در ایران ناشر و نویسنده دو عنصر کاملا جدا هستند و رابطه فرهنگی میان این دو را نمیتوان یافت و همه چیز به سرمایه و بازگشت آن برمی¬گردد.
در ایران ناشر و نویسنده دو عنصر کاملا جدا هستند و رابطه فرهنگی میان این دو را نمیتوان یافت و همه چیز به سرمایه و بازگشت آن برمی¬گردد. همه ناشرهای خوشبخت مثل هم هستند اما نویسندگان بدبخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند. اکنون دیگر خوشبختانه درس انشا از برنامه درسی آموزش و پرورش حذف شده است اما در زمانهایی که هنوز این درس در مدرسهها تدریس میشد، یک موضوع بود که از لحاظ اهمیت مقام اول را داشت و تقریبا هر دانشآموزی مجبور بود لااقل یک بار در دوران تحصیل خود انشایی درباره آن بنویسد و گاهی هم انشایش را سر کلاس بخواند: علم بهتر است یا ثروت.
این بود که در دوران مدرسه انشاهای مختلفی درباره بهتر بودن علم یا ثروت در کلاسها خوانده میشد و آدم آنها را میشنید. بسته به این که چه کسی آن انشاها را دیکته کرده بود، مثلا کدام پدر یا مادری، بعضیها علم را بهتر میدانستند و بعضیها ثروت را. بعضیها هم هر دو را. اما معمولا علم را بهتر میدانستند و در هر حال معمولا چندان نمیتوانستند آدم را مجاب کنند. حتی اگر انشاهای خیلی خوبی بودند و پدرها یا مادرهای واقعا توانا و بااستعدادی آنها را گفته بودند. گاهی هم ممکن است آدم در کتابی یا مجلهای مطلبی درباره این که علم بهتر است یا ثروت، بخواند اما مجاب شدن در این مورد، که بالاخره کدام یک از اینها بهتر است، فقط برای نویسندگانی اتفاق میافتد که قراردادی را امضا میکنند که بین آنها و ناشری برای چاپ کتابشان منعقد میشود؛ قراردادی که متن آن به طور کامل مجابت میکند ثروت بهتر از علم است. حتی ثروتی در حد فقط چندمیلیون تومان و علمی که در طول مثلا بیست سال، سی سال، پنجاه سال، حتی بیشتر، حاصل شده است، آن هم بر اثر کوششهای کسانی که استعداد خاصی در زمینه علم و هنر داشتهاند.
این متن، که احتمالا فقط باید در کشور ما ایران وجود داشته باشد، بدون شک از معدود متنهایی است که در دنیا وجود دارند و میتوانند آدم را در مورد چیزی به طور کامل، حتی تا سرحد مرگ مجاب کنند. جالب است که مفاد آن هم تقریبا در همه انتشاراتیها یکی است. ظاهرا اتحادیه ناشران آن را تهیه کرده و به همه ناشرها داده است یا اینکه ناشرهای تازهکار آن را از همکاران قدیم خود میگیرند مثل این وصیتنامههای معنوی و قسمنامههایی که در آیین بعضی فرقهها هست و جوانهای فرقه آن را هنگام تشرف خود از دست پیرانشان میگیرند.