فرهنگی 22 اسفند 1403 - 3 روز پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
نگاهی سریع به روش‌های فروش کتاب در تهران قدیم

کتاب‌تسمه، کتاب‌چمدان، کتاب‌شانسی و کتاب کیلویی

ایرانیان در دوران قاجار هنوز به سنتی‌ترین شکل ممکن زندگی می‌کردند و حکمرانان قاجاری در اندیشه بهبود وضع مردم نبودند. آن سال‌ها نه‌تنها بهداشت در پایین‌ترین سطح قرار داشت بلکه باسوادهای جامعه درصد اندکی از جمعیت را تشکیل می‌دادند. بعد از افول قاجارها و دگرگون‌شدن شرایط سیاسی و اجتماعی، موضوعاتی از قبیل بهداشت و آموزش اهمیت یافتند و کم‌کم بر باسوادهای جامعه اضافه شد.

مرتضا خبازیان

مرتضا خبازیان زاده/ نویسنده و پژوهشگر.

ایرانیان در دوران قاجار هنوز به سنتی‌ترین شکل ممکن زندگی می‌کردند و حکمرانان قاجاری در اندیشه بهبود وضع مردم نبودند. آن سال‌ها نه‌تنها بهداشت در پایین‌ترین سطح قرار داشت بلکه باسوادهای جامعه درصد اندکی از جمعیت را تشکیل می‌دادند. بعد از افول قاجارها و دگرگون‌شدن شرایط سیاسی و اجتماعی، موضوعاتی از قبیل بهداشت و آموزش اهمیت یافتند و کم‌کم بر باسوادهای جامعه اضافه شد.
در دهه بیست کتاب‌ها به روش سربی چاپ می‌شدند. در این روش به عملیات حروف‌چینی «گارسه» می‌گفتند و کار بسیار طاقت‌فرسایی بود. آن سال‌ها هم جمعیت کشور کم بود و هم تعداد باسوادهای جامعه، به‌همین دلیل کتاب‌ها تیراژ پایینی داشتند. چند تاجر عمده کاغذ، گاهی در کار چاپ کتاب هم دستی می‌چرخاندند و عنوانی منتشر می‌کردند. کتاب‌های چاپ‌شده اغلب توسط دانشجوها و دانش‌آموزان خریده می‌شد و کم پیش می‌آمد که کتابی از این محدوده بگذرد و وارد مردم شود و به‌این ترتیب به چاپ‌های دوباره برسد.
کسانی کتاب‌های چاپ‌شده توسط تاجرهای کاغذ را تحویل می‌گرفتند و روی هم می‌چیدند. بعد همه کتاب‌ها را با تسمه پهنی به هم می‌بستند و تسمه را به دوش می‌انداختند. این افراد کتاب بر دوش در محله‌های قدیمی تهران می‌چرخیدند و کتاب‌ها را به هر کس که می‌خواست نشان می‌دادند. به این افراد «کتاب‌تسمه‌ای» می‌گفتند.
کسانی هم بودند که کتاب‌های بیشتری را تو چمدان می‌چیدند و چمدان به دست تهران قدیم را زیر پا می‌گذاشتند. آن‌ها مقابل هر کس که علاقه‌مند بود چمدان را زمین می‌گذشتند و کتاب‌های چیده‌شده را به او نشان می‌دادند. این افراد اغلب علاقه‌مندان کتاب بودند و تا جایی که می‌توانستند اول خودشان کتاب‌هایی را که برای فروش تو چمدان می‌چیدند، می‌خواندند. برای همین وقتی چمدان را در مقابل مشتری باز می‌کردند، می‌توانسند برای مشتری درباره کتاب‌ها توضیح بدهند و او را راهنمایی کنند. به این افراد «کتاب‌چمدانی» می‌گفتند.
در سال‌های پایانی دهه بیست و با گرم‌شدن شرایط سیاسی جامعه و جریان ملی‌شدن صنعت نفت، تحرک دلگرم‌کننده‌ای در جامعه پدید آمد و بر علاقه‌مندان کتاب افزوده شد. به تبع آن تعداد کسانی که به روش کتاب‌تسمه یا کتاب‌چمدانی، کتاب می‌فروختند افزایش یافت. کودتای بیست و هشت مرداد آب سردی بر پیکر اجتماع پر تحرک و گرم‌شده آن روزها بود. بعد از کودتا جامعه از تحرک افتاد و وحشت عمیقی که بر جامعه چیره شده بود مجال پرداختن به چاپ و فروش کتاب نمی‌داد. اما چون چند سال قبل کتاب و کتابفروشی رونق نسبی خوبی داشت و ناشرهای آن روزها تا جایی که مجال داشتند کتاب چاپ کرده بودند، انبارها پر از کتاب بود. ناشرانی که کتاب‌ها را چاپ کرده بودند نمی‌دانستند با این کتاب‌های گرفتار در انبارها چه کنند.
در چنین شرایطی فکر خوبی به ذهن مرحوم حسن معرفت خطور کرد. او مدیر کانون فرهنگی معرفت بود. حسن معرفت مغازه کوچکی در خیابان لاله‌زار داشت. آن‌جا برنامه‌ای طراحی کرد که به کتاب‌شانسی معروف شد. مردم با مبلغ اندکی به دست خودشان کارتی برمی‌داشتند که روی آن عنوان کتابی نوشته شده بود. بعضی‌ها خوش‌شانس بودند و کتاب‌هایی به آن‌ها می‌افتاد که گاه بیشتر از پنجاه برابر مبلغ داده‌شده قیمت داشت. مردمی که از خیابان لاله‌زار می‌گذشتند با جمعیتی روبه‌رو می‌شدند که مقابل کتابفروشی کوچکی جمع شده بودند و کتاب می‌خریدند. همین کار باعث شد که بر تعداد شرکت‌کنندگان افزوده شود و کم‌کم همه انبار کتاب معرفت از کتاب‌های انبارشده خالی شد. در این بین دلال‌هایی ظهور کردند که بین مردم می‌گشتند و کتاب‌هایی را از مردم می‌خریدند که بنا بر شانس به آن‌ها افتاده بود و کتاب را نمی‌خواستند.
روش کتاب شانسی معرفت چنان محبوب شده بود که عبدالرحیم جعفری، بنیان‌گذار نشر امیرکبیر هم همین کار را شروع کرد. او کتاب‌شانسی خود را در پاساژ بهرامی در خیابان لاله‌زار راه انداخت. بعد از او کتابفروشی دانش هم همین کار را دنبال کرد. فروش کتاب به این روش چنان مقبول افتاده بود که کتابفروشی دانش را به فکر چاپ کتاب‌های تازه انداخت. کتابفروشی دانش در چاپخانه‌ای در کوچه کیهان شروع به چاپ کتاب کرد و به سرعت بر تعداد عناوین کتاب‌هایی که به این روش به مردم عرضه می‌کرد افزود. تردیدی نیست که هم جعفری و هم کتابفروشی دانش تحت تاثیر روش حسن معرفت قرار داشتند و با تاسی از او شروع به چاپ کتاب کرده بودند.
در این بین تنها کسی که با این روش مخالف بود، محمود کاشی‌چی مدیر انتشارات گوتنبرگ بود. او این روش را نمی‌پسندید و بارها با حسن معرفت بگومگو داشت. کاشی‌چی اعتقاد داشت که شان کتاب بالاتر از این است که مبنای لاتاری باشد. حسن معرفت به او پاسخ داده بود: «اگر ایده جدیدی داری امتحان کن.» کاشی‌چی مدتی در فکر فرو رفت و با ایده جدیدی به میدان آمد. او پوستری طراحی کرد که روی آن نوشه شده بود «یک کیلو کتاب، ده ریال». در این روش خریدار کتاب‌هایی را که می‌خواست روی هم می‌چید و وقتی وزن آن‌ها به یک کیلو می‌رسید، ده ریال پرداخت می‌کرد و کتاب‌ها را تحویل می‌گرفت.
بازار کتاب که با افزایش دست‌ها و فروشنده‌های به‌روش کتاب‌شانسی، می‌رفت که دچار افت شود با ابتکار کاشی‌چی به‌شدت تکان خورد. دوباره جمعیت زیادی برای خرید یک کیلو کتاب جمع شد و دوباره انبارها خالی شد. پیداست که خالی‌شدن انبار از کتاب‌ها به معنی چاپ جدید کتاب است و همان سال‌ها بود که بعضی از کتاب‌ها به چاپ‌های بالا رسید. چاپ دوباره کتاب‌ها تا آن روز اتفاقی بسیار بسیار نادر بود. در شرایطی که هنوز هم در جامعه افرار بی‌سواد اکثریت را تشکیل داده بودند روش کتاب‌شانسی توانسته بود کتاب را به همه لایه‌های اجتماع برساند. آن سال‌ها خیابان لاله‌زار یکی از مهم‌ترین مراکز گردش خانوادگی برای تهرانی‌ها بود. خانواده‌هایی که بعدازظهرهای جمعه به خیابان لاله‌زار می‌آمدند شانس خود را امتحان می‌کردند و مقابل کتاب‌شانسی معرفت می‌ایستادند. گاهی حتی همه اعضای خانواده در این برنامه شرکت می‌کرد. اضافه‌شدن بچه‌ها به مشتری‌های کتابفروشی معرفت، خود معرفت و چند ناشر دیگر را به فکر چاپ کتاب برای کودکان انداخت. کاری که در نهایت به تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجامید.
در این بین خریدوفروش کتاب‌های دست دوم هم رواج بیشتری یافت. کتاب‌هایی که با روش کتاب‌شانسی و بعد از آن با کتاب کیلویی به فروش می‌رفتند بعد از مدتی وارد بازار دست‌دوم‌فروشی‌‌ها می‌شدند. یکی از مهم‌ترین نقاط برای بساط کتاب‌های دست دوم در ضلع شمالی میدان توپخانه، جنب ساختمان قدیمی شهرداری بود. این‌جا نقطه‌ای بود که هم فروشنده‌های کتاب دست دوم جمع می‌شدند و هم علاقه‌مندان کتاب، دانشجوها و دانش‌آموزان برای پیدا کردن کتاب‌های مورد علاقه به محل رفت‌وآمد می‌کردند.
با روی کار آمدن دولت امینی در ابتدای دهه چهل و به‌خاطر سیاست‌های انقباضی دولت در اقتصاد، اولین ضربه به صنعت نشر وارد شد. افزایش شدید قیمت کاغذ در کنار کاهش قدرت خرید مردم، بازارهای کتاب دست دوم را ضعیف کرد. دیگر کمتر اتفاق می‌افتاد که جمعیتی مقابل کتابفروشی‌های شانسی یا کیلویی دیده شود. بازارهای دست‌دوم هم خلوت شد. این خلوتی تا روزهای قبل از انقلاب ادامه داشت اما تکانی که انقلاب سال پنجاه و هفت به بازار نشر کتاب وارد کرد، تکانی همه جانبه و بنیادی بود. تکان ساختارهای قدیمی را به هم ریخت و کم‌‌کم ساختاری جدید به بازار نشر داد. شکل جدیدی در چاپ کتاب رونق گرفت که به کتاب‌های جلد سفید معروف شد. این کتاب‌ها با سرعت زیاد و اغلب در قطع‌های جیبی و پالتویی چاپ می‌شد. تیراژ این کتاب‌ها در ماه‌های اول بعد از پیروزی انقلاب گاه به صدهزار هم می‌رسید.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *