فرهنگی 03 اردیبهشت 1404 - 2 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
کوچه‌ای رو به موسیقی؛ پنجره‌ای رو به فرهنگ

فستیوال «کوچه» بوشهر و پژواک امید در نغمه‌های جنوب

در سرزمینی که تاریخ، نه در سنگ و کتیبه، که در تار و پود موسیقی آن تنیده است، نغمه‌ها خاطره می‌سازند و ترانه‌ها هویت. ایران را اگر بخواهی بشناسی، باید گوش بسپاری به آوازهایش. به سازهایی که در گرمای جنوب جان می‌گیرند، به صدای نی‌ای که از دل کویر برمی‌خیزد، به کمانچه‌ای که در کوه‌های غرب زار می‌زند. و در این میان، «بوشهر» با صدای خاص خود، با شور بندری و ریتم موج‌ها، یکی از دل‌تپنده‌ترین پایتخت‌های موسیقایی این سرزمین است.

فستیوال کوچه

ساره زندیه

سرویس فرهنگ و هنر نوآوران | در سرزمینی که تاریخ، نه در سنگ و کتیبه، که در تار و پود موسیقی آن تنیده است، نغمه‌ها خاطره می‌سازند و ترانه‌ها هویت. ایران را اگر بخواهی بشناسی، باید گوش بسپاری به آوازهایش. به سازهایی که در گرمای جنوب جان می‌گیرند، به صدای نی‌ای که از دل کویر برمی‌خیزد، به کمانچه‌ای که در کوه‌های غرب زار می‌زند. و در این میان، «بوشهر» با صدای خاص خود، با شور بندری و ریتم موج‌ها، یکی از دل‌تپنده‌ترین پایتخت‌های موسیقایی این سرزمین است.
در روزهای پایانی فروردین، درست زمانی که نسیم بهاری از خلیج می‌گذرد و بوی دریا با عطر نخل در هم می‌آمیزد، فستیوالی به نام «کوچه» قرار بود در همین شهر، به‌سان دریچه‌ای نو، موسیقی را به متن زندگی مردم بیاورد. فستیوالی که نامش هم کنایه‌وار بود: «کوچه»‌، جایی برای گذر، برای دیدن، برای مکث، برای شنیدن. کوچه‌ای که از دل هنر می‌گذرد و به سمت فهم متقابل می‌رود. اما در غروب همان روز، خبری از راه رسید؛ تلخ، ناگهانی و مأیوس‌کننده: فستیوال «کوچه» لغو شده است.
نادره رضایی، معاون امور هنری، این لغو را اعلام کرد و موجی از ناباوری و دل‌نگرانی را در دل هنرمندان، مخاطبان و برگزارکنندگان برانگیخت. هنری که قرار بود لبخند بیاورد، شور بیافریند، صلح جاری کند، ناگهان در سکوتی سنگین فرو رفت. اما این خاموشی دیری نپایید. صبح فردای آن شب، محمدحسین زندویان سرپرست اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر در گفت‌وگویی رسمی اعلام کرد که مجوز برگزاری این فستیوال صادر شده است و «کوچه» می‌تواند در تالار لیان میزبان مردم باشد.
او تأکید کرد: «در حقیقت این فستیوال قبل‌تر اصلاً مجوزی دریافت نکرده بود که بخواهد لغو شود و اکنون پس از گذراندن مراحل قانونی توانسته است مجوز برگزاری را دریافت کند. به هر حال باید یک مجوز صادر شود که بعدا لغو شود؛ البته که مجوز پس از صدور لغو نمی‌شود.»
این تناقض خبری، هرچند در ظاهر یک چالش اداری و قانونی به نظر می‌رسد، اما در بطن خود، آینه‌ای‌ست از سردرگمی‌ها و موانعی که هنوز بر مسیر هنر این سرزمین سایه افکنده‌اند. گویی هنوز، موسیقی برای نفس کشیدن باید راهی پرپیچ‌وخم بپیماید؛ راهی که گاه از دیوارهایی بلند و بی‌نام عبور می‌کند.
اما باید به‌یاد داشت که موسیقی، آینه تمام‌نمای فرهنگ هر جامعه‌ای‌ست. آن‌چه یک ملت در آیینه موسیقی‌اش بازتاب می‌دهد، تصویری‌ست از روح، ذوق و درک جمعی او. ایران، با آن همه گنجینه از نغمه‌ها و آواها، سزاوار آن نیست که موسیقی‌اش در تردید و بی‌اعتمادی رنگ ببازد. این هنر باید به رسمیت شناخته شود، حمایت شود، در آغوش گرفته شود. چرا که موسیقی نه تنها سرگرمی نیست، بلکه نجات است. تسلاست. صدای درون ماست وقتی کلمات کم می‌آورند.
فستیوال «کوچه» می‌خواست در همین مسیر گام بردارد. می‌خواست صدای بوشهر باشد؛ شهری که در قلب خلیج فارس، با تاریخچه‌ای غنی از موسیقی محلی، آواز دریا، و سازهای کوبه‌ای، یکی از پربارترین اقلیم‌های موسیقایی ایران است. این فستیوال قرار بود نه‌تنها گردهم‌آیی هنرمندان باشد، که فرصتی برای شنیدن دوباره باشد. شنیدن مردمی که با موسیقی زندگی می‌کنند، نه در قاب مجوزها، بلکه در بستر واقعی کوچه‌ها، قهوه‌خانه‌ها، مراسم‌، ساحل‌ها و دل‌ها.
و حالا که این فستیوال توانسته از میان موانع عبور کند و نفس تازه‌ای بکشد، باید آن را جشن گرفت. نه فقط جشن موسیقی که جشن مقاومت، گفت‌وگو و ایمان به فرهنگ. باید پذیرفت که موسیقی، به‌ویژه در ایران، یک میراث فرهنگی زنده است. زبانی که از ماورای زبان می‌آید. هنری که می‌تواند پلی باشد میان نسل‌ها، میان دل‌ها، میان سنت و نوآوری.
ما امروز بیش از هر زمان دیگری، به زنده نگه‌داشتن این زبان نیاز داریم. به حمایت از آن، به زدودن غبار سوءتفاهم از چهره‌اش، به برداشتن دست‌اندازهایی که خلاقیت را زمین‌گیر می‌کند. باید در کوچه‌های شهر، سازها دوباره صدا کنند. باید موسیقی را از انزوا بیرون آورد و در دل جامعه کاشت؛ چرا که جامعه‌ای که صدای موسیقی‌اش خاموش شود، صدای انسانیتش نیز پژمرده خواهد شد.
فستیوال «کوچه»، اگرچه در آغاز با تردید مواجه شد، اما امروز می‌تواند نشانی باشد از امید. امید به این که هنوز می‌توان کوچه‌ها را پر کرد از نغمه. هنوز می‌توان به آینده‌ای موسیقایی اندیشید. هنوز می‌توان لبخند زد به کودکانی که با ساز در دست، از کوچه‌های بوشهر می‌گذرند و جهانی نو در دل دارند.
این فقط یک فستیوال نیست؛ این نشانه‌ای‌ست از زنده بودن فرهنگی که با همه زخم‌هایش، هنوز می‌تپد. هنوز آواز می‌خواند.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *