اجتماعی 13 اردیبهشت 1404 - 2 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
تذکره المقامات

ذکر مولانا علی اکبر صالحی

آن از نوادگان “محمدصالح قزوینی“، آن رئیس سازمان انرژی اتمی، آن معاون دبیرکل سازمان همکاری اسلامی، آن نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آن تحصیل کرده در مؤسسه فناوری ماساچوست در رشته‌های فیزیک و مهندسی هسته‌ای، آن رئیس دانشگاه بین‌المللی امام خمینی، آن امضاء کننده پروتکل الحاقی پیمان‌نامه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، آن مشاور وزیر در مسائل بین‌الملل در دوره وزارت “کمال خرازی“، آن کارشناس فنی تیم مذاکره ‌کننده در دوران “حسن روحانی“، آن رئیس بنیاد ایران‌شناسی، مولانا “علی اکبر صالحی“.

علی اکبر صالحی

علی زراندوز

آن از نوادگان “محمدصالح قزوینی“، آن رئیس سازمان انرژی اتمی، آن معاون دبیرکل سازمان همکاری اسلامی، آن نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آن تحصیل کرده در مؤسسه فناوری ماساچوست در رشته‌های فیزیک و مهندسی هسته‌ای، آن رئیس دانشگاه بین‌المللی امام خمینی، آن امضاء کننده پروتکل الحاقی پیمان‌نامه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، آن مشاور وزیر در مسائل بین‌الملل در دوره وزارت “کمال خرازی“، آن کارشناس فنی تیم مذاکره ‌کننده در دوران “حسن روحانی“، آن رئیس بنیاد ایران‌شناسی، مولانا “علی اکبر صالحی“.
دست به افشاگری اش خوب بود و در خاطراتش پنبه “احمدی نژاد“ را بسیار همی زد و پست و مقام را بسیار دوست همی داشت؛ از کرسی وزارت خارجه و ریاست سازمان انرژی اتمی گرفته تا کرسی بنیاد ایران‌شناسی!
نقل است ابتدای کار وی چنان بود که چون در دوران خُردی و اندر مکتب، غزلیات “ملک‌الشعرا بهار“ همی خواند، به این مصرع همی رسید که: «… میان میوه شیرین زمخت “هسته“ شدیم!» و چون دیوان اشعار “امیرخسرو دهلوی“ همی خواند به این بیت رسید که: «در دلت هیچ جا نمی گیریم / گر چه ما “هسته“ ایم و خرما تو!» و چون اشعار “کمال خجندی“ بخواند، این بیت توجهش جلب همی کرد که: «چون دهان و زلف او بی عکس جام / “هسته“ بر مستان جهان تاریک و تنگ!». به این جا که رسید، طاقت از کف بداد و اوستادِ مکتب را همی پرسید که: «این “هسته“ چه باشد که شاعران این گونه شیدایش شدند؟». اوستاد گفت: «به دورِ هسته مگرد که گاه زین سبب، جهان را بر تو تاریک و تنگ کنند!». پس علی اکبر را ترس از هسته در جان لانه کرد تا سال ها بعد که بدانست به قوت شکافتن هسته، برق پدیدار شود و برق از سرش پرید که پس چرا اوستادِ مکتب او را از هسته ترسانده بود؟ پس عاشق هسته شد و پیِ هسته بگرفت؛ تا روزی که رئیس سازمان انرژی هسته ای شد. پس شبی اوستادِ مکتب را به خواب دید و او را سرزنش ها بکرد که با سخنانش، هسته گردیِ او را سال ها به تاخیر همی انداخته است. پس اوستاد هیچ نگفت و کاغذی پاره بکرد و برفت! این بگذشت و “محمود“، تحریم های هسته ای را کاغذ پاره بخواند و شد آن چه نباید بشود و علی اکبر بدانست که مخالفت با رأی اوستاد و بی توجهی به قطع نامه های شورای امنیت، هر دو خانمان برانداز است!
پس چون محمود، “منوچهر متکی“ را که در سفر دیپلماتیک همی بود از سمت خود عزل کرد و مولانا صالحی را با حفظ سمتِ ریاست سازمان انرژی اتمی به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه ایران منصوب همی کرد و کمی بعد هم رسماً وزیر امور خارجه همی شد؛ برخی معاندان به طریق طعنت او را پرسیدند: «چه ربطی باشد شقیقه را با انگشتِ شستِ پا و سازمان انرژی اتمی را با وزارت امور خارجه؟». پس به سوی کرسی وزارت، اشارت همی کرد و گفت: «صد کتاب ار هست جز یک باب نیست / صد جهت را قصد جز محراب نیست!».
نقل است چون مجری برنامه جنجالی صدا و سیما که به مهمان‌های خود کفن هدیه همی داد ، او را پرسید: «یا علی اکبر! با یکی از دوستانت تماس بگیر و بگو پنچر شدی تا ببینیم چه کسی به کمکت همی آید!» پس مولانا صالحی با مولانا “ظریف“ و مولانا “عراقچی“ تماس بگرفت و هیچ کدام جواب ندادند. نقل است زان پس، شماره تلفن همراهِ یک امداد خودرویِ معتبر را اندر تلفن همراه خویش ذخیره همی کرد، با این عنوانِ نامِ طویل: «دوست مشمار، آن که در نعمت زند / لافِ یاریّ و برادرخواندگی / دوست آن دانم که گیرد دستِ دوست / در پریشان‌حالی و “پنچر“ ماندگی!»
پس مولانا صالحی روزی در گفت و گویی بگفت: «به ظریف گفتم دیپلمات نباید احساسی عمل کند!» آن گاه در گفت وگویی دیگر اندر تلویزیون بگفت: «وقتی رهبری موافقت کردند (با مذاکره مستقیم با آمریکا) می‌خواستم از خوشحالی ایشان را بغل کنم!». پس مریدان چون این تناقض از جعبه جادویی بدیدند، به شدت احساسی شدند و گریبان دریدند و سر به بیابان نهادند!
نقل است چون گفت: «آمریکایی‌ها گفتند در راکتور ایران بتن ریختیم، “جلیلی“ هم همان را در ایران گفت؛ با وجود این که می‌دانست دروغ است. آخر از خائن جلوه دادن دیپلمات ایرانی چه “سودی” می‌برید؟». پس آنان که مخاطب کلامش همی بودند، او را پیام بدادند که: « “سود“ بازرگان دریا بی‌خطر ممکن نگردد / هر که مقصودش “تو“ باشی تا نفس دارد بکوشد!». پس مولانا صالحی باز پیام همی فرستاد که: «یعنی مقصود منم؟». و جواب بدادند که: «علاوه بر رموز سیاست، اصول ادبیات هم ندانی که مقصود از این “تو“، تویِ نوعی باشد نه شخصِ تو!».
روزی مولانا صالحی بگفت: «“سعدی“ اکنون ذخیره‌ای تابناک برای اهل ادب و فرهنگ همه ملل است. مللی که بیش از هر زمان دیگری نیازمند پایبندی به آموزه زیبای“سعدی“ در باب مساوات انسانی است. آموزه‌ای که در شعر زیبای “بنی آدم اعضای یک پیکرند“ نهفته است!».
نقل است چون این بگفت، همان شب “سعدی“ را به خواب دید و او را پرسید که: «ای “سعدی“! بازگو که ما ایرانیان کدام عضو از اعضای پیکره جامعه جهانی هستیم؟». پس سعدی سر از جیب مراقبت برداشت و بگفت: «جزایر لانگرهانس!». مولانا “صالحی“ با تعجب پرسید: «حالا چرا جزایر لانگرهانس؟»، و “سعدی“ گفت: «از آن جا که خویشتن در جهان منزوی بکردید و ذهنیت جهانیان نسبت به شما چون جزیره ای است جدا افتاده از عالمیان و آدمیان!».
نقل است چون مولانا “علی اکبر صالحی“ از این خواب برخاست ، به عجله خبرنگاران احضار همی کرد و بگفت: «زمان آن رسیده که ذهنیت جهان را نسبت به ایران با جدیت بیش تری تغییر دهیم!».
او را سخنان پُر بار و غنی تر از اورانیوم بسیار است. و گفت: «در مذاکرات نه باید تعجیل کرد و نه تأجیل!». و (ضمن امیدواری نسبت به مذاکرات ایران و آمریکا در عمان) گفت: «ما همواره با دست پر از مسقط بازگشتیم!». و گفت: «“عراقچی“ بغرنج‌ترین لحظات تاریخی را به دوش می‌کشد!». و گفت: «شأن ملتی با ۳ هزار سال تمدن مکتوب، این شرایط نیست!». و گفت: «بالاخره باید تکلیف مان با دنیا را روشن کنیم!». و گفت:‌ «با این تحریم، هیچ وقت آزمایشگاه‌های ما تکمیل نمی‌شوند!». و گفت:‌ «ایران می‌خواهد در این مثلث (چین، روسیه و آمریکا) کجا بایستد؟ اگر برود به یکی از رأس‌های این مثلث بچسبد، فاجعه است. به نظرم باید وسط این مثلث بایستد!». و گفت: «به جای اشغال سفارت آمریکا می‌شد اقدامات دیگری انجام داد!». و گفت:‌ «با این كه پیشنهاد وزارت خارجه در دولت احمدی نژاد را نپذیرفته بودم، از طریق پیامك متوجه شدم مرا به این سمت منصوب كرده اند!». و گفت: «من كه قبلاً هم گفتم در هیچ جبهه سیاسی نیستم و به خاطر همین هم برخی ها می گویند چرا صالحی در همه دولت ها بوده. من هم یك بار به شوخی در مجلس گفتم فامیل كسی نبودیم، نه داماد كسی هستم، ضمناً گفتم عروس كسی هم نبودم (با خنده) در نتیجه من هیچ مسئولیتی را راغباً نگرفتم!». و گفت: «محمد جواد ظریف یک برند بین‌المللی برای ایران به حساب می آید!».
نقل است چون گفت:‌ «در سیاست هیچ‌ گونه دوستی و دشمنی، دائمی و پیوسته نیست!». روباهی، این نقل قول اندر جراید به مرغی که در دِهی بر بلندی نشسته بود، نشان همی داد و او را ندا داد که: «آن گونه که مولانا صالحی بگفته، دشمنی من و تو هم دائمی نباشد و باشد که زین پس، تبدیل به دوستی شود. پس بیا پایین تا با هم کمی گفتمان دوستانه کنیم!». پس مرغ، از بالای بلندی به دور دست ها سرک همی کشید و بگفت: «سگ گله را بینم که از دور، به سوی تو همی آید و گمان کنم این نقل قول مولانا علی اکبر صالحی را اندر جراید بخوانده و به قصد تبدیل دشمنی به دوستی، این چنین با شتاب و گرد و خاک کنان، به سوی تو همی آید!». پس روباه هنوز کلام مرغ منعقد نشده بود، که پا به فرار بگذاشت. مرغ او را ندا داد که: «کجا؟» روباه گفت: «سگ های گله را دغدغه مطالعه جراید یومیه، علی الخصوص گفت و گوی مردان سیاست نباشد و ترسم که او هنوز این سخن گهر بار مولانا صالحی که برایت نقل کردم، نخوانده باشد!».

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *