زیاد فیلم نمیبینم. فیلم را هم فقط به عنوان یک تماشاگر ساده میبینیم مثل فوتبال که فقط بیننده هستم و از دیدن آنها لذت میبرم و اگر هم چیزی بنویسم صرفاً از زاویه یک بیننده معمولی است. مدتی پیش فرصتی پیش آمد به دعوت و همراه کارگردان محترم فیلم «رها» آن را در سینما دیدم، پیشتر هم «کیک محبوب من» را در رایانه دیدم، چون نه تنها مجوز پخش نداشت، بلکه متاسفانه سر و کار دستاندرکاران آن به دادگاه و محکومیت هم کشیده شد. آنها فیلمهایی اجتماعی و مسألهمحور هستند که در این فضای فیلمهای طنز که معمولاً در ایران به لودگی و بدآموزیهای کلامی میانجامد، هر دو امیدوارکننده هستند. البته. رها هم که مجوز دارد، شاید زحمت و دردسر مجوز گرفتنش در دولت پیش کمتر از ساخت فیلم بدون مجوز نبود! ممکن است «کیک محبوب من» برخی از خطوط قرمز موجود در سینمای ایران را رد کرده باشد ولی این را نباید انکار کرد که عبور مذکور معلول و نه علت عبور جامعه ایران یا حداقل بخش مهمی از جامعه ایران از آن خطوط قرمز است.
زیاد فیلم نمیبینم. فیلم را هم فقط به عنوان یک تماشاگر ساده میبینیم مثل فوتبال که فقط بیننده هستم و از دیدن آنها لذت میبرم و اگر هم چیزی بنویسم صرفاً از زاویه یک بیننده معمولی است. مدتی پیش فرصتی پیش آمد به دعوت و همراه کارگردان محترم فیلم «رها» آن را در سینما دیدم، پیشتر هم «کیک محبوب من» را در رایانه دیدم، چون نه تنها مجوز پخش نداشت، بلکه متاسفانه سر و کار دستاندرکاران آن به دادگاه و محکومیت هم کشیده شد. آنها فیلمهایی اجتماعی و مسألهمحور هستند که در این فضای فیلمهای طنز که معمولاً در ایران به لودگی و بدآموزیهای کلامی میانجامد، هر دو امیدوارکننده هستند. البته. رها هم که مجوز دارد، شاید زحمت و دردسر مجوز گرفتنش در دولت پیش کمتر از ساخت فیلم بدون مجوز نبود! ممکن است «کیک محبوب من» برخی از خطوط قرمز موجود در سینمای ایران را رد کرده باشد ولی این را نباید انکار کرد که عبور مذکور معلول و نه علت عبور جامعه ایران یا حداقل بخش مهمی از جامعه ایران از آن خطوط قرمز است.
هنگامی که آمارهای رسمی مصرفکنندگان مشروبات الکلی را خیلی بالاتر از آمار مورد پذیرش مقامات رسمی نشان میدهد، چگونه انتظار میرود که چنین صحنهای در فیلم نباشد؟ یا برای مخاطب سوال است که چرا در فیلمها، همچنان خانمها در محیط خانه هم باید محجبه باشند؟ در حالی که در سطح خیابان به راحتی خلاف آن را میبیند؟ این دوگانگیها عوارض مشکل آفرینی در جامعه ایجاد میکند. ولی اگر از این موارد بگذریم موضوع فیلم «کیک محبوب من» بسیار ساده بود. موضوعی است که امروز و بویژه در آینده خیلی با آن مواجه خواهیم شد. زنان و مردان پا به سن گذاشتهای که تعداد فرزندانشان کم است همان اندک هم یا زندگی مستقل خود را دارند یا به خارج رفتهاند، و پدر یا مادر آنان به علل فوت همسر یا طلاق تنها زندگی میکنند و نیازمند یک ازدواج و عشق موفق هستند و این را باید حکومت به بهترین شکلی ترویج کند و شرایط آن را فراهم نماید، ولی سرنوشت فیلمی با این مضمون خوشایند نبود، و نه تنها اجازه نمایش پیدا نکرد، بلکه دستاندرکاران هم فعلاً در دادگاه بدوی محکوم شدهاند. چنین رفتاری نتیجه بخش نیست بویژه اتهامات انتسابی، به کلی خارج از موضوع و واقعیت این فیلم است.
فیلم رها موضوع پیچیدهتری دارد. فیلمی است که شبیه فیلمهای اصغر فرهادی به نظر میرسد. سناریوی خوب که پس از نیم ساعت که از فیلم میگذرد سکوت و دقت تماشاچی در دنبال کردن ماجرا به وضوح دیده میشود. فیلمی که میگویند سیاهنمایی است، ولی واقعیتی است که هر کس میتواند بخشهایی از آن را در اطراف خود ببیند. نمونه اخیر آن در سرقت لپتاپ و منجر به قتل دانشجوی دانشگاه تهران است. تقریبا اغلب ما در اطراف خود شاهد رویدادهای کمابیش مشابهی هستیم. موضوع اصلی آن سقوط اقتصادی یک خانواده طبقه متوسط شامل پدر و مادر و دو فرزند جوان دختر و پسر حدوداً ۱۸ تا ۲۰ ساله است. خانوادهای که الگوی ایدهآل طبقه متوسط است. زندگی آنان به علت بیکار شدن پدر خانواده دچار مشکل میشود به طوری که با دزدیده شدن لپتاپ دختر دانشجو، خانواده ناتوان از خرید یک لپتاپ است و دختر در ادامه حرفه خود با مشکل مواجه میشود و تهیه پول برای خرید یک لپتاپ جدید کل خانواده را دچار چالشهایی پیشبینی نشدهای میکند و آرامش اولیه و محیط خوب خانه را دچار بحران مینماید، و پایان ماجرا نیز غمانگیز و سیاه است. هر کدام از اعضای خانواده در این مسیر اشتباهاتی را مرتکب میشوند که به تبعات آن فکر نمیکنند و کار را بدتر میکند. قدرت مهار خشم و نفرت را ندارند، لذا به جای حل مسایل، با واکنشهای حیثیتی و مثلا شرافتی، آن را پیچیدهتر و غیر قابلحلتر میکنند. تردیدی نیست که بخش زیادی از طبقه متوسط جامعه ایران در دهه ۱۳۹۰ دچار چنین افولی در وضعیت اقتصادی خود شدهاند. خانوادههایی که پایبند به ارزشهای اجتماعی و انسانی و اخلاقی هستند، به یک باره و تحت فشارهای اقتصادی، با عبور هر یک از افراد آن از این ارزشها مواجه میشوند. اینجاست که ریشههای اجتماعی جرم چنان قوی است که ناخواسته بر اغلب ارادههای فردی فائق میآید. اصولاً خانوادههای طبقه متوسط خود را برای مواجهه با این شرایط آماده نکردهاند و آموزش ندیدهاند. هر کدام به طریقی دنبال حل فردی مسائل جمعی هستند و همین موضوع ماجرا را پیچیدهتر و غیر قابلحلتر میکند. اهمیت این فیلم و موارد مشابه در این است که موضوعی را دستمایه ساخت خود قرار داده که بسیاری از خانوادهها در معرض مواجهه با این نوع اتفاقات هستند و باید یاد بگیرند که در چنین شرایطی چگونه رفتار کنند.
گر چه در باره مسایل حرفهای و هنری فیلم نظری نمیدهم، ولی همیشه نسبت به سناریوها و استحکام آن حساس هستم.
به نظر میرسد که بخش سناریو در سینمای ایران اهمیت چندانی ندارد و فقط برخی از کارگردانان هستند که آن را جدی میگیرند. برداشت من از سناریوی فیلم رها این بود که بخش مهمی از اعتبار فیلم در انتقال پیام، مربوط به انسجام نسبی سناریوی آن بود. هنگامی که متوجه شدم کارگردان فیلم، سناریونویسی را آموزش میدهد، ولی در این اولین فیلم خود ترجیح داده سناریوی شخص دیگری را دستمایه ساخت فیلم قرار دهد، معلوم شد که برخلاف روال رایج اصراری نداشته که حتماً کارگردان-نویسنده باشد و سناریوی بهتر را برای ساخت فیلم خود انتخاب کرده است.
در هر حال امیدوارم وزارت فرهنگ در دولت کنونی تجدید نظری اساسی در صدور مجوزها برای همه تولیدات فرهنگی اعم از کتاب، موسیقی، فیلم، رسانهها و… نماید و راه را برای تولیدات فرهنگی اثرگذار بیش از پیش باز نماید و محدودیتها و خط قرمزهای موجود و اغلب تاریخ مصرف گذشته و کماهمیت را از پیش پای همه بردارد.