سیاسی 03 خرداد 1404 - 1 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
فیروز نعیم محبوبی

تداوم‌ غنی سازی یا توقف آن؛ کدام یک ضامن صلح یا نابودی ست

کشمکش‌های سیاسی و رسانه‌ای هفته گذشته میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بر سر تداوم یا توقف غنی‌سازی هسته‌ای ایران و نیز احتمال حصول “یک توافق اتمی”؛ پیچیدگی‌های ژرف و تو در توی گفت و گوهای دو طرف را به نمایش گذاشت. این مذاکرات، خصوصاً به برخی خوش خیالان داخلی به وضوح نمایاند که راه آغاز شده در روابط دو کشور طی دو ماه اخیر؛ تا چه حد طولانی، پر پیچ و خم و به لحاظ فرجام کار، پیش بینی ناپذیر است. در عین حال، این که دور پنجم مذاکرات دو جانبه دیروز در رم برگزار شد، خود نشان می‌دهد با وجود سختی کار و اخلال این یا آن کشور زیان دیده از بهبود روابط طرفین، هر دو کشور در تحلیل نهایی اکنون چاره‌ای جز ادامه گفت و گو و احتمالاً رسیدن به یک توافق هر چند تاکتیکی و موقت – نه جامع و پایدار – را ندارند.

فیروز نعیم محبوبی

کشمکش‌های سیاسی و رسانه‌ای هفته گذشته میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بر سر تداوم یا توقف غنی‌سازی هسته‌ای ایران و نیز احتمال حصول “یک توافق اتمی”؛ پیچیدگی‌های ژرف و تو در توی گفت و گوهای دو طرف را به نمایش گذاشت. این مذاکرات، خصوصاً به برخی خوش خیالان داخلی به وضوح نمایاند که راه آغاز شده در روابط دو کشور طی دو ماه اخیر؛ تا چه حد طولانی، پر پیچ و خم و به لحاظ فرجام کار، پیش بینی ناپذیر است.
در عین حال، این که دور پنجم مذاکرات دو جانبه دیروز در رم برگزار شد، خود نشان می‌دهد با وجود سختی کار و اخلال این یا آن کشور زیان دیده از بهبود روابط طرفین، هر دو کشور در تحلیل نهایی اکنون چاره‌ای جز ادامه گفت و گو و احتمالاً رسیدن به یک توافق هر چند تاکتیکی و موقت – نه جامع و پایدار – را ندارند.
از سمت ایالات متحده آمریکا، بر خلاف همه تهدیدات و مانورهای سیاسی و انتقال این بمب افکن استراتژیک به آن پایگاه نظامی و…اینک همه دنیا می‌دانند که راه حل نظامی برای بحران هسته‌ای ایران وجود ندارد و تهدیدات مکرر واشینگتن و پایگاه نظامی خاورمیانه ای آن موسوم به اسرائیل، همگی تو خالی است. نه ایران هدف نظامی آسان و دست بسته‌ای برای خلبانان آمریکایی و اسرائیلی است که مثلاً به تأسیسات هسته‌ای یا زیر بنایی ایران بدون هیچ پاسخ متقابلی ضربه بزنند و بی دردسر همه چیز را تمام کنند، نه کشورهای عربی منطقه بر خلاف سال‌های قبل توان و علاقه ای به پذیرفتن پیامدهای اقدام نظامی علیه ایران را دارند، و نه آمریکا اکنون به لحاظ اقتصادی و سیاسی در موقعیت راه انداختن یک جنگ بزرگ در منطقه خاورمیانه قرار دارد. همین توانایی کنونی ایران در گریز هسته‌ای ظرف چند روز یا چند هفته و انبارهای گرانبهای اورانیوم‌های غنی شده، بر خلاف تصورات و اندرزهای “دلسوزانه” برخی دوستان نادان و دشمنان بسیار دانا، بالاترین ضامن جلوگیری از یک حمله نظامی بزرگ به ایران است که از قضا درست بر عکس، روزی که خدایی ناکرده دشمنان بتوانند با کمک و فشار دوستان داخلی از چنگ مان درآورده و آن را از کشور خارج کنند، آغاز خطر واقعی و اصلی حمله گسترده و ویرانگر نظامی به ایران خواهد شد.
از جنبه اقتصادی نیز پر حجم‌ترین و گسترده‌ترین و فراگیرترین تحریم‌های همه جانبه تاریخ بشر بر ایران ظرف دو دهه اخیر، چنان که پیداست نتوانسته ایران را به زانو درآورد که هیچ، حتی آن را “اصالتاً” و به تنهایی ضعیف نیز نکرده است. تبلیغات طرف‌های غربی، به دروغ این تحریم‌ها را اقتصادی و نظامی عنوان می‌کنند؛ حال آن که به راستی این تحریم‌ها در حوزه درمان و بهداشت، علم و حتی محیط زیست نیز به بی ‌رحمانه‌ترین شکل ممکن، در تمامی دو دهه اخیر بر ایران اِعمال شده است.
خوانندگان محترم این سطور به درستی حق دارند انگشت انتقاد خود را به سوی هزار و یک ناترازی و بحران کوچک و بزرگ اقتصادی کشور نشانه بگیرند و آن را حمل بر تأثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران کنند؛ اما واقعیت این است که تحریم‌ها، تنها مشکلات را تشدید می‌کنند، وگرنه اغلب و نه همه مشکلات بزرگ اقتصادی ایران؛ از فساد غارت گونه، ناکارآمدی و سوء مدیریت در کشور ناشی می‌شود.
بهترین گواه بر صحت این ادعا، آن است که عین این ناترازی‌ها – بی‌ کم و کاست – رژیم پهلوی را در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی با کوهی از دلارهای نفتی و بدون هیچ تحریم و نیز برخورداری از کمک های همه جانبه شرق و غرب زمین گیر کرد و به زانو درآورد. شاهد دوم در همین روزگار ما، کشور روسیه است که پس از اختلالی موقت در رشد اقتصادی به مدت چند ماه، با وجود تحریم‌های بسیار سخت و فراگیر گسترده، رشد اقتصادی خود را چنان در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ افزود که به سه برابر متوسط رشد اقتصادی اروپا دست یافت. اگر چنان که اقتصاددانان و سیاستمداران داخلی عنوان می‌کنند، تحریم‌ها در حال زمین زدن اقتصاد ایران باشند، ایالات متحده هرگز به سیاست تهدید نظامی و دیپلماسی و گفت و گو روی نمی‌آورد و پای میز مذاکره نمی‌نشست.
از سمت مقابل نیز شواهد نشان می‌دهد جمهوری اسلامی ایران نیز چاره‌ای جز گفت و گو با آمریکا و دستیابی به یک توافق ندارد. در سالیان گذشته، ما هم اقتصاد ایران را بر اثر غارت و سوء مدیریت به بن ‌بست کشانده‌ایم و هم پایگاه اجتماعی خود را چنان ویران کرده ایم که اکنون در کشور کسی را یارای اجرای طرح‌های اصلاح قیمت سوخت به عنوان راهی برای خروج از بن‌ بست بدون وادادگی به دشمنان، نیست.
همزمان، نظام اداری و تصمیم گیری کشور نیز – چه در دولت و چه بیرون آن – به کلی از کار افتاده است.
مثلاً همه می‌دانند برای کاستن از ناترازی تولید مصرف برق؛ صنایع و تولید کنندگان و مشاغل باید آخرین ایستگاه قطع برق باشند؛ اما به رغم آگاهی به این مهم، ایشان – یعنی تولید کنندگان واقعی ثروت – همواره نخستین قربانیان بی برقی، بی آبی، بی گازی و… هستند. زیرا در یک سو دیگر مشروعیتی برای روی آوردن به مردم و خواهش کردن از آن ها برای کاهش مصرف نمانده، و از سوی دیگر ما همگی نیک آگاهیم که بخش مهمی از کمبود برق کشور به خاطر فعالیت هزاران دستگاه ماینر تولید کننده رمز ارز است و ما یا نمی‌توانیم و یا نمی‌خواهیم جلوی فعالیت این ماینرها را که بخش اصلی رمز ارز تولیدی را نیز به عنوان فرار سرمایه از کشور خارج می‌کنند، بگیریم. به عبارتی علاوه بر بنزین و گازوئیل، به شدت در معرض قاچاق برق نیز قرار داریم. با این تفاوت که برق را هم چون بنزین و گازوئیل نمی توانیم به هر شکل و زیان ممکن در دسترس مداوم مردم قرار دهیم.
نتیجه این که در هنگامه بی تصمیمی، بلاتکلیفی، تداوم فساد و ناکارآمدی اجرایی و سیاستگذاری، سرعت رشد اقتصادی بی هیچ علت بیرونی مانند کاهش درآمد ارزی و امثال آن، مثل برق در حال سقوط به سمت صفر است. همین وضعیت اکنون در مورد سه نرخی کردن قیمت گازوئیل برقرار است که در هفته گذشته، اجرای آن برای چندمین بار و در حالی که به هیچ کس – جز قاچاقچیان سوخت – آسیبی نمی‌رساند، به مدتی نامعلوم متوقف شد. فقط جهت اطلاع، قیمت بازار آزاد و رسمی گازوئیل در ایران اکنون ۷۰ برابر – نه درصد؛ برابر! – است که تمام آن به جیب قاچاقچیان سرازیر می‌شود.
اکنون به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی ایران، تعامل با آمریکا بر سر توان هسته‌ای خود را به هر گونه اصلاح اقتصادی / اجتماعی بزرگ داخلی که احتمال بی‌ ثبات کنندگی دارد، ترجیح می‌دهد. در حالی که این سیاست به هیچ روی با هم تضاد و تنافری ندارند که هیچ، بلکه بر عکس، اولی می‌تواند گشاینده راه دومی باشد.
تمرکز بر تداوم گفت و گو به هر قیمت، همزمان با توقف اصلاحات بنیادین اقتصادی و بهبود رابطه دولت / ملت، این علامت بزرگ را به طرف آمریکایی داده و می‌دهد که زمان به سود او و به زیان ایران در سیر و سلوک است و می‌تواند با تشدید فشار بر تهران، هرچه بیش تر امتیاز هسته‌ای و سیاسی از ما بگیرد. این که اکنون در تهران؛ چپ و راست سیاسی، روشنفکر، سلبریتی و مرجع اجتماعی، کارگر و کارفرما با استاد دانشگاه و … همگی تقریباً یک صدا، پیشبرد مذاکرات را به عنوان حلال یک شبه و معجزه‌ آسای همه مشکلات داخلی کوچک و بزرگ بر می‌شمارند، همگی در جهت منافع طرف آمریکایی است. حیرت انگیز در این میان، اوضاع و احوال و رویکرد بوروکرات ها و مدیران سطح بالای دولتی است که بعضاً اداره امور را در کنترل نرخ ارز و طلا و نقدینگی، رشد اقتصادی، معیشت و… رها کرده‌اند و همراه با بقیه، چشم به نتیجه مذاکرات دوخته‌اند؛ غافل از آن که شاید هرگز مصالحه‌ای اتفاق نیفتد یا اگر افتاد، به خودی خود یا به تنهایی، هیچ مسأله‌ای را حل نکند. آن وقت چه؟

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *