نوآوران آنلاین-رسیدگی به این پرونده از ظهر نهم اسفند 90 به دنبال ناپدید شدن دختر 8ساله ای به نام حدیثه در دستور کارپلیس Police فشم قرار گرفت. پدر و مادر حدیثه با مراجعه به پاسگاه روستای میگون در منطقه فشم اعلام کردند دخترشان در راه بازگشت از مدرسه ناپدید شده است. تلاش برای افشای راز ناپدید شدن این دختر آغاز شده بود که ساعتی بعد جنازه سوخته و متلاشی شده یک دختربچه در دره ای در حاشیه فشم پیدا شد.
پدر حدیثه گفت: مدتهاست با پسرعمویم به نام رامین بر سر زمین اختلاف دارم. گمان می کنم این مرد دخترم را قربانی اختلاف با من کرده است. به این ترتیب رامین بازداشت شد اما خود را بی گناه خواند.
رامین گفت: قبول دارم با پدر حدیثه بر سر زمین اختلاف داشتم اما انگیزه ای برایکشتن Killing او نداشتم. من ظهر نهم اسفند ماه یکی از بستگان پدرحدیثه به نام امیر را دیدم که پوتین های خونی در دست داشت. گمان می کنم این پسر درقتل Murder دختر دانش آموز دست داشته باشد.
صحبت های این مرد تحقیق ها را وارد مرحله تازه ای کرد و پلیس به بررسی میدانی پرداخت. وقتی پدر یکی از همکلاسان حدیثه در ادامه بازجویی ها به پلیس گفت صبح نهم اسفند ماه حدیثه را سوار پراید سفید امیر دیده است امیر 27ساله بازداشت شد اما خود را بی گناه خواند و گفت از نحوه کشته شدن دختر دانش آموز بی اطلاع است.
در حالی که رامین و پدر هم کلاسی حدیثه بر علیه امیر شهادت داده بودند علیه وی کیفرخواست صادر و او پای میز محاکمه ایستاد.
در آن جلسه امیر به دفاع پرداخت و گفت: من بی گناهم و بی دلیل دوسال است که در زندانم. چون همیشه دختر های محل به من توجه می کردند رامین به من حسادت می کرد. او به همین خاطر علیه من شکایت کرد تا مرا به درد سر بی اندازد. از سالها قبل با پدر هم کلاسی حدیثه هم اختلاف داشتم. او هم به همین خاطر گفت که دختربچه را سوار پراید من دیده است. پراید من آبی است و هیچ وقت ماشینی به رنگ سفید نداشته ام.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرک های موجود حکم تبرئه امیر را صادر کرد. این حکم اما در شعبه 32 دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و تایید نشد.
به این ترتیب امیر این بار در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در دومین جلسه پدر حدیثه گفت: من با امیر و خانواده اش سر زمین اختلاف داشتم. یکبار از او شکایت کرده و پرونده ای در کلانتری دارم. من شک ندارم این پسر حدیثه را قربانی کینه جویی اش کرده است.
وی ادامه داد: این پسر در زندان Prison به یکی از همبندی هایش گفته بود که شاهدان او را در حالی که حدیثه سوار پراید وی بوده است دیده اند. جنازه دخترم در فاصله 100 متری کارگاه پدر بزرگ امیر کشف شده و این نشان می دهد او قاتل The Murderer دخترم است. او در بازجویی ها 9 بار دچار تناقض گویی شده است .من و همسرم برای او قصاص می خواهیم.
سپس دو شاهد که به دادگاه فراخوانده شده بودند یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند.
حسن 55ساله گفت: بعد از اینکه حکم تبرئه امیر صادر شد او چند بار با من تماس گرفت و مرا به یک رستوران در میگون دعوت کرد. او از من خواست تا به خانواده حدیثه پیغام دهم دیگر پیگیر پرونده نشوند. او تهدید کرد اگر عموی حدیثه همچنان دنبال پرونده باشد دختر او را هم به دره ای در فشم می برد و می کشد.
دومین شاهد وقتی روبه روی هیات قضایی ایستاد گفت: من قبلا شهادت داده بودم که امیر در قتل حدیثه دستی ندارد. بعد از تبرئه امیر از مقابل خانه پدری حدیثه عبور می کردم که مادر حدیثه به من ناسزا گفت. او می گفت با شهادتم امیر را از حکم قصاص خلاصی داده ام. من از این ماجرا ناراحت شدم و تصمیم گرفتم از این خانواده شکایت کنم. وقتی ماجرا را به امیر گفتم او مرا از شکایت منصرف کرد. او گفت مدتی اجازه بده تاآب ها از آسیاب بیافتد تا او و من یکی دیگر از اعضای این خانواده را بکشم.
سپس امیر که با قرار وثیقه آزاد بود دوشاهد را دروغگو خواند و گفت: این دو مرد به دروغ علیه من شهادت داده اند. من دلیلی برای کشتن دختربچه نداشتم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و ادامه جلسه را برای احضار سایر شاهدان به بعد موکول کرد. امیر نیز با حکم قضایی روانه زندان شد.
در سومین جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر حدیثه به قاتل بودن امیر تاکید کردند و برای وی حکم قصاص خواستند.
سپس دو شاهد که در دادگاه حضور داشتند در جایگاه ویژه ایستادند. یکی از آنها گفت: من اولین کسی بودم که جنازه را پیدا کردم. وقتی پاهای سوخته یک جنازه را دیدم از ترس فرار Escape کردم و مقابل در خانه پدر حدیثه رفتم. اما من امیر را در آن حوالی ندیده بودم.
دومین شاهد نیز گفت: پسرم برای آوردن آب به نزدیکی چشمه رفته بود که هراسان به خانه برگشت و گفت با یک جنازه سوخته روبه رو شده است. چون از همسرم شنیده بودم حدیثه ناپدید شده است ماجرا را به عموی او گفتم و همگی با هم به محل کشف جسد رفتیم. افراد زیادی آنجا جمع شده بودند. من امیر را هم در میان جمعیت دیدم اما نمی دانم او دختربچه را کشته یا نه.
سپس امیر روبه روی قضات ایستاد و گفت: باور کنید 5سال است که بی دلیل در زندانم. من دختربچه را نکشته ام. او دختر همسایه مان و مثل ناموس خودم بود. من حتی در مراسم ختم او شرکت کردم بنرهای تسلیت را مقابل در خانه پدری اش چسباندم. اگر قاتل بودم همان موقع ناپدید می شدم.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و پرونده را لوث تشخیص داد. به این ترتیب قرار شد به زودی اولیای دم برای اثبات گناهکاری امیر 50 نفر از بستگان نسبی خود را به دادگاه معرفی کنند تا پس از ادای سوگند برای امیر حکم صادر شود.