نوآوران آنلاین- پرونده این ماجرا از شامگاه 30 شهریور امسال، به دنبال مراجعه مرد میانسالی به کلانتری 172 شهر ری در دستور رسیدگی قرار گرفت که از ناپدید شدن دختر جوانش خبر میداد. پدر «حمیده» - 25 ساله- به پلیس گفت که دخترش پس از پایان کار، از محل کارش در شهر ری خارج شده اما با گذشت چند ساعت به خانه برنگشته است و هیچ خبری از او نیست.با این شکایت، تحقیقات پلیسی برای کشف ردپای دختر جوان آغاز شد. در حالی که بررسیها در این باره ادامه داشت روز بعد مرد میانسال بار دیگر به کلانتری رفت و از تماس مردی ناشناس خبر داد. او گفت: ساعت 9 شب گذشته مرد جوانی با تلفن همراه دخترم به من زنگ زد و خودش را خواستگار حمیده معرفی کرد. او گفت جسد دخترم در ساختمان نیمه کارهای واقع در خیابان آستانه قرار داد.
بدینترتیب کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی وارد عمل شده و با حضور در نشانی مورد نظر، جسد خونین حمیده را در حالی یافتند که از ناحیه شکم و سینه با ضربات متعدد چاقو هدف قرار گرفته بود.
بهدنبال کشف جسد قربانی جنایت، موضوع به بازپرس شعبه دوم دادسرای عمومی و انقلاب شهر ری اعلام شد. دقایقی بعد با حضور تیم جنایی تحقیق برای کشف جنایت در دستور کار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.
در ادامه بررسیها کارآگاهان جنایی پی بردند پدر حمیده از مدتی قبل با مرد 30 سالهای به نام مراد دوست شده است. این در حالی بود که محل کشف جسد در مجاورت محل کار مراد بود. مرد جوان نیز همزمان با قتل بهطور مرموزی ناپدید شده بود.
بدینترتیب تیم جنایی او را بهعنوان مظنون اصلی جنایت تحت تعقیب قرار دادند. در بررسیها نیز مشخص شد مراد 4 سال قبل و بعد از مرگ پدر و مادرش برای کار، بهصورت غیرقانونی از افغانستان راهی ایران شده و بهعنوان کارگر ساختمانی مشغول بهکار شده است. از آنجا که مراد محل زندگی مشخصی نداشت شناساییاش با مشکلاتی همراه بود. تا اینکه سرانجام چند روز قبل کارآگاهان جنایی دریافتند متهم تحت تعقیب در ساختمانی بهعنوان کارگر مشغول بهکار شده است. بدینترتیب او در عملیاتی دستگیر و برای تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شد.
متهم در تحقیقات به قتل دختر جوان اعتراف کرد و گفت: «از مدتی قبل با حمیده و خانوادهاش آشنا شده بودم؛ پس از مرگ پدر، مادر و برادرم، از لحاظ عاطفی و روحی وابستگی شدیدی به حمیده پیدا کرده بودم. تصور میکردم او هم همین احساس را به من دارد. اما هربار که موضوع ازدواج را با حمیده مطرح میکردم او جواب مشخصی نمیداد تا اینکه پنجشنبه 30 شهریور، از او خواستم تا پس از تعطیلی محل کارش همدیگر را ببینیم. حمیده به محل کار من آمد؛ از او خواستم تا جواب نهاییاش را درباره ازدواج با من بگوید. اما در کمال تعجب و ناباوری گفت که قصد ازدواج با مرا ندارد. از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم. درحالی که خون جلوی چشمانم را گرفته بود، چاقوی داخل اتاقک نگهبانی را برداشتم و با آن، چندین ضربه به سینه و شکم حمیده زدم. درحالی که او روی زمین افتاده بود و جان میداد، گوشی تلفن همراهش را برداشتم و فردای آن روز با پدرش تماس گرفته و با تغییر صدایم موضوع را اطلاع دادم.»
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، گفت: «با توجه به اعتراف متهم، قرار بازداشت موقتش از سوی بازپرس پرونده صادر شده و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.»