نوآوران آنلاین-حمید بعیدی نژاد سفیر جمهوری اسلامی ایران در بریتانیا در صفحه تلگرام خود مطلبی را تحت عنوان "اپوزیسیون ایرانی؛ و نقش رضا پهلوی در توهم ایفای نقش پدر خوانده" منتشر کرد.
مشروح این مطلب به شرح زیر است:
"بدنبال اعتراضات مردم در شهرهای مختلف ایران که برای پیگیری مطالبات اقتصادی و اجتماعی خود در تظاهرات حاضر شده بودند، متاسفانه عدهای برای سؤ استفاده به میدان آمدند و با توسل به خشونت نه تنها همان مردمی را که برای پیگیری مطالبات به حق خود به میدان آمده بودند را عصبانی ساخته و از میدان به در کردند بلکه دوستداران کشور را نیز آزرده خاطر کردند.
در این چند روز جریانهای خارج از کشور بیش از پیش فعالیت خود را توسعه دادند و شتابزده با این خشونت طلبان اعلام حمایت و همبستگی کردند. از این میان تکلیف گروهک منافقین که به علت جنایتهای خود هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند مثل همیشه روشن بود. اما رضا پهلوی با هیجان زاید الوصفی که از شنیدن برخی شعارهای محدود انحرافی از سوی برخی تظاهر کنندگان پیدا کرد نیز تحرک قابل ملاحظهای از خود نشان داد که بسیار هم بی فروغ بود.
وی بسیار شتابزده، چون هنوز درک درستی از تحولات ایران ندارد، صریحا در اظهارات خود دست کمک به آمریکا دراز و درخواست کرد که آمریکا با بسیج تمام امکانات از شورشهای ایران حمایت نماید.
این اظهارات از سوی شخصی که همواره اصرار دارد خود را میهن پرستی صدیق معرف نماید آنقدر خلاف آشکار شعارهای ملی گرایانه بود که فریاد افراد مستقل و بیطرف خارجی که نظاره گر تحولات ایران هستند را هم در آورد.
از جمله پائولو کوئیلو نویسنده و ادیب بسیار برجستهای که امروزه کتابهایش به زبانهای زیادی ترجمه و در عمده کتابخانههای جهان از جمله ایران وجود دارند در پاسخی کوبنده بر سر وی فریاد کشید که: "بهتر است خفه شوی. ساواک دیگر مرده است و اگر تو بخواهی فکر کودتای دیگری مانند دورهی نهضت ملی را در سر بپرورانی، مردم یکپارچه به حمایت از کشورشان برخواهند خواست. ".
اما رضا پهلوی خود در حد ادارهی امور خانوادهی خود فرومانده است و با چنان اتهامات سنگینی مواجه است که نتوانسته حتی حامیان پروپا قرص طرفدار سلطنت پهلوی را هم آرام کند. خودکشی خواهرش لیلا در هتلی در لندن در سال ۱۳۸۰ و در حالیکه هنوز خانواده از شوک آن حادثه بیرون نیامده بود، خودکشی تنها برادرش علیرضا در سال ۱۳۸۹ در شهر بوستون آمریکا سوالات و ابهامات بسیاری را در علل و دلایل این خودکشیها مطرح نمودند که همه بی پاسخ مانده اند.
سوال این بود که این دو شاهزاده که در سنین کودکی از ایران خارج شده بودند و با میلیونها دلار ثروت بادآورده در زندگیهای فرااشرافی در اروپا و آمریکا زندگی میکردند تحت چه فشارهای سنگینی قرار داشته اند که میبایست دست به خودکشی بزنند.
بر اساس اطلاع مقامات نزدیک به این خانواده سلطنتی سابق کلید معمای خودکشی این دو نفر بویژه علیرضا که حداقل بر اساس نظریه پلیس آمریکا احتمال قتل او بسیار جدیست، در دست رضا پهلوی است.
اخباری که از فسادهای مالی و دخالتهای مکرر وی در زندگی شخصی اعضای خانواده و بی اخلاقیهای مکرر وی وجود دارند چنان شرایط سختی را برای اعضای خانواده ایجاد نموده است که بدلیل آنکه برخی نمیتوانند برون رفتی برای تخلیه احساسات خود داشته باشند به ناچار در عزلت و تنهایی سرنوشتی بهتر از این پیدا نمیکنند که بدن بی جان آنها توسط همسایگان کشف و به پلیس اطلاع داده شود.
شگفت آور این است که با وجود آنکه لیلا و علیرضا پهلوی که اولی در ۳۲ سالگی و دومی در ۴۴ سالگی جسد بیجان آنها کشف شد هر دو روابط گستردهای با افراد جامعهی خود داشتند، هیچیک فعالیتهای عمومی همچون عضویت در شبکههای اجتماعی که امروز از ابزارهای عادی زندگی اجتماعی هستند، نداشتند.
اعضای نزدیک به خانواده پهلوی برای توجیه خودکشی لیلا پهلوی گفته اند که او بر اثر ناراحتیها و فشارهای روحی به اعتیاد روی آورده بود، ولی هیچوقت شواهدی بر این امر ارائه نگردید، چرا که ابهام مربوط به توجیه وجود این ناراحتیهای روحی نیز خود قابل توضیح نبود. بویژه علیرضا پهلوی که به اقرار دوستانش بسیار فردی اجتماعی بوده است و در حوزهی تاریخ باستانی ایران مطالعه و تحقیق میکرده است در مدت زندگی خود هیچگاه نتوانست بروز و ظهوری از علائق خود به جامعه معرفی و عرضه نماید.
دوستانش اعلام کرده اند که بواسطه موضوع مورد علاقهی خود که تاریخ کهن ایران بود بسیار علاقمند بود به ایران برود، ولی به او گفته شده بود چنین چیزی خلاف مسلم سیاستهای خانواده سلطنتی میباشد و او نمیتواند زندگی شخصی خود را از زیر سایه مقام شاهزادگی جدا سازد. ولی به گزارش پلیس و اعتراف همسایگان او، علیرضا پهلوی هیچگاه در کسوت شاهزادگی زندگی نمیکرد و همسایگان او در شهر بوستون به پلیس اعلام کرده بودند که اکثرا او را در شلوار جین با پیراهن و لباسی آبی رنگ مشاهده میکردند. ولی او فردی محجوب بود و ظاهرا هیچگاه نخواست با اظهار نظراتش مقام و شئونات برادرش را تضعیف سازد، ولی با او همفکر نبود. عجیب هم نبود که او با آنکه از معشوقه اش که با او ازدواج رسمی نکرده بود فرزند دختری داشت، مجبورش کرده بودند و او هم به اجبار پذیرفته بود که باید این موضوع را مخفی نگهدارد.
تنها فرح پهلوی شش ماه پس از مرگ علیرضا بود که بدنبال کشف موضوع توسط برخی رسانهها این موضوع را رسما طی بیانیهای تایید کرد و گفت: دختر علیرضا را که ایریانا نام دارد نزد خود نگه میدارد. البته بیانیه بنحوی تنظیم شده بود که مادر او را که همسر رسمی علیرضا پهلوی نمیباشد، در تعریف شمول خانواده سلطنتی قرار ندهد و همسر را میراثدار علیرضا اعلام نکند. موضوع فرزند علیرضا بی شک از مهمترین موضوعاتی بود که باعث اختلاف زیادی میان خانواده شده بود.
اما در مجموع مهمترین سندی که میتوانست اطلاعات و مطالب کافی از اسرار خود کشی و یا قتل علیرضا پهلوی ارائه کند نامهی تفصیلی علیرضا پهلوی بوده است که کنار جسدش بجای گذاشته بود. خیلی از افراد از میان محققین و یا نزدیکان خانوادهی سلطنتی خواستار انتشار این نامه برای روشن شدن حقایق مخفی خانواده پهلوی شده اند، اما به دلایل روشن رضا پهلوی تاکنون از انتشار نامه جلوگیری کرده است.
بی شک خانواده پهلوی در بحرانی عمیق قرار دارد و اینکه دو نفر از سه فرزند خانواده که برادر و خواهر رضا پهلوی باشند خود کشی کرده اند ابهامات زیادی را سبب گشته است که رضا پهلوی هیچگاه بدان نپرداخته و نتوانسته است به ابهامات و سؤالات نزدیکان و طرفداران خود نیز جواب درستی بدهد. رضا پهلوی فقط با تهدید، فشارهای زیاد جسمی و روحی بر اعضای خانواده و مخفی کاری است که تا بحال توانسته است جایگاه ساختگی خود در این خانواده را تحمیل نماید. نقش او را بیشتر میتوان در قالب پدرخوانده ۲ تصویر کرد.
زندگی اشرافی و حضور در پشت القاب ساختگی که به یُمن سرمایههای به یغما رفتهی ملت ایران میباشد، باعث شده که کسی نتواند او را به سوال بکشد. اما اعمال روشهای تهدید آمیز وی اعضای خانواده را در چنان فضای ترس قرار داده است بطوریکه برادر و خواهر او نتوانستند با زندگی دهشتباری که برای آنها ایجاد شده بود کنار بیایند و مرگ را بر زندگی ترجیح دادند. حالا با کشته شدن دو عضو اصلی خانواده، هویت آیندهی خانوادهی پهلوی در ابهام قرار دارد، ولی این باعث نشده است که رضا پهلوی مشی خود را تغییر دهد. اما سایهی ترس و ابهامی که در بحث نسبت به نقش او در کشته شدن یا قتل برادر و خواهرش در خانواده اش وجود دارد و پنهانکاریهایی که از سوی او برای جلوگیری از روشن شدن حقیقت وجوددارد، حداقل مانع بزرگی در برابر او برای داشتن نقش سیاسی فعال میباشد.
دنیا تغییر یافته است و پنهانکاری و اقدامات مافیایی شاید برای کوتاه مدت بتواند باعث تمرکز قدرت رضا پهلوی و ساکت کردن صدای مخالف در خانواده اش بشود، اما نمیتواند در جامعهای که پاسخگویی، شفافیت و روشنگری بخش مهمی از فرهنگ سیاسی روز میباشد، به اعتماد میان طرفداران بینجامد. رضا پهلوی بیش از آنکه بخواهد به فعالیتهای سیاسی خود نظمی بدهد باید اصطلاحا به امورات خانهی خود سامان بدهد و حداقل باید تکلیف پرداختها و حسابهای مالی خود را که بودجهای از اموال عمومی میباشد روشن کند و به شبهات و نگرانیهای اطرافیانش از علت قتل یا خودکشی برادر و خواهرش پاسخ دهد. اما اگر نتواند این مباحث را روشن کند که با این تفکر حاکم حتما نخواهد توانست، باید بپذیرد که در چنین فضایی نمیتواند توهم ایفای نقش اپوزیسیون را در خیال بپروراند.