نوآوران آنلاین-وی در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای بسیاری حضور داشت، اما بعد از یک برهه زمانی از فضای بازیگری فاصله گرفته و وارد عرصه تهیه کنندگی و کارگردانی شد و بعد از آن ناگهان به طور کلی از دنیای سینما و تلویزیون جدا شد.
اما حال غیبت این هنرمند کمی طولانی شده است، به همین خاطر به سراغ وی رفته و حال هوای این روزهای زندگی کاری و شخصی این هنرمند را جویا شده است که در ادامه خواهید خواند:
شما مدتی است که از عرصه هنر فاصله گرفته اید، از فعالیتهای خود در این روزها بگویید
تهرانی: در حال حاضر فیلمبرداری یک اثر سینمایی به نام "چرخ و فلک" به کارگردانی و تهیه کنندگی خودم به پایان رسیده است و ساخت موسیقی آن در مراحل پایانی قرار دارد. اثر دیگری به نام "دختران دم بخت" به کارگردانی منشی زاده و تهیه کنندگی خودم نیز برعهده دارم که در مراحل پایانی فیلمبرداری است. فیلمبرداری چرخ و فلک ۲ سال و نیم تا ۳ سال پیش تمام شد، اما چون مشکلات خانوادگی داشتم و از فرزند اوتیسمی ام نگهداری میکردم متوقف ماند.
شما سابقه خوبی در تولید و تهیه دارید از تجربیاتتان برایمان بگویید
تهرانی: در ساخت فیلم در ایران رکورد دار هستم به این شکل که ۷ تله فیلم با شبکه ۵ قرارداد بستم و این آثار در مدت ۶ ماه نوشته، تولید و پخش شده است و ۵ تله فیلم در هر جشنواره که حضور داشتند جایزه دریافت کردند. آقای ضرغامی تقاضا کردند که زیر نویس انگلیسی برای این تله فیلمها بگذارم که وی این فیلمها را به مهمانان خارجی هدیه میدادند. شخصی مثل محمدرضا شفیعی که من برای او احترام زیادی هم قائلم برای ۴ تا ۵ سال آینده نیز سریال و تله فیلم دارد، اما موسسه فیلمسازی من و امثال من بیکار شده اند در حالی که وقتی تهیه کننده موسسه رسمی دارد باید کار سراغ تهیه کننده بیاید، اما این اتفاق روی نمیدهد و به تحصیلات و مهارت اهمیتی داده نمیشود.
در فضای حرفهای هنر برخلاف آن چه که در ارتباط تصویری میبینیم هنرمندان یاد هم نمیکنند. از سینما، تلویزیون و رسانهها هزینه شده و هنرمند شناخته و محبوب میشود، اما وقتی مسئلهای برای یک هنرمند پیش میآید هنرمندان دیگر خوشحال میشوند و از سرمایه هنر یعنی هنرمند حفاظت نمیشود.
وضعیت فعلی تولیدات را چگونه میبینید؟
تهرانی: برنامه "دورهمی" مهران مدیری و "خندوانه" رامبد جوان برای تلویزیون و مردم مهم است و در کمدی وقتی این دو هنرمند توانمند هستند پرچمی هم به من داده شود من قبول نمیکنم، اما فیلمهای هیجانی اعم از پلیسی و اکشن میتوانم بسازم. متاسفانه آن کس که تخصص و علاقه فیلمسازی در ژانر تاریخی دارد در ژانر اجتماعی و آن فیلمساز که در ژانر اجتماعی تخصص و علاقه دارد در ژانر تاریخی به فیلمسازی مشغول است. اگر در ژانرهای مختلف از جمله پلیسی، اکشن، اجتماعی و تاریخی یک مهران مدیری و رامبد جوان داشتیم مشکلی وجود نداشت، اما به این ژانر هم اهمیتی داده نمیشود.
از فعالیت هایتان در سینما برایمان بگویید
تهرانی: با دارا بودن موسسه فیلمسازی و تجربه تهیه کنندگی در آثار متعدد به دنبال ساخت فیلمی با مشارکت کشور مالزی هستم. بارها به وزارت ارشاد نامه نوشته ام که من در فیلمسازی تجربه دارم، تهیه کننده کارهای خودم بوده ام، علم و تحصیلات دانشگاهی دارم، اما این امتیازات کمکی به من نکرده است. از آثار تعریف میکنند، اما میگویند شما باید یا کارگردانی یا تهیه کنندگی را برعهده داشته باشید. وقتی من هزینه کار را برعهده دارم و امکانات هم فراهم است به چه دلیل باید کار و هزینه تولید اثر را به دیگری بسپارم. من اهل رانت، کمک از دولت، بخش خصوصی و افراد نیستم و با سرمایه خود فیلم میسازم، اما به من میگویند شخصی سوری را به عنوان تهیه کننده معرفی کنید. این دروغگویی است و من نمیتوانم گناه کنم، چون برخلاف شرع اسلام است. چنین معصیت بی لذتی را نمیخواهم. آن هم وقتی مدیران ارشاد را به مالزی بردم و کار را تایید کردند.
یکی از موضوعاتی که این روزها در سینما رواج دارد وضعیت بازیگری و حضور بازیگرانی است که در همه فیلمها حضور دارند. نظرتان در این باره چیست؟
تهرانی: در وضعیتی قرار داریم که تعداد محدودی بازیگر مشغول به کار هستند و سایر بازیگران جلوی خانواده خود شرمنده شدند و از بین ما رفتند. حسن جوهرچی و عارف لرستانی جوانهایی بودند که اسم و رسم داشتند و از دنیا رفتند در این میان کسانی هم که اسم و رسم نداشتند، ولی میتوانستند بازی کنند آنها هم در حال فوت یکی پس از دیگری هستند. این مرگ و میرها به خاطر فشار ناشی از وضعیت بیکاری است که کسی نمیداند. کسی که مدتها بازی کرده اند کنار گذاشته میشوند و از بازیگران جدید در فیلمها استفاده میکنند.
بازیگران خانم را در فیلمها بازی میدهند، بعد از دو تا سه فیلم این افراد احساس بازیگری میکنند و بعد کنار گذاشته میشوند. این افراد برای این که اسمشان روی زبانها بیفتد نیاز به حواشیای که پشت آنها ساخته میشود دارند و چارهای هم ندارند وقتی به عنوان بازیگر در آثار استفاده نمیشود. خدایی که همه ما را آفریده و ناظر به اعمال ماست میفرماید وقتی از دری مشکلات اقتصادی وارد شد از در دیگر مسائل اخلاقی اجتماعی و فرهنگی خارج میشود.
مشکلات زیادی در این عرصه وجود دارد که با توجه به گسترده بودن فعالیتهای رهبرمان نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که ایشان در هر مسئلهای ورود کنند و ما فوق بشر باشند همان گونه که پیامبر اسلام (ص) فرمود: من هم بشری مانند شما هستم. کار به جایی رسید که رهبر انقلاب از واژه آتش به اختیار استفاده کردند.
این روزها هنرمندان زیادی در هر مسئلهای ورود کرده و اظهار نظر میکنند. دلیل این وضعیت چیست؟
تهرانی: وقتی فردی هنرمند سینماست و در موضوع دیگری اعم از زلزله و سیاست و ... اظهار نظر میکند نشانه بیکاری این هنرمند است. وضعیت طوری شده است که اگر مسئلهای روی دهد مردم منتظر هستند که ببینند هنرمندان ما درباره ماجرای اتفاق افتاده چه میفرمایند. سینما رسانه ثروتمند و شیکی است و فرد ۲ میلیارد پول ماشین میدهد که دیده شود و با ورود به سینما که رسانه خاص است و گروهی نیست خاصتر میشود، اما واقعیت این است که بسیاری از فیلمها با پول خود بازیگران ساخته میشود و در رسانهها به دروغ میگویند ۴۰۰ میلیون تومان دستمزد گرفته ایم. بازیگر ۵۰۰ میلیون به تولید یک فیلم کمک کرده است و بعد میگوید ۴۰۰ میلیون دستمزد گرفته ام. این دروغ به مردم و گرفتن ژستهای آنچنانی است. سینما عرصهای است که به واقع و به حقیقت یک هنرمند را بازیگر و محبوب میکند نه این که با دروغ پردازی شناخته شوند. دو تا سه نفر در ایران هستند که هنر واقعی دارند و به جهت همین هنر خود هم در حال حاضر نان هنر و زحمت خود را میخورند.
این گفت و گو در ادامه به مسائل شخصی و خانوادگی سعید تهرانی رسید ... سعید تهرانی همسر سابق لادن طباطبایی است. وی چند سالی است که از همسر سابقش لادن طباطبایی جدا شده است و در این مدت مصاحبههای مختلفی از سوی همسرش در رسانهها و همینطور فضای مجازی درباره جدایی و مشکلات زندگی با وی منتشر شده است.
طباطبایی در آخرین واکنش خود به جدایی اش از تهرانی در صفحه اینستاگرامش نوشته بود: "دختر نازنینم، سها ... من گناهکارم، چون سالها سکوت کردم، چون توهین و تحقیر شنیدم و آبروداری کردم، چون خواستم زندگی و آرامش تو را حفظ کنم. حقارتها و تهمتهایی را تحمل کردم که هیچ انسان باشرافتی تاب نمیآورد. کسی که ۱۷ سال عاشقانه دوست داشتم، به ناجوانمردانهترین روشها مرا خرد کرد، غیراز حقوق قانونی خود هر راه و بیراهی را بکار گرفت:بازوان ستبر و بی سیم و موتور و ژستهای پلیس مخفی و مرموز ... تهدید و ارعاب من و خانواده ام. سکوت کردم. پدر آبروی دختر است و این دشمن قسم خورده من، پدر تو و تنها عشق زندگی من بود. ۶ سال از جدایی ما گذشته و من هنوز اینهمه نفرت او را باور نمیکنم. تو دختر زیبایم، اگر نیاز فوری به رسیدگی و آموزش نداشتی، اگر در آستانه بلوغ زود رس حاصل از اوتیسم نبودی، من همچنان سکوت میکردم.
اما حالا سعید تهرانی پس از سالها سکوت خود را شکسته از مسائلی که با لادن طباطبایی در زمان ازدواجشان داشته از نگاه خود صحبت کرده است.
جریان واقعی زندگی شما با لادن طباطبایی چه بود؟
تهرانی: در اوایل تربیت فرزندم متوجه شدم که فرزندمان با اختلالی روبه رو است که ده سال قبل با واژه اوتیسم برای اولین بار آشنا شدم. با توجه به این که ۷۰ واحد روانشناسی در دانشگاه پاس کرده بودم به تحقیق درباره این بیماری پرداختم و تا حدودی اطلاعاتی کسب کردم. بیماران مبتلا به اوتیسم ظاهر خوب و سالم و سرزنده دارند، اما اختلال در یادگیری دارند و تا دو سالگی تشخیص آن سخت است.
افشاگری بازیگر مرد سینما از زندگی شخصیاش با خانم بازیگر/لادن طباطبایی فرزند اوتیسمی ام را کتک میزد
بارها به لادن طباطبایی درباره رفتار با فرزندمان تذکر و سفارش کردم، اما او به گمان این که دخترمان لجبازی میکند با شعار فرزند عزیز است و تربیت آن عزیزتر دخترمان را تنبیه بدنی میکرد تا بیشتر یاد بگیرد. بیمار مبتلا به اوتیسم مطلقا نباید تنبیه بدنی شود، چون مانند گنجشکی میماند که وقتی میترسد جمع شده و کوچک میشود و پرواز یادش میرود. حتما تجربه داشته اید که در خیابان گنجشکی در حال پریدن است و نمیتواند پرواز کند وقتی او را در دست میگیرید و گرما و محبت دست شما را لمس میکند ناگهان بعد از بازکردن دستتان پرواز میکند. گنجشک، چون پروازش به شکل غریزی است بر میگردد، اما وقتی در حال آموزش به فرزند هستی و غذا خوردن را به سختی به او یاد میدهید، وقتی او را کتک بزنید از ترس دیگر آن یادگیری برنمی گردد. من هرچقدر در این باره تذکر دادم طباطبایی کار خود را انجام داد و گوش نکرد با این که پرستار ۲۴ ساعته هم برای نگهداری دخترمان داشتیم و پنجشنبهها شب پرستار به خانه میرفت و جمعه بر میگشت، اما او برای همین چند ساعت نبود پرستار هم اعصاب نگهداری فرزندمان را نداشت و فرزندمان را کتک میزد. بعضی اوقات متوجه میشدم که فرزندمان حال دیگری دارد، اما نمیدانستم چنین کاری میکند، اما روزی که من این موضوع را با چشم خود دیدم تصمیم گرفتم که فرزندم را نجات دهم بنابراین از او خواهش کردم که نگهداری فرزند را به من بسپارد. سپس وی به امریکا رفت و با شرکت در سیمنارهای مربوط به بیماری اوتیسم متوجه شد که من درست گفته ام و از این که از این بیماری اطلاع داشتم تعجب کرده بود.
زندگی تان بعد از رفتن لادن طباطبایی در مرحله اول سفر به آمریکا چگونه بود؟
تهرانی: برای نگه داشتن زندگی با لادن طباطبایی بسیار تلاش کردم. برخلاف آن چه لادن طباطبایی در رسانهها اعلام کرده بود فرزندم را در سال ۹۱ رها کرد و به آمریکا رفت. من به تنهایی از دخترم نگهداری کردم و فعالیت خودم و موسسه فیلمسازی ام متوقف شد. این در حالی بود که مادرم هم برای نگهداری از دخترم به کمکم آمد و با توجه به این که نگهداری از بیماران مبتلا به اوتیسم دقت، سختی و صبوری زیادی نیاز دارد فشار زیادی به مادرم وارد شد و با توجه به این که ۴ مدال طلای ورزشی داشت در سلامت کامل در حالی که به حرف زدن با هم مشغول بودیم ناگهان درگذشت که شوک شدیدی بر من وارد شد.
در نهایت لادن طباطبایی یک سال و نیم پیش وقتی از آمریکا برگشت گفت که ویزای آمریکا گرفته و میخواهد دخترم را ببرد، اما متاسفانه این کار را نیز انجام نداده بود و ویزایی نداشت بلکه وی ماههای زیادی را در ترکیه اقامت گزید تا ویزا دریافت کند و مجددا به آمریکا رفت. او در حال حاضر در آمریکا از دخترم سرپرستی میکند البته او قبلا هم با فرزندی که از شوهر اولش داشت هم برخورد درستی نمیکرد. البته من از زندگی با لادن طباطبایی راضی بودم. او همسر خوب و نجیبی بود، اما برای یک زندگی فقط زن بودن مهم نیست بلکه مادر بودن نیز مهم است. مسئلهای که شاید امروزه کمرنگ شده است.
دلتان برای دختران تنگ نمیشود؟
تهرانی: دل شوره ها، نگرانیها و دلتنگی پدر نسبت به دخترش امری طبیعی است و این حس فرزند و دختری با توجه به بیماری اوتیسم فرزندم و همچنین زندگی در تنهایی هایمان با هم به مدت طولانی باعث شد وقتی دخترم از ایران و از خانه ام رفت تنهاتر شدم.
بیماری اوتیسم و شرایط حاکم بر این بیماری در کشور چگونه است؟
تهرانی: از ایران گرفته تا کالیفرنیا هیچ جا مرکز آموزش اوتیسم درستی نداریم و این مراکزی که در کشور وجود دارد دروغین است چراکه بچهها را اذیت میکنند و مفید نیستند. من در حال تحصیل در دکترای رشته روانشاسی بالینی هستم. فوق لیسانس تکنولوژی آموزشی دارم. به دنبال تاسیس موسسهای مخصوص بیماران مبتلا به اوتیسم هستم یعنی مانند همان مرکز اوتیسم که دخترم در کالیفرنیا تحت آموزش و تحصیل است، به دنبال ساخت یک مجتمع بزرگ هستم که بتوانم برای بیماران اوتیسم کاری کنم. تقاضا کرده ام که خودم آن را بسازم و اگر در زمان حیاتم ساخت آن میسر نشد در ورودی این موسسه پیکرم را دفن کنند تا کسانی که رجوع میکنند از روی قبرم بگذرند که این کار افتخاری برای من است.