نوآوران آنلاین-
رسیدگی به این پرونده از 29 اردیبهشت سال 90 به دنبال تماس دختر جوانی با پلیس در دستور کار قرار گرفت.
شیرین 30ساله به مأموران گفت: مدتی است در یک شرکت حقوقی بهعنوان منشی کار میکنم. دیروز دو مرد جوان که به ساسان 800 میلیون تومان بدهکار بودند به شرکت آمدند و با او درگیر شدند. وقتی درگیری آنها بالا گرفت، از ترس شرکت را ترک کردم. چند ساعت بعد وقتی به شرکت برگشتم آنها مانع ورودم شدند. حالا هر چه با تلفن همراه ساسان تماس میگیرم پاسخ نمیدهد و میترسم بلایی سر او آمده باشد.
بهدنبال اظهارات دختر جوان، پلیس به شرکت حقوقی رفت و با در بسته روبهرو شد. تحقیق در این زمینه آغاز شده بود که جنازه مدیر شرکت در حاشیه تهران پیدا شد. شواهد نشان میداد وی با ضربه جسم سخت به سرش از پا در آمده است. به این ترتیب دو مرد بدهکار به نامهای یوسف و توحید بازداشت شدند. آنها به درگیری مرگبار با مدیر شرکت به خاطر بدهی 800 میلیونی به وی، اعتراف کردند و به بازسازی صحنه جرم پرداختند .
دو متهم دیروز در حالی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربان زاده و با حضور یک مستشار محاکمه شدند که اولیای دم برای هردوی آنها حکم قصاص خواستند.
در ابتدای این جلسه شیرین به عنوان شاهد روبهروی قضات ایستاد و به تشریح آنچه دیده بود پرداخت.
وی گفت:ساسان مدتها پیش 400 میلیون تومان به یوسف و 400 میلیون تومان به توحید داده بود تا آنها در شرکت بازرگانیشان سرمایهگذاری کنند اما هربار بهانهای میآوردند و سود پول را به ساسان نمیدادند .به همین خاطر ساسان گفته بود میخواهد بزودی پولش را از آنها پس بگیرد.
وی ادامه داد: آن روز یوسف به شرکت آمد. ساسان از قبل به من گفته بود قصد دارد هر طور شده پولش را از او پس بگیرد. او به من گفت باید مراقب باشم تا شرکت را ترک نکند. یوسف به اتاق ساسان رفت و دقایقی بعد صدای درگیری آنها را شنیدم. ساسان فریاد میکشید و کمک میخواست. همان موقع بود که توحید نیز وارد شرکت شد. من همان لحظه از ترسم کیفم را برداشتم و شرکت را ترک کردم . چند ساعت بعد دوباره به شرکت برگشتم و مقابل در پارکینگ توحید را دیدم .او گفت دعوا بین ساسان و یوسف تمام شده و آنها با هم بیرون رفتهاند. توحید از من خواست به شرکت نروم. حرفهای توحید باعث شد به موضوع مشکوک شوم و پلیس را باخبر کنم. وقتی آنها با هم درگیر بودند در شرکت حضور داشتم ولی نمیدانم کدام یک ساسان را کشتهاند.
سپس یوسف به دفاع پرداخت و گفت:قبول دارم در شرکت با ساسان درگیر شدم اما من او را نکشتم .ساسان آن روز عصبانی بود و اشیایی را به سمت من پرت میکرد. ولی من هیچ ضربهای به او نزدم. وقتی از اتاق ساسان بیرون آمدم توحید وارد اتاق شد و با ساسان درگیر شد .ممکن است او با گلدان یا شیئی سنگین او را زده و جنازه اش را به حاشیه تهران منتقل کرده باشد. توحید بعد از این ماجرا به من گفت اگر قتل را گردن بگیرم ماهانه صد میلیون تومان به حسابم واریز میکند اما به وعده اش عمل نکرد و در کل 70 میلیون تومان به حسابم ریخت. به همین خاطر تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. من بی گناهم.
وقتی توحید مقابل قضات ایستاد نیز خودش را بیگناه خواند و گفت: یوسف ضربه مرگبار را به سر مدیر شرکت زده و حالا میخواهد با دروغگویی مرا به دردسر بیندازد.
وی درباره ارسال پیامک از طریق تلفن همراه ساسان به دوستانش نیز توضیح داد: وقتی یوسف ساسان را کشت ما تلفن همراه او را برداشتیم و به دوستانش پیامک ارسال کردیم تا آنها فکر کنند ساسان بهخاطر بدهکاری هایش برای مدتی از تهران گریخته است. ولی فکر نمیکردیم منشی شرکت موضوع را به پلیس اعلام کند.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای پرونده را صادر کند.