اما ایتالیا تنها پیشرو موجی است که کم و بیش در بسیاری نقاط اروپا به راه افتاده است؛ یعنی رشد جناههای ضدساختاری. یونان و جمهوری چک با ایتالیا فاصله چندانی ندارند.
گرچه این موج بیشتر در مرکز و جنوب اروپا جان گرفته اما دولتهای عمده اتحادیه اروپا نظیر آلمان، فرانسه و کشورهای اسکاندیناوی از جمله سوئد و فنلاند را هم بینصیب نگذاشته است.
مجارستان که ۶۵ درصد آرای شهروندانش در صندوق احزاب ضدساختار ریخته شده، قطب پوپولیستی اروپا است.
اما با وجود خیزش عوامگرایان در سراسر اروپا، تنها دو دولت این اتحادیه را پوپولیستها اداره میکنند یعنی لهستان و مجارستان. گرچه احزاب حاکم دیگر کشورهای این قاره هم به نوعی با احزاب عوامگرا ائتلاف کردهاند، مثلا در اتریش، بلغارستان و یونان.
پوپولیسم چیست؟
پوپولیسم یا عوامگرایی در پی این است که خوشایند مردم عادی باشد، آنها که گمان میکنند که ساختار دولتی دغدغههایشان را نادیده گرفته است. احزاب عوامگرا معمولا رهبری پرجذبه دارند.
به عقیده روت وداک، کارشناس پوپولیسم در دانشگاه لنکستر دو نوع وجود دارند. عوامگرایی دستراستی که بیشتر در شمال و مرکز اروپا غالب است و دیدگاههای ملیگرایانه یا بسیار محافظهکارانه طبقه «برگزیده» را نقد میکند از طرف دیگر عوامگرایی چپ در کار است که بیشتر در جنوب فعال است که بیشتر روی سرمایهداری و جهانیسازی تمرکز دارد و از این بابت منتقد ساختار حاکم است.
آتش پوپولیسم چطور به دامن اروپا افتاد؟
ووداک بر این باور است که موج عوامگرایی در اروپا پس از حمله ۱۱ سپتامبر به راه افتاد چراکه پیامدهای امنیتی این رویداد، کاستن از اهمیت حقوق بشر را توجیه کرد و به گروههای دست راستی اجازه داد در زمینه مسائلی نظیر نظم و قانون، بازی را به دست بگیرند.
سر رسیدن بحران مالی جهانی که ترس از فقر و بیکاری را در پی داشت آتش عوامگرایی را در جنوب اروپا تیز کرد.
سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ و هجوم جهانیسازی، صحنه جهانی تازهای آفرید که خصوصیات آن عبارت بودند از : تضعیف حاکمیت ملی، مرزهای باز، برداشتن مقررات مالی، ظهور چین بهعنوان یک ابرقدرت اقتصادی و کاهش فرصتهای شغلی در اروپا به دلیل انتقال کارگاهها به کشورهای حاشیهای و یا حتی ظهور فنآوریهای تازه. سرعت و گسست حاصل از این تغییرات به شرایط سیاسی تازهای انجامید که بدبینی به واحد پولی یورو، ترس از مهاجران و خشم طبقه متوسط از احساس ناامنی را در پی داشت.
ووداک میگوید: «مثلا در یونان دو حزب عوامگرا پدیدار شد: سیریزا از چپ رادیکال و «طلوع طلایی» از راست میهنپرست. همزمان خیزشی هم در مرکز اروپا در کشورهای اتریش، سویس، و اسکاندیناوی به جریان افتاد.»
ووداک میافزاید: «چراکه آنها گرچه خود مستقیما از بحران ضربه نخورده بودند اما ترس از آن هم کافی بود. بنابراین برای حفاظت از کشور و منافع و داراییها شما مهاجر و پناهنده نمیخواهید.»
اما بعد نوبت کشورهای شرقی بود که رسیدن مهاجران به مرزهایشان، به احزاب دستراستی پوپولیست قدرت بخشید. بخصوص لهستان و مجارستان. آنها قوانینی تصویب کردند که دموکراسی را به خطر میاندازد. یعنی: آزادی رسانه، آزادی عقیده، و آزادی دادگاهها با اشاره به اسلام و پناهجویان.
تأثیر گفتمان پوپولیستی بر اروپا چه خواهد بود؟
کارشناسان میگویند حرکت اروپا به سوی احزاب ضدساختار سیاستهای دستراستی را عادی کرده است. ووداک میگوید: «سیاستهای مهاجرتی، سفت و سختتر شدهاند، حتی در کشورهایی که در آنها مهاجر و پناهندهای نیست. برخی از سیاستهای عوامگرایان دستراستی تا کنون به اجرا هم درآمده است. حتی حرفهای توهینآمیز رهبران عوامگرایی نظیر ترامپ هم عادی شده است. برخی تابوها شکسته است و حالا ظاهرا برخی حرفهای بسیار تبعیضآمیز را هم میتوان زد، بی آنکه رسوایی بزرگی هم برپا شود.»
اگر احزاب پوپولیست اروپا با همین شتاب رشد کنند، به شدت بر دیدگاه اتحادیه اروپا درباره همبستگی و شکوفایی مشترک تأثیر خواهند گذاشت.
کارشناسان میگویند اگر بروکسل به پیام رایدهندگان لهستانی و مجار توجه نکند، تنشهای بیشتری در انتظار اتحادیه اروپا خواهد بود.