سرویس اجتماعی
نوآوران آنلاین-پسر جوانی که مزاحم نامزدش را ربوده و ۱۵ ساعت او را در خانه قدیمی اش شکنجه کرده بود، بازداشت شد. چند روز قبل مأموران کلانتری ۱۶۱ ابوذر با تماس تلفنی شهروندی از ربودن پسر ۲۷ ساله ای به نام شهروز و حبس وی در خانه قدیمی با خبر و راهی محل شدند. مأموران پلیس در طبقه دوم ساختمان قدیمی شهروز را که در اتاقی حبس شده بود نجات دادند و متهم را که پسر ۲۴ ساله ای به نام نیما بود بازداشت کردند. صبح دیروز متهم برای بازجویی به دستور قاضی رضوانی، بازپرس شعبه هشتم به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. شاکی گفت: من کارمند اداره دولتی هستم و خانه مان حوالی امام زاده حسن است چند روز قبل پسر جوانی با تلفن همراهم تماس گرفت و گفت: از دوستان قدیمی من است و قرار شد یکدیگر را ملاقات کنیم. ساعت ۹ شب پس از اینکه از محل کارم بیرون آمدم با خودروی پژو۲۰۶ ام به محل قرار در نزدیکی امام زاده حسن رفتم که متهم خودش را نیما معرفی کرد و سوار خودروام شد. چند ساعتی با خودروام داخل خیابان ها چرخیدیم و در این مدت از هر دری با هم حرف زدیم تا اینکه فهمیدم او رقیب عشقی من است. نیما گفت که چند سالی است با دختر جوانی به نام رؤیا نامزد کرده، اما فهمیده که به تازگی من با رؤیا ارتباط دارم و از من خواست ارتباطم را با او قطع کنم که گفتم وقتی متوجه شدم رؤیا نامزد دارد دیگر با او تماس نگرفته ام که نیما ابراز دوستی کرد و پیشنهاد داد با هم به خانه شان برویم و چایی بخوریم و من هم قبول کردم. وقتی وارد خانه شان شدیم برادرش که از قیافه اش معلوم بود آدم خلافکاری است در طبقه پایین بود و ما به طبقه بالا رفتیم که ناگهان با قمه بزرگی به من حمله کرد و به شدت مرا مورد ضرب و جرح قرار داد و بعد هم دست و پای مرا با طنابی بست و داخل اتاقی حبس کرد. پس از این نیما مرا شکنجه کرد و گفت: این سزای کسی است که با نامزدش ارتباط دارد. او به زور از من دست خط گرفت و گفت: بنویسم من مزاحم دختر مورد علاقه او بوده ام و حتی او را مورد آزار و اذیت قرار داده ام. وحشت تمام وجودم را گرفته بود و امیدی به آزادی نداشتم و هر چه او می گفت: قبول می کردم و حتی کارت عابربانک را هم به او دادم که نیما به داخل خیابان رفت و ۵ میلیون تومان از کارتم برداشت کرد. وی ادامه داد: روز بعد نیما پس از اینکه از خواب بیدار شد دوباره مرا شکنجه داد تا اینکه نزدیک ظهر وقتی از اتاق رفت متوجه شدم گوشی تلفن همراهش را جا گذاشته است و از فرصت استفاده کردم و بلافاصله با یکی از دوستانم تماس گرفتم و آدرس خانه ای که پسر جوان مرا در آنجا حبس کرده بود به او دادم و درخواست کمک کردم. دقایقی بعد دیدم دوستم برای نجات من به داخل حیاط خانه قدیمی آمد که برادر نیما او را گرفت و نیما هم با قمه به او ضربه زد، اما دوستم موفق به فرار شد و به مأموران خبر داد که مأموران مرا نجات دادند. پس از این متهم گفت: پنج سال قبل در حالی که سه روز از پایان خدمت سربازی ام گذشته بود داخل خیابان با رؤیا آشنا شدم. ارتباط ما ادامه داشت و در آن زمان من مغازه گیم نت داشتم، اما مدتی بعد ورشکست شدم و در پیک موتوری شروع به کار کردم. من او را دوست داشتم و بعد از نامزدی قرار بود با هم ازدواج کنیم که چند روز قبل متوجه شدم شهروز به او پیامک داده است. خیلی عصبانی شدم و تصمیم گرفتم از شهروز انتقام بگیرم. سپس شماره شهروز را از تلفن رؤیا برداشتم و با او تماس گرفتم و قرار ملاقات گذاشتم. من او را به خانه مان بردم و تصمیم داشتم او را بترسانم تا ارتباطش را با رؤیا قطع کند. متهم برای تحقیقات زیادتر به دستور قاضی رضوانی در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.