نوآوران آنلاین-شاید برای بیندگان برنامه سیمای خانواده هیچ گاه قابل تصور نبود که دختر جوانی که در سن بیست سالگی و با یک آیتم نیم ساعته بعد از اذان ظهر به نام تازه ها به آن چنان شهرتی برسد که هر روز اخبارش نقل رسانه ها باشد البته خود خانم مجری بعله آزاده خانم نامداری رو می گویم از راهی که رفته پشیمان است و در نزدیکی ورود به بهار سومین دهه زندگی اش می گوید ای کاش میشد به ۱۰ ها سال قبل بازگشت آن موقع نه مدیریت صنعتی میخواندم که رشته ای مردانه است و با دل مشغولی های زنانه من در تضاد باشد و نه برای تست اجرا به تلویزیون می رفتم و ….بهر حال آزاده نامداری همه این تصمیمات را در زمان خودش درست میداند و به حقوق این حق را می دهد حق اشتباه ! چون هیچ آدمی بی خطا نیست بلکه باید سعی کند در هر زمانی بهترین تصمیم زندگی خودش را بگیرد. با هم بیوگرافی آزاده نامداری رو مرور می کنیم
نام و نام خانوادگی : آزاده نامداری
محل تولد: سنقر کرمانشاه
تاریخ تولد : ۹ آذر ۱۳۶۳
مدرک تحصیلی: لیسانس مدیریت صنعتی از دانشگاه شهید بهشتی و دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی
آزاده نامداری فعالیت هنری خود را در سن ۱۸ سالگی با همکاری با شبکه زاگرس (کرمانشاه) آغاز کرد و سپس با کمک اقبال واحدی مجری محبوب برنامه صبح به خیر ایران که همشهری اش بود به تهران آمد و در برنامه خط مستقیم شبکه تهران به اجرا در تلویزیون ادامه داد. نامداری که برای تحصیل در دانشگاه شهید بهشتی در تهران زندگی میکرد در سال ۱۳۸۴ برای برنامه تازه ها تست مجری گری داد و به عنوان مجری بخش تازه ها در برنامه سیمای خانواده شبکه یک شروع به فعالیت کردکه تا ۴ سال ادامه داشت که در بهمن ۱۳۸۸ به اجرای خود در تازهها پایان داد و با بیان اینکه از تکراری شدن باید جلوگیری کرد گفت فضای خبر تکراری نمیشه ولی گاهی اوقات باید رفت و حای خود را به نفر دیگری داد.در ادامه مجری برنامه غیرمنتظره شد که روزهای شنبه تا چهارشنبه از شبکه دو سیما پخش میشد. سری اول برنامه غیرمنتظره در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۸۹ آغاز شد و در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۸۹ به پایان رسید. سری دوم این برنامه از ۱ آبان ۱۳۸۹ آغاز شد و در آخرین پنجشنبه سال به کار خود پایان داد
دعوت از یک مرد دارای ۳ زن در برنامه غیرمنتظره و واژگون کردن میز مجری در اجرای زنده خود همچنین شکستن پایه صندلی کارشناس زن مذهبی در تلویزیون مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی از جمله برنامه تلویزیونی پارازیت از تلویزیون فارسی صدای آمریکا قرار گرفت.در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ در سری جدید برنامه غیرمنتظره با عنوان جمع ما به عنوان مجری حضور پیدا کرد. این برنامه کاری از گروه اجتماعی شبکه دو سیما، به تهیه کنندگی الهه بهبودی به صورت زنده از شنبه تا سهشنبه بعد از خبر ۲۰:۳۰ و در ۶۰ قسمت ۴۰ دقیقهای پخش میشد و سری اول آن تا اول ماه رمضان آن سال ادامه یافت
.
وی همچنین سابقه اجرای برنامه ورزش امروز شبکه جام جم ۱، همچنین اجرای برنامه شب نشینی از شبکه جهانی جام جم، برنامههای مناسبتی، برنامه رادیو هفت و برنامه صبحی دیگر از شبکه آموزش را در کارنامه خود دارد.او سال ۱۳۹۱ را در حالی با برنامه سال تحویل در کنار احسان علیخانی آغاز کرد که در همان تعطیلات نوروزی، اجراء هر شب برنامه جنجالی خانمی که شما باشی را بر عهده داشت ولی به ناگاه خبر مبنی بر ممنوع الکار شدن وی، در کنار فرزاد حسنی و احسان علیخانی به گوش رسید
پس از نه ماه دوری از تلویزیون بالاخره نام او به عنوان نویسنده در برنامه پشت صحنه احسان علیخانی ظاهر شد.با آغاز سال ۱۳۹۲ نامداری سری دوم برنامه خانمی که شما باشی را نویسندگی، مجری گری و تهیه کنندگی کرد.تا کنون پنج سری از برنامه خانمی که شما باشی از شبکه دوم سیما پخش گردیده است. در تاریخ ۲۵ مهر ماه در حالی که زمزمه ممنوع التصویری وی شایعه شده بود با حضور در در برنامه شب آدینه، رکورد آمار پیامکی صدا و سیمای مرکز استان همدان را شکست.
یکی از پر حاشیه ترین ازدواج ها میان افراد مشهور را می توان ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حنسی نامید اگر چه قبل از این همه تعداد زیادی از هنرمندان با هم ازدواج و سپس طلاق گرفته بودند ولی این همه حواشی را برای خود رغم نزده بودند. در اردیبهشت ۱۳۹۲، فرزاد حسنی و آزاده نامداری با حضورشان در کنسرت فرزاد فرزین ازدواج خود را رسانهای و در ۶ تیر ۱۳۹۲ به عقد هم در آمدند و سید حسن خمینی عاقد آنها بود. اما بعد از حدود یک سال در خرداد ۱۳۹۳ این دو از هم جدا شدند و در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ خبر طلاق رسما توسط آزاده نامداریرسانه ای گشت.
فعالیت های آزاده نامداری در حوزه مجری گری
اجرای برنامه تازه ها شبکه یک
اجرای برنامه غیرمنتظره شبکه دو
اجرای برنامه جمع ما شبکه دو
اجرای برنامه زنده رود شبکه اصفهان
اجرای برنامه رادیو هفت شبکه آموزش
اجرای برنامه ورزش امروز
اجرای برنامه نوروزی شبکه دو (سه سال متوالی)
اجرای برنامه شاخه طوبی شبکه سه
اجرای برنامه یک برش زندگی شبکه دو
اجرای برنامه صبحی دیگر شبکه آموزش
اجرای برنامه شب نشینی شبکه جام جم
اجرای برنامه ورزش امروز شبکه جام جم
اجرای مراسم خیریه کودکان نقص ایمنی
اجرای مراسم جشن نفس
حضور در مستند تلویزیونی جشنواره زمستانی همدان با بازی شقایق دهقان ، فلور نظری و مهران رجبی
اجرای مراسم افتتاحیه و اختتامیه بیست و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک در همدان (۱۶ الی ۲۰ مهرماه ۱۳۸۹)
اجرای جشنواره فیلم صد ثانیه (اسفند ۱۳۸۹)
اجرای نقد و بررسی فیلم سینمایی هیچ در کانون فیلم دانشگاه آزاد اسلامی همدان
خوانش کتاب دا شبکه یک سیما
مشاور و نویسنده برنامه پشت صحنه (احسان علیخانی)
اجرای مراسم اختتامیه بیست و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان در همدان (۱۵ الی ۲۱ مهر ماه ۹۳)
تهیهکننده، نویسنده، راوی و مجری پنج سری برنامه تلویزیونی خانومی که شما باشی
کسب عنوان بهترین مجری شبکه دو در مراسمی با حضور دارابی معاون سیما و مدیران شبکههای تلویزیونی.(۱۱ اسفند ۱۳۸۹)
کسب عنوان سومین مجری برتر تلویزیون سال بعد از ژیلا صادقی و ژاله صادقیان از سوی نویسندگان و منتقدین ماهنامه سروش
کسب عنوان برترین مجری سال از سوی نویسندگان و منتقدین پایگاه خبری، تحلیلی سینمافا در سه سال متوالی
انتشار “عمومی” عکسهای بدون چادر، اداها و ژستهای عجیب و غریب، لاک و آرایشهای تند و غلیظ، ساق دست برهنه و … البته چادری که جلوی دوربین روی سر اوست؛ اینها با هم تناقض ندارند …؟
آن روزهایی که “آزاده نامداری” تازه پایش به شبکه استانی کرمانشاه باز شده بود، باورش سخت بود که همین دختر جوان چند وقت بعد در شبکه یک، “تازهها” را اجرا کند و با همین برنامه به شهرت میرسد. عجیب نبود البته. او اولین دختر جوانی بود که در تلویزیون چادر ملی به سر داشت و چادر روی سر او آن قدر خاص بود که نگاه خیلیها به او متوجه شد. و نامداری معروف شد…
اولین تصاویری که از برنامههای نامداری به ذهنها ماند اما آن چنان اتفاقات خوبی نبود. مثل آن باری که موضوع برنامه تفکیک جنسیتی بود و نامداری که صراحتاً از اختلاط دختر و پسر حمایت میکرد به خواجه سروی، معاون وقت وزیر علوم حتی اجازه نداد که با او مخالفت کند! یا برنامههایی که در آن سراغ خانم راننده تریلی می رفت و می گفت او الگوی خوبی برای زنان مملکت است! یا مثلاً چند بار دیگر که رفتارهای زننده و بیش از خودمانی او برای همه عجیب بود. حالا فرقی نمیکرد مهمان خانم باشد یا آقا یا حتی روحانی. آزاده آزاد بود و با همه صمیمی میشد!
موضوع دیگر در “تازهها” به وجود آمد. تازه هایی که در تمام مدت فتنه تا بهمن ماه ۸۸ آنتن ثابت داشت. فتنه شد، ۲۹ خرداد و آشوبهای تلخ آن گذشت، عاشورا و شمر گری های جماعت بیخدا هم آمد و رفت و حتی حماسه نه دی هم خلق شد. اما هیچ کدام از این ها برای آزاده خانم مهم نبود و او هیچوقت درباره فتنه موضع گیری نکرد. البته بعدها که سید حسن خمینی عاقد عقدش بود خب خیلی چیزها مشخص شد…!
بمب دیگر خبری خانم چادری، چادرهای رنگیش بود. هیچ کس نمیتوانست باور کند. چادر قهوهای روی آنتن زنده تلویزیون. نه یک بار حتی. دختر جوان شبکه دو هر شب به رنگی روی آنتن ظاهر میشد و حتی عکسهایش با چادر بنفش در مکه معظمه را هم دراینترنت منتشر کرد!
البته هیچ وقت معلوم نشد مدیران سیما با کدام خطکش اعتقادی اجازه این کار را به این دختر جوان و جسور دادند و این چادرها با کدام یک از شئونات و آداب و آیین ایرانیان و مسلمانان همراستا بود. اما مردم مثل همیشه از مدیران سیما منطقیتر بودند و این خیل اعتراضاتی بود که بانوان محجبه این سرزمین به دختر چادر رنگی پوش گسیل داشتند. که شأن چادر را حفظ کن. و حرمت چادر به ناپختگی جوانیت نفروش و…
و جنجال های خانم خاص هم چنان ادامه داشت. مانند آن باری که با اجرای برنامه سال تحویل ۹۱ در کنار احسان علیخانی و راحتی های زیادی که احسان و آزاده با هم داشتند جنجال آفریدند. خیلی ها بعد از آن برنامه صدای اعتراض شان در آمد. که این چه وضع صحبت کردن و رفتار با نا محرم روی آنتن پربیننده شب عید است؟ و دلیل خنده های بی شمار این دو در کنار هم چیست؟ همان روزها حتی شایعه ممنوع التصویری چند مجری جوان از جمله نامداری و علیخانی هم آمد. و همه می دانستند دلیل انتشار این خبر چیست: همان اجرای دو نفری پر قهقهه و کم حیا…
گذشت. تا اردیبهشت ۹۲٫ و خبری که مثل بمب صدا کرد: آزاده نامداری و فرزاد حسنی ازدواج کردند. حالا این دو تا، با ذوق و شوق توی مراسم مختلف ظاهر میشدند و برای هوادارانشان دست تکان میدادند. حتی روی آنتن تلویزیون میآمدند و برای هم عاشقانه میسرودند و همه چیز گل و بلبل بود…!
بمب خبری بعدی خیلی زود ترکید: مرداد ۹۳٫ حالا خبر طلاق آزاده خانم و آقا فرزاد بود که تمام رسانهها را پر کرد. و این، سرنوشت زندگی بود که حتی یک سال هم دوام نیاورده بود…
باورش سخت بود اما فرزاد حسنی تمام مدت درباره طلاقش سکوت کرد. و هیچ نگفت. و با کنایه به ملت رساند که اتفاقی بود که افتاد. کسی کاری به من نداشته باشد. اما آزاده…
اصلاً انتشار خبر طلاق کار نامداری بود! و او بود که در مصاحبهای مفصل با روزنامه صبا برای اولین بار خبر طلاقش را رسانهای کرد. البته هیچ کس نفهمید دلیلاین کار چه بود و اگر نامداری هم مثل حسنی سکوت میکرد چه فاجعهای رخ میداد؟!
اما نامداری حالا شده بود یکه تاز میدان…
حالا او هر روز در یک مراسم حضور می یافت. از خیریه فروش سه تار فلان نوازنده تا اکران خصوصی فلان فیلم و فلان همایش و فلان جشن. حالا آزاده هر چند روز یک بار مصاحبه میکرد و از حال خوب و بدش میگفت. از عشق. از فلسفه زندگی. از شیدایی. از روشنایی. علاقه اش به مادر شدن و ۵-۶ تا بچه. خودخواهی در عشق. از تنوع طلبی در عشق، از فمینیسمی که بدان معتقد است، از این که مجری بودن برایش از همسر بودن مهم تر است، از اولویت تلویزیون بر خانواده، ریزترین خصوصیات اخلاقی و از هرچیز دیگری به ذهنتان میآید. برای همه عجیب بود. کسی که الان باید دوران سرخوردگی بعد از طلاق را سپری کند به جایاینکه گوشه خانه بنشیند، اما هر روز با یک روزنامه و مجله مصاحبه میکند و حتی به شبکههای استانی هم نه نمیگوید!
از قضا بلافاصله بعد از رسانهای شدن خبر طلاق، صفحهای در اینستاگرام باز میکند. و از غصههایش و حال بدش برای هوادارانش میگوید. عکسهایی از خودش میگذارد و متنهایی عجیب و غریب و بیش از حد عاشقانه مینویسد. متنها آن قدر عجیب است که حتی هواداران خانم مجری میپرسند که نکند دارد منت کشی فرزاد حسنی را میکند؟! و اگر نه پس این عاشقانه ها برای چه کسی است؟!
اینستاگرام می شود محل جدید بازی. آزاده می نویسد. هوادارانش با او همدردی می کنند. همین اینستاگرام حاشیه سازی می کند. آزاده از اینستاگرامش قهر می کند! بلافاصله قهرش را پس می گیرد و برمی گردد! و حاشیه، و مظلوم نمایی و باز حاشیه…
اتفاقا در همه این مدت هم همه جا از مظلومیت خودش میگوید واین که حاشیههای خبر طلاقش چقدر او را آزرده میکند. عجب! کسی که خودش هر روز به نوعی دارد در این مورد حاشیه سازی میکند از حاشیههای خودساخته خودش ابراز ناراحتی میکند. یکی نیست بگوید که خانم جان! خبر طلاق را خودت به رسانهها دادی. خودت آمدی در اینستاگرام حضور بیش فعال بهم رساندی. بعدش هم کسی نمیتوانست مصاحبههای بی شمارت را بشمارد؛ حالا تو مظلومیو رسانهها حاشیه درست میکنند؟! خواهر جان تو ساکت باش؛ به خدا اگر کسی چیزی بگوید!
اما اینها همه ماجرا نیست. اوضاع تلخ تر است و عمیق تر…
شکی نیست که اگر نامداری چادر به سر نداشت یقینا این قدر برای جامعه مهم نمیشد. یعنی مردم او را بعنوان یک دختر چادری پذیرفتهاند. و این یعنی مردم از او انتظار چادری بودن دارند. مثال بزنیم. مادر خیلی از ماها چادری هستند. حالا تا به حال از مادر خودمان عکس عمومی به یاد داریم که بدون چادر باشد؟ نه. چون چادر توی خون مادرها جاری است و جلوی هیچ نگاه غریبهای بدون چادر حاضر نمیشوند. حالا چه آن نگاه کوچه و خیابان باشد و چه لنز دوربین.
آزاده خانم اما اصلا این طور نبوده و نیست. اگرچه جلوی دوربین چادر روی سر دارد اما خودش به دست خودش عکسهایی منتشر میکند که نه تنها بدون چادر است. که حجابش هم محل بحث است. آرایشهای غلیظ با رنگهای تند. آستینی که تا آرنج برهنه است. و تحیر آور این که این عکسها را خود نامداری منتشر میکند. یک دختر چادری که چادری بودن جزو اوصاف اصلی او در نظر مردم است با آرایشی غلیظ و حجابی ناقص و بدون چادر حتی…
تلویزیون مجری زن چادری کم ندارد. از مجریان اخبار مختلف تا شبکههای قرآن و استانی و… از هیچ کدام از اینها اما عکسهای بدون چادر منتشر نشده است. چون خودشان نخواستهاند. چون خودشان منتشر نکردهاند…!
کار به جایی میرسد که صدای هواداران خانم نامداری هم در میآید. کاربری به نام پریناز زیر عکس خانم مینویسد: “این چادرت چی میگه آخه لاک که داری پاتم که جوراب نداره ول کن دیگه.” کاربر دیگری به نام سارا کامنت می گذارد: “شما چرا چادر سر می کنید؟ ایناز دستاتون که همیشه بیرونه اون از پای بی جوراب. این از چادر روی شونه. خجالت نمی کشین؟”
و به همین سادگی جلوی دوربین و پشت دوربین آزاده خانم با هم متفاوت میشوند…
اوضاع بدتر میشود! نامداری در مصاحبههایش میگوید چادر به او ارث رسیده. و همه خانواده اش چادری هستند. بلافاصله اما در صفحه شخصی خودش عکسهایی منتشر میکند که نه تنها خبری از چادر نیست، که درباره خانواده اش کلا حجابی در کار نیست. عکسهایی خانوادگی، بی حجاب یا کم حجاب، از خانوادهای که گفته شده همه چادریاند. دوباره یاد جمله خانم چادری میافتی: «چادر به من ارث رسیده. همه خانمهای خانواده من چادری هستند. » عجب! کدام را باور کنیم؟ قسم حضرت عباس یا دم خروس؟!
و داستان ادامه دارد…
این که از یک بانوی چادری که از قضا الگو شده و روی دخترهای نوجوان و جوان مملکت تأثیر گزار است، توقع داشته باشیم با چادر درست برخورد کند، چادر را عین خواهرها و مادرهای ما، درست و تمام سر کند، و شأن حجاب فاطمه سلام الله علیها را رعایت کند توقع زیادی است؟
اینکه از او که در مصاحبه هایش از علاقه به اجرای برنامه های مذهبی سخن می گوید، توقع داشته باشیم عکسهای بدون چادر، اداها و ژستهای عجیب و غریب، لاک و آرایشهای تند و غلیظ، و ساق دست برهنه خود را در شبکههای “اجتماعی” انتشار “عمومی” نکند زیاده خواهی است؟
اینکه از خانمِ جلوی دوربین چادری توقع داشته باشیم پشت دوربین هم چادر روی سرش داشته باشد توقع بیجایی است؟
اینکه از یک خانم مجری که مدام در مصاحبههایش از صداقت و راستگویی حرف میزند توقع داشته باشیم که دروغ نگوید انتظار زیادی است؟
این حرفها و این رفتارها با هم تناقض ندارند واقعا؟ خانم نامداری! به نظر خودتان اسماینها دروغ و نفاق نیست؟!
همهاینها به کنار. شخصیت خانم نامداری مثل بیشمار هنرمندان دیگری که جلوی دوربین و پشت دوربین شان زمین تا آسمان با هم فرق می کند، اساساً اهمیتی ندارد که روی آن بحثی کنیم، مهم چادری است که حالا دارد با آن بازی میشود. مهم شأنی است که از حجاب حضرت زهرا سلام الله علیها دارد زایل میشود. و مهم جوانهایی هستند که این تناقض رفتاری پشت دوربین و چلوی دوربین برایشان عادی میشود. جوان و نوجوان این مملکت اگر تا دیروز با پدیده مرسوم و تلخی به نام بدحجابی روبرو بود، حالا با معضلی تلخ تر و خطرناک تر به نام بدحجابی با چادر روبرو می شود.
اینها مهم است. به خاطر خونهایی که برای حرمت چادر رفته. به خاطر وصیت نامههایاین همه شهیدی که نوشتند خون سرخ شان را میدهند تا سیاهی چادر ناموساین مملکت شیعه حفظ شود. به خاطر شهادت علی خلیلی که به خاطر همین عفت و ناموس شیعه جان داد؛ همین چند ماه پیش…
چادری های واقعی نه بد حجابند، نه جلوی چشم نامحرم آرایش غلیظ می کند، نه عکسهای بدون چادرشان را منتشر می کنند، نه درباره خانواده بد حجابشان دروغ می گویند و نه خیلی چیزهای دیگری که این دختر جوان دارد و خواهران و مادرهای ما ندارند.
ختم کلام: خانم نامداری! چادر شما عطر یاس فاطمه سلام الله علیها نمی دهد، بوی نفاق میدهد…
***
بدون شرح!
هم پوشش خانم چادری جالب است و هم کامنتی که زیر آن آمده.
آرایش تند و غلیظ و انتشار عمومی! و صد البته عاشقانههایی که از شدت عاشقانه بودن تعجب هوادارانش را هم برانگیخته بود …
اینجا کیش است و این،عکس یکی از خبرگزاریهای معتبر کشور است؛ خانم نامداری کاملاً چادر به سر دارند البته!
نامداری میگوید خانوادهاش چادری هستند؛ بعد این تصاویر را یکی از اعضای خانواده، از مهمانیهای خانوادگی شان منتشر میکند. جالب اینکه نامداری نه تنها از این اتفاق ناراحت نمیشود بلکه آن را می پسندد و کامنت هم زیر آن میگذارد!
باور کنید او چادریست…!!!
چادر بنفش در مکه معظمه و در کنار غار حرا
منبع : «خبرگزاری دانشجو»؛ سیده سارا توانگر
ازدواج دوم آزاده نامداری
آزاده نامداری و سجاد عبادی پور در حالی در مهر ۱۳۹۴ باهم ازدواج کردند که همسر پیشین عبادی پور ادعا دارد که آزاده نامداری زندگی وی را بهم زده است و از مدتها پیش از طلاق خود که در ۲۲ شهریور ماه صورت گرفته با شوهر سابقش ارتباط داشته وی در پست اینستاگرامی خود مینویسد که: آقای سجاد عبادی!
گلهایی که هر سه شنبه برایش میبردی از همان گل فروشی میخریدی که برای من هم در این ۳ سال خریدی ؟!
حرفهایی که سر سفره عقد در گوشش گفتی از جنس همان حرفهایی بود که در این ۳ سال در گوشم زمزمه کردی؟!
راستی به او هم گفتی که همیشه دوستش داری؟ !مردی که سر قولش نماند مرد نیست، پس حساب من با تو هیچ
خانم نامداری عزیز، بانوی حجاب و اخلاق و عفاف و شکستن حرمت ها؛ من سر زندگی ام بودم که تو آمدی من بودم و تو آمدی او ۲۲ شهریور ۹۴ از من جدا شد و تو ماه هاست که از گلهای رز سفیدت عکس میگذاری و روزهاست که آینه و شمعدان خانهٔ مشترک جدیدت را به نمایش گذاشتهای حساب تو و خانوادههایی که از هم پاشیدی با خدا.