فیروز نعیم محبوبی؛ مدیرمسئول
این که دیری ست – از اواخر دهه ۱۳۶۰ خورشیدی به این سو – دولت ها در ایران “اسم” یا عنوان بر خود می گذارند، صرفاً بازتاب یک نشانه یا سلیقه نیست. این اسامی در عین حال، یک نماد “هوشمندانه” است که گرایش های اصلی ترین و پر تعداد ترین جریانات اجتماعی و تفکرات اقتصادی کشور را طی یک دوره چهار یا هشت ساله بازتاب می دهند. از همین رو، اسم گذاری های دولت ها بر خود را صرفاً نمی توان یک بازی سیاسی یا دستمالی کردن واژگان بی هیچ محتوای اجتماعی و سیاسی دانست.
نام گذاری هایی چون” سازندگی” برای دولت مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی، “جامعه مدنی”، برای دولت سید محمد خاتمی، “مهرورزی” برای دولت محمود احمدی نژاد، “تدبیر و امید” برای دولت حسن روحانی و… هر یک در واژگان ظاهر الفاظ، اصلی ترین نیاز و خواسته پرتعداد ترین و قدرتمندترین اقشار و طبقات اجتماعی ایران در همان دوره را بازگو می کرد. اسامی یاد شده حداقل به همین سبب از سوی سیاستمداران پیروز در هر یک از انتخابات برگزیده می شد و به علت همین انعکاس خواسته توده مردم، رأی آنان و نیز رضایمندی شان را نیز به همراه می آورد.
حال و روز اسم “وفاق” به عنوان نام کمابیش شناسنامه ای و رسمی دولت مسعود پزشکیان نیز از همین جنس است. گرچه مطلقاً نیازی به هیچ توضیحی نیست حتی عادی ترین و گوشه گیرترین مردمان این سرزمین نیز آن را با پوست و گوشت و خون خود دریافته اند و در تیرماه سال جاری چه با رأی دادن و چه رأی ندادن “فریاد” زده اند.
“وفاق” از ورای خاکستر کمابیش آماده شعله ور شدن چهار دهه منازعات سخت، سنگین و بی نهایت بی رحمانه و خسارت بار میان گروه ها و طبقات اجتماعی ایران و نمایندگان سیاسی شان برخاسته است. این وفاق صرفاً یک شعار فاقد شعور نیست که همه کس در هر کجا و با هر موقعیت شغلی و سیاسی بخواهد یا بتواند آن را مخدوش و معدومش ساخته، زیر سؤال ببرد یا با لفاظی، آن را از محتوای عمیق خود تهی سازد.
همه شواهد روشن پیش چشم ما و نیز همه آمار ها و مستندات رسمی و غیر رسمی گواهی می دهند که اوضاع سیاسی / اجتماعی / اقتصادی ایران امروز به چنان لبه ای از پرتگاه ژرف و بس ناپیدا رسیده است که جزئی ترین مهلتی برای ناچیزترین جدل و بازی سیاسی یا رسانه ای با ظاهری حقوقی و یا حتی مستندات قانونی باقی نمانده است. به عبارتی باید تنها و تنها در نهایت منطق و عقلانیت عمل کرد تا شاید بشود کشور و نظام را از لبه پرتگاه هولناک گرفتار در آن به کنار کشید. این مهم با ادامه همان بازی های سیاسی و رسانه ای سابق و تلاش برای خالی کردن کلمات از معنای ژرف اجتماعی و طبقاتی شان، شدنی نیست.
یک نمونه بسیار روشن از وخامت و تأثیر و تأثر متقابل بر الفاظ و جملات یک میلیون بار تکرار شده در تریبون های رسمی کشور را رئیس مجلس شورای اسلامی، آقای قالیباف هفته گذشته در جریان یک اظهار نظر عمومی به طرزی گویا و بی ابهام بیان کرد و گفت که ما دهه های متوالی جهان را با بستن شیر های نفت مان تهدید می کردیم؛ حال آن که اکنون نه نفتی باقی مانده و نه شیری برای بستن، و نظام حکمرانی ایران همه فرصت ها را به باد داده و بلکه به تهدید تبدیل کرده است.
علاوه بر نمونه الفاظ و اثر متقابل آن بر واقعیت های اجتماعی، این اظهار نظر در بطن و ورای خود خبر می دهد که رئیس محترم مجلس، به عنوان یک مدیر پر سابقه لشگری و کشوری و سپس یک بازیگر اصلی صحنه سیاسی و مدیریتی کلان ایران از دست کم دو دهه پیش به این سو، تا چه حد ژرف به خطرات موجود بر سر راه ساختار سیاسی – اجتماعی جمهوری اسلامی و به طریق اولی ایران، واقف است.
نکته جالب و دردناک اما؛ بخشی از سخنان آقای قالیباف است که با تشبث به موافقت مقام معظم رهبری در اصلاح قانون “تابیعت قهری”؛ با غیر قانونی خواندن انتصاب آقای ظریف در یک پست نه چندان مهم و تأثیر گذار در کابینه آقای پزشکیان، اعلام داشته است تردیدی در پیگیری اجرای قانون مزبور – یعنی برکناری دکتر ظریف از “معاونت راهبردی رئیس جمهور” نخواهد داشت.
بسی بهتر و محیط تر از رئیس مجلس، آقای حسین شریعتمداری مدیر مسئول محترم روزنامه کیهان است که به واقعیات آماری و شواهد روشن اجتماعی کشور کاملاً آگاهی و اشراف دارد. ایشان بهتر از هر کس دیگری در ایران واقف است که نرخ مشارکت در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری با کدام تمهیدات بی سابقه و خون دل خوردن ها به ۵۰ درصد واجدان شرایط رأی دادن رسید و هم آن ۵۰ درصد شرکت کننده و هم این ۵۰ درصد قهر کرده با صندوق، چه عصبانیت ها از نظام مدیریتی و حکمرانی کشور بابت طرز اداره امور جاریه در بیست سال اخیر دارند.
حال هم آن ۵۰ درصد شرکت کننده در انتخابات و بخش قابل توجهی از ۵۰ درصدی که رأی نداده اند، امیدهای بسیاری به همین صندوق رأی و منتخب آن، دولت مسعود پزشکیان بسته اند که شاید در آخرین فرصت های تاریخی اکنون ایران، کشور و نظام را از بحران های ژرف و فزاینده اقتصادی و اجتماعی برهاند و آب مشروعیت از دست رفته را به جوی نظام بازگرداند و اندکی لبخند – سرانجام پس از ۲۰ سال – بر لب ملت بنشاند.
با اوصافی که در خصوص آگاهی آقای حسین شریعتمداری از شرایط بغرنج فعلی کشور آمد، تندی ها و انتقادات غیر منصفانه و بی پایه و اساس ایشان و روزنامه تحت مدیریت شان به آقای دکتر ظریف که کاملاً ناقض نماد (وفاق) دولت آقای پزشکیان است را باید با کدام معیار و عیار و نیز عقلانیت و جهل ستیزی ارزیابی کنیم.
بر همین قیاس، آقای قالیباف در جریان همه یا اغلب اعتراضات صنفی این روز های اصناف گوناگون از جمله بازنشستگان، معلمان، پرستاران، پزشکان و… قرار می گیرد و می داند که تا کنون بی خیال از همه دنیا، چگونه فارغ البال نشسته بودیم و جهان توهمی مان را ازلی و ابدی می پنداشتیم. قدر مسلم اگر انتخابات زود هنگام تیر ماه پدید نمی آمد و با تدبیر دور اندیشانه و نجات بخش رهبری نظام، آقای مسعود پزشکیان تأیید صلاحیت نمی شد، همان ۵۰ درصد “امیدوارتر” به بهبود اوضاع پای صندوق رأی نمی آمدند و این اعتراضات اکنون مدنی و صلح آمیز و حاکی از فهم معترضان از اوضاع و شرایط، چه شکل و حالی می یافت، یا به کجا می کشید.
طبعأ و بنابراین، از ریاست محترم مجلس شورای اسلامی که در جایگاه ریاست نظام قانونگذاری کشور تکیه زده است و بر جزئیات و ابعاد همه رموز و واقعیات پنهان و آشکار کشور واقف است، حداقل انتظار این است که از تکرار عینی و بی کم و کاست مواضع این مدیر مسئول نامسئول و یا آن کاندیدای مغبوض ناکام و یا هر مقام مغبون معزول بپرهیزد و بیش از هر کس مراقبت کند که واژه “وفاق” یعنی این که همه ملت اعم از دوستداران و منتقدان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی، از زد و خوردها و بازی های سیاسی پایان ناپذیر چهار دهه اخیر نه فقط خسته شده اند، بلکه به تنگ آمده و از تکرار آن با هر لسان و لباسی، بیزارند.
همه ملت ایران و از جمله بهتر از همه، رئیس محترم مجلس شورای اسلامی نیک می دانند که پست “مشورتی” نه چندان کلیدی محمد جواد ظریف در دولت پزشکیان و محمل قرار دادن آن در زیر پا گذاشتن قانون، بهانه کودکانه ای بیش نیست برای سنگ اندازی پیش پای عملکرد دولتی که در بحرانی ترین شرایط تاریخی ایران در آستانه حرکت برای حل آن هاست و گویی همه جهان به این دولت و عملکرد و فرجام آن خیره شده اند.
دوستداران ایران و جمهوری اسلامی نگران و امیدوار به بهبود اوضاع؛ لاشخوران و دشمنان این کشور مشتاق و امیدوار به شکست و سرنگونی آن.
زمان و زمانه جنجال های سیاسی بر سر موضوعات دست چندم در ایران، دیری ست که سپری شده و ضرورت آغاز اقدام عملی برای حل بحران ها، ضروری ترین شرط و رمز نجات کشور و نظام و ممانعت از یکپارچگی و فرو پاشی اشان است.
ما برای ریاست مجلس و همه دگر دلسوزان کشور، سه پیشنهاد کوتاه بیش نداریم. صرفاً و فقط و فقط:“احترام”، “احترام”، “احترام».