نوآوران آنلاین- شیرین که مثل همیشه به هدیه شوهرش اعتراض کرد، هرگز تصورش را هم نمیکرد که این اعتراض به نابودی زندگی مشترکش بینجامد.
مرد جوان که هفته گذشته همراه همسرش برای جدایی به دادگاه خانواده تهران رفته بود درباره ماجرای زندگیاش به قاضی چنین گفت: دو سال است با شیرین زندگی میکنم. در این مدت هر بار برایش هدیه خریدم، هدیهام را مسخره کرد و از آن استفاده نکرد. هر بار خواستم او را خوشحال کنم، ناراحتم کرده است. دو سال است رفتارهایش را تحمل میکنم. دیگر از تحقیرشدن خسته شدهام. او نیت و عمل مرا نمیبیند، فقط به هدیه توجه میکند و چون آن را نمیپسندد دعوا به راه میاندازد. شاید باورتان نشود اما من و شیرین چند بار برای هدیهای که خریدم، دعوایمان شده؛ او سلیقه مرا دوست ندارد، برای همین وقتی برایش چیزی میخرم، چون مطابق سلیقهاش نیست، ناراحت میشود، اما یکبار هم به این فکر نمیکند که من قصد خوشحال کردنش را دارم و برای شادی من هم که شده خودش را خوشحال نشان دهد. آخرین بار هم وقتی دیدم شیرین به دلیل یک مساله خانوادگی چند روزی ناراحت بود، برای شاد شدنش یک سرویس طلای گرانقیمت خریدم. تصور میکردم با این هدیه خیلی خوشحال میشود. میخواستم او را شاد کنم، ولی شیرین این بار هم سرویس طلا را مسخره کرد و از من خواست آن را پس بدهم. خیلی ناراحت شدم و نسبت به این رفتارش اعتراض کردم. ولی او گفت که از این سرویس خوشش نمیآید و من نباید بدون نظر او برایش هدیه بخرم. سر همین موضوع با هم بحث کردیم، ولی بحثمان به دعوا و درگیری کشیده شد، تا جایی که من از روی عصبانیت از خانه بیرون رفتم و وقتی برگشتم متوجه شدم که شیرین وسایلش را جمع کرده و به خانه مادرش رفته است. من دیگر نمیتوانم این زندگی را تحمل کنم، برای همین تصمیم به جدایی از او گرفتم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من سلیقه بهداد را در خریدن وسایل و هدیه قبول ندارم. او میداند که من سلیقهام مثل او نیست، ولی هر بار که هدیه میخرد، با سلیقه خودش آن را انتخاب میکند. بعد از دو سال هنوز هم نمیداند سلیقه من چیست. باز هم میرود و آن چیزی که دوست ندارم برایم میخرد. آن روز هم بعد از دیدن سرویس طلا از او خواستم به مغازه برویم و آن را عوض کنیم، ولی بهداد چنان جنجالی به پا کرد که از گفتهام پشیمان شدم. او داد و فریاد به راه انداخت و گفت از اینکه با من ازدواج کرده بهشدت پشیمان است. حرفهای آن شب بهداد مرا شوکه کرد. برای همین به خانه مادرم رفتم و بهداد هم بلافاصله پیشنهاد طلاق داد. من فکر میکنم او بهدنبال بهانه است و دیگر نمیخواهد با من زندگی کند.
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید زوج جوان را به بخش مشاوره معرفی کرد.
اختلافات کوچک را ساده نگیرید
دکتر مهیار، روانشناس در این باره میگوید: گاهی اوقات یک مساله و اختلاف کوچک در زندگی مشترک چنان بزرگ میشود که نمیتوان راه حلی برای آن یافت. بعضی وقتها زنان و مردان در زندگی مشترک هیچ مشکلی ندارند، همدیگر را دوست دارند، کسی در زندگیشان دخالت نمیکند، مشکلات مالی ندارند و درکل همه چیز بر وفق مراد است، اما در این میان یک اختلاف کوچک و جزئی زندگیشان را تحت تاثیر قرار میدهد. در این صورت آنها باید سراغ مشاوره بروند. با هم در آرامش حرف بزنند، از یک مشاوره متخصص کمک بخواهند یا حتی در این مورد با افراد با تجربه صحبت کنند تا بتوانند بهترین راهحل را برای آن بیابند. چراکه گاهی اوقات ممکن است همین اختلاف یا مشکل ساده، زن و شوهر را آزار بدهد و این عذاب آنقدر ادامه یابد که در نهایت شیرینی زندگی مشترک از بین برود. وقتی آرامش در زندگی نباشد زن و مرد به این فکر میکنند که چرا باید به زندگی مشترکشان ادامه بدهند و کمکم زندگی آنقدر برایشان سخت میشود که در نهایت به جدایی فکر میکنند. همین میشود که یک مشکل یا اختلاف ساده بعضی از زندگیهای مشترک را تا مرز نابودی میکشاند. برای همین باید تا دیر نشده راهحلی برای مشکلات و اختلافات پیدا کرد و هیچ چیز را ساده نگرفت. زندگی مشترک تنها با آرامش است که میتواند به خوبی و شیرینی تداوم یابد.