نوآوران آنلاین- روستای «سوزا» واقع در جزیره قشم صیادی ۱۲۱ ساله دارد؛ نامش «علی رَجِستِری رَمکانی» است و بعد از آنکه در سال ۸۴ از کارافتاده تلقی شد؛ دیگر مستمری بگیر سازمان تامین اجتماعیتلقی میشود.
با اینکه گوشِ سنگینش اجازه نمیدهد تا به راحتی صدایمان را بشنود، اما کنارِ درب ورودی خانهاش منتظرست تا قصه زندگیاش را برای خبرنگارانی که سازمان تامین اجتماعی با خود به قشم آورده است؛ روایت کند؛ روایتی که همهاش تجربه است؛ از زندگی روی دریا تا خانه نشینی با سه همسری که دو تایشان فوت کردهاند.
علی رجستری که زمانی سههمسر داشت؛ حالا تنها یک همدم دارد؛ همدمی نابینا از هر دو چشم که به رسمِ زنانهِ نواحی جنوب، نقاب سنتی برچهره دارد.
مسنترین مستمری بگیر تامین اجتماعی نام هیجده فرزند را نیز در شناشسنامه دارد؛ که از آنها فقط یک پسر و پنج دختر در قید حیات هستند؛ علاوه براین او پدربزگِ ۳۳ نوه و ۴۵ نتیجه محسوب میشود.
علی رجستری در سال ۷۴ و پس از تصویب اولین قانون بیمه ملوانان، بیمه سازمان تامین اجتماعی میشود و پس از ۱۰ سال بیمهپردازی با بدست آوردن شرط سنی لازم، در سن ۱۰۹ سالگی مشمول دریافت مستمری از کارافتادگی میشود.
اکنون عایدی پیرمرد از سازمان تامین اجتماعی به یک میلیون و صدهزار تومان در ماه میرسد؛ مبلغی که گرچه در قیاس با هزینههای زندگی به شدت خُرد و ناچیز است اما نتواسته در دلگرمی او به ادامه زندگی تردیدی ایجاد کند؛ خودش میگوید که انتهای هر ماه به تنهایی برای گرفتن پولش به بانک میرود.
«امیر عباس تقی پور» رئیس روابط عمومی سازمان تامین اجتماعی که همراه خبرنگاران به خانه رجستری آمده است؛ میگوید: سازمان تامین اجتماعی خود را متعهد به جمایت از سالمندانی می داند که در ایام کار به حق بیمه پرداخت میکردند. این افراد حالا دیگر تونایی کارکردن ندارد و باید کنار فرزندان و نوه و نتیجه خود زندگی با کیفیتی داشته باشند.
مشاور مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی با تاکید بر اینکه علی رجستری رمکانی یکی از دو مستمری بگیر بالای ۱۲۰ سال سال کشور است، افزود: مستمری بگیر دیگری هم در استان یزد با شرایط تقریبا مشابه وجود دارد. به صورت کلی اکنون ۲۰ نفر با این شرایط مستمری از کارافتادگی میگیرند که بین ۱۰۰ تا ۱۲۱ سال سن دارند.
وی افزود: ۲۰ نفر دیگر نیز مستمری بگیر بین ۱۱۵ تا ۱۲۱ ساله هستند که سازمان تامین اجتماعی پس از فوت از بازمندگان آنها (همسر و دختر) حمایت می کند.
هنگام خداحافظی که میشود؛ همه به حیاط میآیند در یک گوشه قایقی را جا دادهاند که «علی آقا» سالها با آن کار میکرد؛ در سمت مقابل تعدادی از نوهها و نتیجهها ایستادهاند و خود علی آقا همانطوری که به پیشوازمان آمده بود اکنون برای بدرقه کردنمان آمادهاست؛ خندان و عصا بدست و چهره آفتاب سوختهای که همچنان سرپا امیدواری است.