نوآوران آنلاین- این هنرمند در فیلمهایی چون «شام عروسی» (۱۳۸۴)، «پسران آجری» (۱۳۸۵) و «دوشیزه باران» (۱۳۸۶)؛ و مجموعههایی نظیر «کت جادویی» (۱۳۷۸–۱۳۷۷)، «عملیات ۱۲۵» (۱۳۸۷)، «خاتون» (۱۳۹۳) و «ساعت صفر» (۱۳۹۴) به نقشآفرینی پرداختهاست. او همزمان و در همه این سالها فعالیت تئاتری خود را هم تداوم بخشیده است. فرجاد امسال تاکنون در سه نمایش «طپانچهخانم»، «صبح یک روز لعنتی» و «شب دشنههای بلند» بازی کرده است و با نمایش «شب دشنههای بلند» بهنویسندگی و کارگردانی علی شمس در بخش الف سیوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر حضور دارد. به بهانه این حضور با مارال فرجاد گفتوگو کردهایم. در نمایش «شب دشنههای بلند» در نقشی فانتزی حضور یافتهاید. کمی درباره این نقش و جذابیهای آن، بگویید. زمانیکه قرار بود نمایش «شب دشنههای بلند» را برای اجرای عمویم آماده کنیم، سر نمایش «صبح یه روز لعنتی» به کارگردانی حسین باستانی بودم و تمرینهای آن را پیش میبردیم. مهدی آشنا؛ عکاس تئاتر با من تماس گرفت و پیشنهاد حضور در نمایش «شب دشنههای بلند» را به من داد. بسیار دوست داشتم با علی شمس کار کنم چون تعریف او را از گلاب آدینه، مهدی آشنا و... شنیده بودم. از سویی دیگر همواره در نقشهای جدی حضور داشتم و پیش از این تنها سال گذشته در یک نمایش کودک حضور پیدا کرده بودم که فضایی فانتزی داشت اما اکنون این فضا بسیار برای من جذاب است. هرچند نقش من در «صبح یه روز لعنتی» هم فانتزی بود. در «شب دشنههای بلند» نقش مجریای را ایفا میکنم که کمی شیرینعقل است و از آن دست مجریان است که پول میگیرد و در مکانهایی مثل بولینگ عبدو و... برای کودکان برنامه اجرا میکند. من در اپیزود دوم؛ یعنی نمایشنامهای سخیف که مجد؛ نویسندهای نامعروف که آثار ضعیفی دارد اما به بزرگان نمایشنامهنویسی دوران خود حسادت میکند نوشته است، بازی میکنم. در این اپیزود من راوی هستم و دو بازیگر زیر دست من بازی میکنند و قرار است این دو را مدیریت کنم. شما بعد از «شب دشنههای بلند» در «طپانچهخانم» بازی کردید که فضای آن نمایش هم فانتزی بود. حال که چهارمین تجربه در تئاتر فانتزی را پشتسر گذاشتهاید، کدام نوع نمایش برای شما جذابتر است؛ تئاترهای تاریخی و جدی یا آثار فانتزی؟ البته وقتی فانتزی هم بازی میکنم، باز هم از شخصیت مارال فرجاد کمک میگیرم. خشم، طنازی و... که مارال در زندگی عادی خود دارد را یا بهصورت غلوشدهتر یا مسخرهتر یا بیموقعتر استفاده میکنم پس فانتزی برگرفته از زندگی واقعی خودم است. البته فقط چهارچوب کلی از خصوصیات اخلاقی مارال را گرفتهام و در فانتزی بردهام. در هر سه نقشی که امسال بازی کردید؛ «صبح یه روز لعنتی»، «شب دشنههای بلند» و «طپانچهخانم» شاهد گریمهای سنگین وحتی فانتزی بودیم. چهقدر از دید شما گریم میتواند به بازیگر کمک کند؟ همواره گریم در رسیدن من به شخصیت تاثیر دارد و همواره از طراحان درخواست میکنم گریم مرا سنگینتر در نظر بگیرند. ممکن است برخی از این طراحیها کمی دشواری برای بازیگر بهوجود بیاورد اما در رسیدن به نقش و حس کمک میکند و همواره از گریم سنگین استقبال میکنم. گریم نمایش «شب دشنههای بلند» واقعا گریم جذاب و فانتزیای است. در «صبح یه روز لعنتی» هم شخصیت سرجوخه را بازی میکردم که زن بود و برای آن نمایش هم گریم خاصی در نظر گرفته شده بود که تقریبا فانتزی بود. در مجموع معتقدم که گریم و لباس، ابزارهای بسیار مناسبی برای بازیگر هستند و در رسیدن او به نقش، بسیار کمک میکنند. در «شب دشنههای بلند» شخصیت مجریای را بازی میکنید که پارودی خالههای تلویزیونی است کمی درباره نحوه نزدیک شدن به این شخصیتها بگویید. برای «شب دشنههای بلند» علی شمس به من گفت برنامههای خالههای تلویزیونی را ببینم و آنها را باتوجه بیشتری زیرنظر بگیرم. برنامه خالههای مختلف را دانلود کردم و دیدم. لحنی که با بچهها حرف میزنند را زیر نظر گرفتم. همچنین به من گفت تماشاگران را بچههای دوساله ببینم که دارم با آنها حرف میزنم. درنتیجه دیالوگهایی بسیار ثقیل را با لحن خالهای که کمی شیرینعقل و عصبی است و از کارش اصلا راضی نیست بیان کردم. بسیاری از هنرمندان را دیدهایم که وقتی از نزدیکتر با آنها آشنا میشویم، درمییابیم اصلا آنچه تصور میکردیم نیستند و در این نمایش هم شرایط بر همین منوال است. همچنین این دختر نشان میدهد ممکن است مجریانی را ببینیم که بسیار خوشاخلاق هستند و به مخاطب لبخند میزنند اما شاید بسیار بیاعصاب باشند و فقط ادا درآورند. در نمایش «شب دشنههای بلند» در بخش متادرام نمایش حضور دارید که نمایشی ناتمام است. چه بازخوردهایی از این وجه نمایش گرفتهاید؟ در بخش نخست مجدد میگوید نمایشنامهای دارد که در آن، یک زن و شوهر هستند که فرد سومی برای تبدیل کردن این دو به خر، نزدشان میآید. ما در خواب این نمایشنامهنویس هستیم. میتوان گفت «شب دشنههای بلند» نمایشی در باب حسادت است. از دید شما چقدر ممکن است این وجه از نمایش به هنرمندان تئاتر بربخورد؟ نویسندهای که در متن نمایشنامه «شب دشنههای بلند» نوشته علی شمس حضور دارد، متنی نوشته است که بسیار نازل و ابتدایی است اما به تمام بزرگان عرصه نمایشنامهنویسی دوران خود حسادت میکند. از این جنس افراد در میان تمام اقشار میتوان یافت. امکان دارد من بهعنوان مارال فرجاد نسبت به کسی یا چیزی حسادت داشته باشم اما باید این حسادت را به غبطه تبدیل کنیم و بهعنوان یک نیروی محرکه از آن استفاده کنم تا پیشرفت کنم. حسادت در وجود انسانها اتفاق خوبی است چون اگر این حسادت نبود، رقابت بهوجود نمیآمد و ما انگیزهای برای پیشرفت نداشتیم. برخی از افراد حسادت را منکر میشوند و تلاشی در زندگی نمیکنند، درنتیجه درجا میزنند و گاهی افراد خود را دست حسادت میسپارند و از پشت به افراد موفق خنجر میزنیم که هر دو برداشت اشتباه است. باید حسادت را بشناسیم، به آن احترام بگذاریم و با خود فکر کنیم برای اینکه انسان بزرگی بشویم، باید چه تلاشهایی انجام دهیم. مجدد یک هنرمندی است که خود را به دست حسادتش سپرده است. شما هم در تئاتر بسیار فعال هستید و هم در مدیوم تصویر کار کردهاید. تئاتر و سینما چه شباهتهایی با یکدیگر دارند و آیا این بحث که برخی میگویند از تئاتر میآموزیم و در سینما و تلویزیون خرج میکنیم را قبول دارید؟ در تئاتر بازیگر فرصت دارد تمرین کند و به نقش برسد اما در سینما فرصتی وجود ندارد. البته تمام فیلمها اینگونه نیستند. بهعنوانمثال در فیلم «جاودانگی» که بهتازگی ساخته شده است، همچون تئاتر از دو ماه قبل از آغاز فیلمبرداری، جلسات تمرین را برگزار کردیم و در طول روز نمایش را آماده کردیم. اما معتقدم در تئاتر میتوان آموخت و در سینما بازی کرد. در تئاتر بازیگر میتواند به پختگی برسد البته این اتفاق در سینما هم بهندرت میافتد اما از دید من بازیگر تئاتر بسیار خلاقتر و جسورتر است و این شانس که در هر دو حوزه حضور داشته باشید برای بازیگران بسیار جذاب است. از لحاظ اقتصادی کدام مناسبتر است؟ نمیتوان به تئاتر بهعنوان فعالیت اقتصادی فکر کرد. فقط درصورتی میتوانیم از این راه امرارمعاش کنیم که تهیهکنندهای وجود داشته باشد و دستمزد مشخصی را برای بازیگران در نظر بگیرد. البته در سینما هم امنیت شغلی وجود ندارد. دستمزدها بالاتر است اما امکان دارد دو یا سه ماه بازیگر بیکار باشد.