کد خبر : 152147 تاریخ : ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱۱ بهمن - 19:07
امیرحسین رستمی در گفت‌و‌گو با نوآوران: همواره به نقش‌های خنثی «نه» گفته‌ام شاید امیرحسین رستمی؛ توقیف‌شده‌ترین بازیگر سینما و تلویزیون ایران باشد. او در سریال «قهوه تلخ»، سه قسمت در نقش پسر جهانگیر شاه بازی کرد که هر سه قسمت آن توقیف شد. بازیش در فیلم «سعادت‌آباد» ممیزی شد. در سریال «مسیر انحرافی» بازی کرد که فروردین ۱۳۹۱ از کانال سه ارائه شد و در فیلم نمایش خانگی «برادرزاده عزیز» به کارگردانی علی امینی، «خاطره آن شب بارانی» به کارگردانی سیامک شایقی، فیلم سینمایی «فقط چشم‌هاتو ببند» به کارگردانی علیرضا امینی بازی کرده‌است که همه آن‌ها توقیف شده‌اند. اما او پنج سالی می‌شود که در تئاتر ایران حضوری جدی دارد.

نوآوران آنلاین-«کلمه، سکوت، کلمه» به‌کارگردانی مائده طهماسبی و «کمی بالاتر» به‌کارگردانی آروند دشت‌آرای گرفته تا «سیستم گرون‌هلم» علیرضا کوشک‌جلالی و «شوایک سرباز ساده‌دل» حمیدرضا نعیمی، همه و همه نمایش‌های تاثیرگذار و بسیار مهمی بودند که رستمی تاکنون در آن‌ها بازی‌هایی تحسین‌شده ارائه کرده است. او امسال فصل‌های یک و دو سریال «لیسانسه‌ها» به‌کارگردانی سروش صحت را هم روی آنتن داشت که با استقبال مردم مواجه شد. رستمی مدتی است که در نمایش «خشم و هیاهو» به‌کارگردانی مهرداد رایانی مخصوص، در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه است. به همین بهانه با او گفت‌و‌گو کرده‌ایم.  
  به‌طور معمول، افرادی که سال‌هایی در تئاتر فعالیت کرده‌اند، نگاه چندان مثبتی نسبت به بازیگرانی که از سینما و تلویزیون به تئاتر وارد می‌شوند، ندارند و مقابل حضور بازیگران سینما و تلویزیون روی صحنه موضع می‌گیرند. تجربه شما از گذشته در ورود به‌عرصه تئاتر چگونه بود؟
تارکوفسکی جمله‌ای دارد که می‌گوید قضاوت کردن درباره مردم بسیار آسان است وقتی خیلی کم درباره خودمان می‌دانیم. به‌شدت با این فرهنگ که تئاتر و تصویر را از هم جدا می‌کنند، مشکل‌دارم و خودم به آن می‌گویم «دنیای نمایش». جالب این‌جاست که خود فردی که این فرهنگ را باب کرده است، بارها مرا در آغوش گرفته و گفته است از کار من لذت برده است. من نه حق‌دارم جلوی دوربین سروش صحت در تلویزیون کم‌فروشی کنم و نه جلوی دوربین امیرشهاب رضویان در سینما و نه برای حمیدرضا نعیمی در تئاتر؛ شغل من بازیگری است و اصلا این تفکیک را قائل نیستم. من باید بازی کنم، براساس تکنیک می‌دانم در زمان بازی کردن جلوی لنز، آن اوور اکتی که روی سن تالار وحدت دارم را نباید انجام دهم یا اگر آن‌گونه که جلوی لنز بازی می‌کنم روی تالار وحدت حضور پیدا کنم، بازی من اصلا دیده نمی‌شود. چون لنز بی‌رحم است، اما برای فاصله کانونی مشخصی و نه تالار وحدت. من با «کمی بالاتر» به تئاتر وارد شدم. افراد درجه‌یک تئاتر در آن نمایش حضور داشتند. در آن جمع از قبل با علی سرابی دوست بودم و در فیلمی کوتاه همکاری کرده بودیم، با رویا تیموریان و هانیه توسلی سر «شمس‌العماره» بازی کرده بودیم و دوستی داشتیم و با سیامک صفری کار تصویر کرده بودم. شاید چون در دوران همکاری‌هایمان می‌دیدند با افرادی که مطرح نیستند، رفیق هستم، گپ می‌زنیم و اصلا برای من مهم نبود که خودم نقش یک هستم و دیگری در چند سکانس بازی می‌کند، در تئاتر هم کنار من بودند و از این حرف‌های معمول بین ما نبود و رفاقت در تئاتر بین ما حکم‌فرما بود. من می‌دانستم کسی که در تئاتر بازی می‌کند، زحمت می‌کشد و آینده دارد. این را هم بگویم که من با نمایشی راحت به تئاتر وارد نشده بودم.
  از سویی دیگر نوعی صمیمیت در اجرایتان دارید که بازهم مخاطب را با شما همراه می‌کند.
بله در نقش‌هایم خیلی از خودم دور نمی‌شوم. حتی در اتوکاتز که تیپ بازی می‌کنم، برخی از دوستانم می‌گویند امیرحسین را در بخش‌هایی از نمایش می‌توان پیدا کرد.
  معمولا از بازیگری که در سینما و تلویزیون بازی می‌کند، شمایلی شکل می‌گیرد که این اتفاق برای شما هم افتاده است و مردم نه‌چندن آشنا با شرایط تئاتر وقتی به تئاتر می‌آیند از شما انتظار همان شمایل را دارند. در نمایش‌هایی که بازی می‌کنید با این چالش چگونه روبرو می‌شوید؟
تلاش کرده‌ام در حدود ۱۶، ۱۷ سالی که بازی می‌کنم، نقش‌های متفاوت را امتحان کنم. شاید حرفم به نظر خودخواهانه بیاید اما احساس می‌کنم بیننده مرا پذیرفته است؛ همان‌طور که بیننده مرا به‌عنوان بهروز سریال «دودکش»، شکور سریال «شمس‌العماره»، فراز سریال «وضعیت سفید» و... پذیرفت، بابک در «شهرزاد» را هم پذیرفت و برای من دل سوزاند. بارها مردم به من گفته‌اند که وقتی بابک خودکشی کرد، آن‌ها گریه کرده‌اند. بابک شخصیت شیرین و بانمکی بود اما «شهرزاد» یک ملودرام تلخ بود که با انگاره‌های تاریخی همراه شده بود و اصلا اجازه نمی‌داد به‌سمت طنز برویم. تلاش کرده‌ام اگر در درام بازی می‌کنم، در درام پذیرفته شوم؛ مثلا در «دختران حوا» سعید سهیلی‌ که نقش یک دکتر نامرد و کثیف را بازی می‌کنم، به‌نوعی بازی کردم که سایر شخصیت‌ها از من متنفر باشند و این اتفاق افتاد. پس کار درست پیش رفته است؛ هم نویسنده و کارگردان کار خود را درست انجام داده‌اند و من به‌عنوان بازیگر هم درست ایفای نقش کرده‌ام. در ماه محرم همان سال در «یه تیکه زمین» بازی کردم که نقش من یک پسر بسیار خوب و آقا بود! «یه تیکه زمین» را دوست داشتم اما این نقش را اصلا دوست نداشتم چون نقش خنثایی بود و اصلا این نوع نقش‌ها را دوست ندارم و بازی نمی‌کنم. به‌خاطر عشق به مهدی کرم‌پور و علاقه‌ام به همکاری با او این نقش را بازی کردم چون یک آدم خنثی هیچ چالشی برای من ندارد. یا باید مثل اتوکاتز منفی باشد یا مثل انریکه «سیستم گرون‌هلم» غیرقابل‌پیش‌بینی باشد یا مثل نقشم در «کلمه، سکوت، کلمه» به کارگردانی مائده طهماسبی، چند شخصیتی باشد. در نمایش مائده طهماسبی نقش مردی را ایفا می‌کردم که می‌خواهد در نیویورک، دختری را به خود علاقه‌مند کند. در این نمایش هفت شخصیت عوض می‌کردم که با رفت‌وآمد نور این اتفاق می‌افتاد! ایفای این نقش برای من چالش ایجاد می‌کرد. جالب این‌جاست که این سریال‌ها و فیلم‌هایی با شخصیت‌های خنثی بسیار به من پیشنهاد می‌شود. نکته این‌جاست که تنها چیزی که یک مرد متاهل را وسوسه می‌کند، پول است و نه گفتن به این پول‌های خوب بسیار دردناک است! البته من همواره «نه» می‌گویم چون بزرگی به من گفت «بازیگر با «نه»هایی که می‌گوید بزرگ می‌شود. خداراشکر تا امروز به مو رسیده‌ام اما پاره نشده‌ام تا بتوانم باز هم از این «نه»ها بگویم!
  به نمایش‌هایی که در آن‌ها حضور داشتید اشاره کردید. خبری منتشرشده بود که سال گذشته با «خدای کشتار» به کارگردانی علی سرابی به کانادا می‌روید. آن اجرا به کجا رسید؟
قرار بود بعد از آن‌که اجراهای «خدای کشتار» در ایران تمام شد، این نمایش به کانادا برود. برای آن اجرا نوید محمدزاده و ستاره پسیانی نمی‌توانستند حضور پیدا کنند. علی سرابی به‌لطف دوستی، از من و هانیه توسلی دعوت کرد تمرین کنیم و با هم نمایش را در کانادا روی صحنه ببریم. ما پذیرفتیم؛ شب‌ها اجرا را می‌دیدیم و روزها با مارال بنی‌آدم و علی سرابی تمرین می‌کردیم. از سویی دیگر بنا بر خودخواهی بازیگر، وقتی می‌خواهم نقشی را بازی کنم، دوست ندارم شبیه کسی که قبلا آن را بازی کرده است، باشم. کار من بسیار سخت شده بود؛ شب‌ها اجرای نوید محمدزاده را می‌دیدم و روزها تلاش می‌کردم آن بازی‌ای که دیدم را انجام ندهم درنتیجه تمام ذهنم درگیر انجام ندادن نوعی بازی بود و جایی برای طراحی بازی جدید نداشتم یعنی بازیم در آن نمایش بیشتر سلبی بود تا ایجابی! بلیت‌فروشی انجام شده بود اما ویزای هانیه توسلی آماده نشد. مارال بنی‌آدم و علی سرابی کانادا بودند و ناچار شدند عذرخواهی کنند و اجرا را تا زمان آماده شدن ویزای هانیه توسلی به‌تعویق انداختند. وقتی ویزای هانیه توسلی آماده شد، دیدیم نوید محمدزاده و ستاره پسیانی دیگر سرکار نیستند و می‌توانند خود را به آن اجرا برسانند. با هانیه توسلی به این نتیجه رسیدیم که نوید و ستاره برای آن اجرا به کانادا بروند چون صاحبان اصلی نقش‌ها بودند. «خدای کشتار» را در کانادا روی صحنه بردند و صحنه کانادا را به آتش کشاندند! بسیاری فکر می‌کنند «خدای کشتار» در رزومه کاری من است اما واقعا سختی کار را کشیدیم و نقش‌ها را درآورده بودیم.
  از حضور در «خشم و هیاهو» با کارگردانی مهرداد رایانی مخصوص و چالش‌های ایفای یک شخصیت اصلی و هفت شخصیت فرعی در این نمایش بگوید لطفا. 
زمانی که مهرداد رایانی مخصوص بازی در این نمایش را به من پیشنهاد کرد، بسیار نگران شدم چون «خشم و هیاهو» متن بسیار پیچیده‌ای دارد و می‌دانتم کار بسیار دشواری در پیش دارم اما خوشبختانه در 40 جلسه تمرین اتودهای زیادی زدیم و با همراهی هانیه توسلی و علی سرابی و همفکری با رایانی‌مخصوص شخصیت‌ها را به سروشکلی که اکنون روی صحنه می‌بینید رساندیم.