نوآوران آنلاین-جهان عکاسي هرروز برايش مهمتر و پررنگتر ميشود. تقريبا در تمام سفرهايش عکاسي ميکند؛ بهويژه عکاسي طبيعت که تعبيرش از آن عکاسي «شيرين و انساني» است و عقيده دارد چشمش را به جهاني که فراموشش کردهايم، دوباره باز ميکند. نيکي کريمي، بازيگر، کارگردان و تهيهکننده سينماي ايران، سالهاست که در کنار فعاليتهاي سينمايي، به عکاسي که معتقد است بخشي از وجودش شده، ميپردازد. در سفرهاي خارج از ايران به تمام نمايشگاههاي مهم عکاسي جهان سر ميزند و بسياري از موزههاي عکاسي را ديده، چراکه اعتقاد دارد هنرمند حوزه بصري بايد تا ميتواند ببيند و قوه بصرياش را تقويت کند تا خلقي تازه داشته باشد. راهنما و الهامبخش او در ابتداي مسير عکاسي، آنطور که پيش از اين گفته، عباس کيارستمي بوده؛ هنرمند محبوب فقيدي که بخش مهمي از درونمايه آثار نمايشگاه «گلمردگي»، از فقدان او تأثير گرفته است. با نيکي کريمي، در آستانه گشايش سومين نمايشگاه عکسهايش - گلمردگي- درباره هنر عکاسي و دغدغههاي ذهنياش در اين حوزه به گفتوگو نشستهايم. از سال ٧٦ عکاسي را شروع کردهايد؛ يعني ٢٠٠ سال تجربه عکاسي. کداميک از تجربههاي عکاسيتان برايتان لذتبخشتر بوده؟ بيشترين عکسهايي که گرفتهايد، با چه سوژههايي بودهاند؟ در اين ٢٠ سال، به صورت مداوم عکاسي طبيعت کردهام. اين نوع عکاسي بههمراه عباس کيارستمي، مستمر بوده است. از مناطق مختلف ايران عکاسي کرديم. حاصل آن عکاسيها، برگزاري نمايشگاهم در گالري گلستان در ايران و بعد از آن گالري کورتيارد در امارات بود. بعد از آن تصميم گرفتم سبکهاي ديگر عکاسي را تجربه کنم. عکسهايي با مضمون عشق در رم گرفتم. البته اين عکسها را هنوز جايي به نمايش نگذاشتهام. يک هفته روي اين عکسها کار کردم. عنوانشان «دستها» بود؛ محتوايي لطيف و انساني دارند، اما همچنان به عکاسي در سفر ادامه دادم. عکاسي درباره طبيعت يا مضاميني که به آنها علاقه داشتهام. بوده است، ولي تقريبا سه سال است که روي عکسهاي اين نمايشگاه متمرکزم. چه سبکي از عکاسي بيشتر برايتان جذاب است؟ کار هر هنرمندي بيانگر موضوعاتي است که به آنها علاقه دارد و نشاندهنده اين است که از لحاظ ذهني در چه موقعيتي است و چه دغدغههايي دارد. براي همين خيلي درگير سبک نيستم. تجربه برگزاري نمايشگاه عکاسي را قبل از اين، هم در ايران و هم خارج از ايران داشتهايد. استقبال از اين نمايشگاهها چطور بوده و چقدر به انگيزههايتان براي ادامه عکاسي کمک کرده؟ استقبال از نمايشگاهها خوب بوده. هم از گلستان و هم کورتيارد، استقبال خيلي خوبي شد. با توجه به اينکه خودتان بهعنوان يک هنرمند اين روزها درگير برگزاري نمايشگاه هستيد، براي برگزاري چنين نمايشگاههايي چه موانع و مشکلاتي بر سر راه هنرمندان وجود دارند؟ کساني بودهاند که در اين زمينه حامي شما باشند؟ خوشبختانه با اين بخشي که ميگوييد هيچوقت روبهرو نبودهام؛ يعني مشکلي نداشتهام. لااقل در زمينه عکاسي، من چنين چيزي را تجربه نکردهام، اما در زمينههاي ديگر مثل ترجمه، مشکلات و موانعي وجود داشته؛ مثلا کتابي ترجمه کردهام که کلا سانسور شده يا در زمينه سينما هم با چنين مشکلاتي مواجه بودهام، ولي در زمينه عکاسي و برگزاري نمايشگاه نه. چه هدفي از برگزاري نمايشگاه عکاسي «گلمردگي» داريد؟ اين عکسها در چه سالهايي ثبت شدهاند و قرار است چه مفهومي را به مخاطب امروز منتقل کنند؟ در سالهاي اخير در اين زمينه مشغول اتودزدن و کارکردن بودهام. اين موضوع همزمان شد با فوت کيارستمي در سال گذشته که در روند اين مجموعه بسيار تأثيرگذار بود و تأثير آن را در اين نمايشگاه ميبينيد. در واقع بههمريختگيهاي جهاني و اتفاقات ناخوشايندي که اين روزها شاهد آن هستيم، همچنين سرخوردگي ناشي از اتفاقاتي که براي نسل من افتاده، ايده برگزاري اين نمايشگاه بود. اينها موضوعاتي بودند که دستبهدست هم دادند تا تصميم بگيرم نمايشگاه گلمردگي را با رويکرد دغدغههاي ذهني اين روزهايم برگزار کنم. تجربه برگزاري نمايشگاه در خارج از ايران را هم داريد؛ چه تفاوتهايي با برگزاري نمايشگاه در ايران دارد؟ خوشبختانه گالريداران ما در ايران نيز حرفهاي شدهاند و به اندازه گالريداران خارج از کشور، دقت و بينش پيدا کردهاند. براي همين، به نظرم تفاوت چنداني با برگزاري گالري خارج از ايران وجود ندارد. برنامههاي عکاسيتان در بلندمدت چيست؟ هدف خاصي را براي آينده عکاسي دنبال ميکنيد؟ پروژه بعدي چه زماني کليد زده ميشود؟ هيچوقت به صورت متمرکز روي برنامه عکاسيهايم فکر نکردهام تا براي آنها چيدماني خاص در نظر بگيرم. عکسها را ميگيرم و بعدا به اين فکر ميکنم که برايش چه نمايشگاهي ميشود گذاشت. ولي در اين برهه علاقه دارم وقت بيشتري براي عکاسي بگذارم. نيکي کريمي جزء هنرمندان مولتيرول است؛ فعاليت همزمان در حيطه فيلمسازي، عکاسي، ترجمه، بازيگري و... . در ايران هنرمنداني به اين شکل کم داريم و از طرف ديگر با وجودي که در همه دنيا اين موضوع رايج است، معمولا هنرمندان مولتيرول ايراني با نقدهايي مواجه ميشوند. شما هم در معرض اينگونه نقدها بودهايد؟ به نظرم نقدکردن مشکلي ندارد؛ اما واقعيت اين است که همه اين حوزهها به هم وابسته هستند. فيلمسازي، نوشتن، عکاسي و... . من هميشه در زمان فعاليتهاي سينمايي، کارهاي خودم را نوشتهام و گاهي با نويسندههاي ديگر بازنويسي کردهام. فکر ميکنم نوشتن، فيلمسازي، عکاسي و ترجمه همه به هم وابستهاند. من هيچوقت نخواستم بازيگر صرف باشم. اينها علاقهمنديهاي من هستند؛ کارهايي که در روز برايم لذتبخشاند و به من انگيزه ميدهند. براي همين دنبالشان ميکنم و در واقع بخشي از وجودم هستند. بهعنوان يک زن مشهور ايراني ميتوانيد در زمينه هنرهاي تجسمي پيشرفتهاي مهمي داشته باشيد. آيا هدفتان در زمينه عکاسي ادامهدادن حرفهاي است و بهطور مثال دوست داريد سبک جديدي ايجاد کنيد يا دِلي کار ميکنيد؟ دوست دارم آثارم ديده شوند و آنها را با مردم در ميان بگذارم. براي همين هم نمايشگاه برگزار ميکنم. براي عکاسي از عکاسان مشهور هم الهام ميگيريد يا اصولا هنرمند خاصي الهامبخشتان بوده است؟ عکسها و آثار کداميک از هنرمندان را با توجه به علايق شخصيتان دنبال ميکنيد؟ يکي از فعاليتهايي که خيلي به آن علاقه دارم، رفتن به گالريهاي عکس و نقاشي است. فکر ميکنم همه کساني که مشغول فعاليت در حوزه هنرهاي بصري و ويژوآلآرت هستند، احتياج به اين دارند که دائم ببينند اطرافشان چه اتفاقي ميافتد. چه در ايران و چه در خارج از ايران و در سفرهايي که ميروم، سعي ميکنم حتما به نمايشگاههاي نقاشي و عکاسي سر بزنم و آثار را ببينم. يکي از عکاساني که من به او علاقه دارم، نوري بيلگه جيلان است که خودش فيلم ميسازد. بهطورکلي يکي از آرتيستهاي مورد علاقه من است. البته قبل از او، هميشه شيفته عکسهاي عباس کيارستمي بودهام. نوري بيلگه جيلان، همانطور که هميشه خودش گفته، به سينماي کيارستمي علاقه داشته و جالب اينکه نوع عکاسي او شبيه کيارستمي است. در واقع نوع عکاسي هر سه ما و خيليهاي ديگر که به اين نوع عکاسي علاقهمندند، شبيه هم است. بيلگه جيلان البته خيلي نمايشگاه عکس برگزار نميکند؛ شايد در ٢٠سالي که کار عکاسي کرده، سه بار بيشتر نمايشگاه نگذاشته باشد. به عقيده من برگزاري دائم نمايشگاه چندان مهم نيست؛ مهم اين است که بينش و جهانبينيتان را هر چند وقت يک بار با مخاطبان و مردم به اشتراک بگذاريد. پس در نهايت، با وجودي که آثار هنرمندان مشهور ديگر را هم دنبال ميکنيد، مهمترين الهامبخشتان عباس کيارستمي بوده است. همانطور که قبلا هم گفتهام، ديد خودم در عکاسي را مديون عباس کيارستمي هستم؛ چون سالها با هم کار کردهايم. تقريبا هفتهاي يکبار به سمتي از ايران رفتهايم و عکاسي کردهايم. براي همين نکات زيادي از او درباره عکاسي ياد گرفتهام. در واقع عکاسي جدي را در کنار عباس کيارستمي تجربه کردهام؛ زاويهها، افقها، قابها و نورها را. گاهي سفري چهارساعته به شمال دهها ساعت طول ميکشيد. بيوقفه ميايستاديم و عکس ميگرفتيم، صبر ميکرديم تا نور خوبي روي تپهماهوري ديده شود يا باد بر درختي بوزد. بعد از هر سفر، عکسها چاپ ميشدند و به دقت ديده و بررسي و بحث ميشدند و آنهايي را که بيشتر دوست داشتيم، کنار گذاشته ميشدند و اينگونه عکاسي شد يکي از کارهاي روزانه من در کنار خواندن کتاب و فيلمنامه و ترجمه. البته آن عکسها را هيچگاه به نمايش نگذاشتم