کد خبر : 154641 تاریخ : ۱۳۹۶ جمعه ۲۷ بهمن - 14:04
پوریا در خانه اش دروبین داشت و از همه چی فیم گرفت با آن فیلم .... پنج سال پیش در محل کار با پسری به نام پویا آشنا شدم. بعد از مدتی او پیشنهاد ازدواج داد و بلافاصله برای خواستگاری پیش قدم شد و نزد پدرم آمد، ولی چون آن زمان پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت به پویا گفت: باید یک سال صبر کنی تا اوضاع روبه راه شود، که او هم قبول کرد.

نوآوران آنلاین-بعد از گذشت شش ماه یکباره ورق برگشت و نظر پدرم نسبت به پویا عوض شد و پیغام داد که به هیچ عنوان راضی به ازدواج ما نیست. چون فهمیده بود که پویا پیش از این یک ازدواج ناموفق داشته است. پدرم آدم عصبی، بد اخلاق و پرخاشگری است. من و سایر اعضای خانواده هیچ‌گاه نتوانسته‌ایم با او دوست باشیم.
همیشه از او دوری کرده و ترس داشتیم، من نیز در واقع جرأت مخالفت با نظر پدرم را نداشتم پویا از این‌که پدرم جوابش کرده بود بشدت خشمگین و ناراحت بود، برای همین از من خواست با او در ارتباط باشم و قسم خورد که هرطور شده مرا به دست خواهد آورد.
من نیز عاشق و دلباخته پویا بودم و به شدت به او وابسته شده و طاقت دوری او را نداشتم. او یک روز به بهانه این‌که دلش برایم تنگ شده، مرا به خانه خود کشاند و ....
او حتی از رابطه‌مان فیلم و عکس گرفت و هربار قول می‌داد که آنها را پاک کند، من نیز آن‌قدر احمق بودم که با این‌کارش مخالفت نمی‌کردم. بعد از گذشت چند ماه از ارتباط‌مان پویا شروع به تهدید و اخاذی و درخواست پول ‌کرد و تهدید کرد در صورت مخالفت من عکس‌ها و فیلم‌ها در فضای مجازی پخش خواهد کرد.
به خاطر ترس از آبرو و از همه مهمتر ترس از پدرم، در برابر همه خواسته‌های پویا کوچک‌ترین مقاومتی نکرده و هر بار مبلغی را به او می‌دادم. حتی دو سرویس طلای خود را به او دادم تا مبادا تهدیدش را عملی کند. ترس داشتم که موضوع را با مادرم در میان بگذارم.
چند وقت پیش پویا به محل کارم آمد و گفت که می‌خواهد با من صحبت کند. من هم از ترس این‌که آبرو ریزی کند همراه پویا به منزلش رفتم. به خانه که رسیدیم پویا گفت: در این چند سال خیلی آسیب دیده و متضرر شده، بنابراین من و خانواده‌ام به او بیشتر از اینها بدهکاریم، بعد چند برگ سفته جلوی من گذاشت و خواست که آنها را امضاء کنم، وقتی دید قبول نمی‌کنم، به شدت مرا کتک زد و بعد هم چاقویی زیر گلویم گذاشت و گفت یا امضاء کن یا می‌کشمت، خیلی ترسیده بودم، برای همین مجبور شدم سفته‌ها را امضاء کنم.
از روزی که سفته‌ها را امضاء کردم، آرام و قرار ندارم و دائماً کابوس می‌بینم، وقتی مادرم متوجه اوضاع بد روحی‌ام شد، مجبور شدم همه واقعیت را برایش تعریف کنم.
ارتباط و آشنایی با پویا بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام بود. چندین‌بار اقدام به خودکشی Suicide کردم که هر بار مادرم نجاتم داد. سرانجام هم پدرم متوجه ماجرا شد و با شکایت او، پویا دستگیر شد.

سخن کارشناس
آنچه در داستان مشهود است، فقدان مهارت‌های ارتباطی والدین(پدر)، نبود رابطه صمیمی بین اعضای خانواده، ترس از خشونت، بداخلاقی و پرخاشگری پدر با فرزند، پایین بودن اعتماد به نفس، کمبود باورهای دینی و مذهبی، ناتوانی در مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی (مهارت نه گفتن) و ... موجب شد که فرد بشدت آسیب ببیند. در خانواده‌ای که والدین روابط صمیمانه و منطقی با فرزندان دارند، همچنین مهارت‌هایی مانند عزت‌نفس، جرأت‌مندی را به فرزندان خود آموخته باشند، قطعاً فرزندان توانسته در برابر مسائل پیش‌رو درست و آگاهانه تصمیم بگیرند.
از طرفی زمانی که والدین با ازدواج و انتخاب فرزندان مخالفت می‌کنند، باید بتوانند دلیل محکمه پسند و عقلانی برای مخالفت خود بیاورند و فرزند خود را نیز توجیه کنند، نه این‌که با پرخاشگری و خشونت برخوردکنند، در غیر این صورت ممکن است به دلیل عدم بلوغ فکری و ناآگاهی فرزند درباره ملاک‌های صحیح انتخاب همسر، با یک اقدام و عمل ناآگاهانه بخصوص برای جنس دختر، آسیب‌های زیادی ببینند.
پس به والدین توصیه می‌شود، با بالابردن آگاهی خود درزمینه مهارت‌های ارتباطی و شیوه‌های صحیح فرزند پروری فرزندان خود را در برابر آسیب‌های اجتماعی واکسینه کنند.
با برقرای رابطه صمیمانه با فرزندان با آنها دوست باشید، انتظارات و نیازهای آنها را شناسایی و برآورده سازید. به فرزندان خود مهارت‌های ارتباطی، اجتماعی و کلامی ... را بیاموزید. عزت نفس را در فرزندان تقویت نموده و جهت شکوفایی استعدادهای آنها حمایتشان کنید.مهارت ابراز وجود، تصمیم‌گیری، حل مساله و نه گفتن را به فرزندان خود بیاموزید. به انتخاب فرزندان احترام گذاشته و با دلایل منطقی آنها را توجیه کنید