نوآوران آنلاین-
غروب، موقع رفتن به منزل که داخل اتوبوس نشسته بودم خانمی آمد و کنارم نشست به محض این که درکنارم آرام گرفت، روبه من کرد و گفت: چقدر خسته ای و من بدون آنکه او را بشناسم یا حتی نگاهش کنم به او اعتماد کردم و تمام اتفاق کاری آن روزم را که خیلی سخت و طاقت فرسا بود برایش تعریف کردم.
او یک بسته که درونش قرص هایی شبیه اسمارتیس بود به من داد و توصیه کرد از آن مصرف کنم تا خستگی ام رفع شود، من هم بدون فکر و تأمل از آن استفاده کردم که رفته رفته احساس خوب، راحتی و سبکی به من دست داد.
بعد شماره همراهش را به من داد و گفت: هر وقت احساس نیاز کردی به من زنگ بزن. فردای آن روز، باز همان ساعت، خیلی احساس خستگی و نیاز کردم به فکر آن خانم افتادم و به او زنگ زدم و خواسته ام را مطرح کردم، گفت: شماره حساب می فرستم این مبلغ را به این شماره کارت ارسال کن من آن بسته را برایت می فرستم.
این کارم حدود یک ماه ادامه یافت. تمام زندگی ام از روال عادی خارج شده بود تا اینکه خانواده ام به رفتارم شک کردند، دیگر اشتها به غذا نداشتم. به موقع سر کلاس و سرکارحاضر نمی شدم. خانواده ام با پزشک Doctor خانواده صحبت کردند، او یک سری آزمایشات کامل برایم نوشت با مشاهده نتایج آزمایشات متوجه منجلابی شدم که به دامش افتاده بودم، اصلا باور نمی کردم اما وقتی آزمایش را دوباره تکرار کردم فهمیدم متاسفانه بدون اینکه بدانم اعتیاد پیدا کرده بودم.
سخن کارشناس
آسیبی که دراین کیس مورد نظر به وجود آمد، ناشی از اعتماد نابه جا به افراد ناشناس و غریبه بود که باعث افتادن دردام اعتیاد و گرفتاری های مختص به او شده است که نشان دهنده کمبود اعتماد به نفس این فرد می باشد.
گاهی اوقات خوش بینی زیادی هم خوب نیست و ممکن است خسارت جانی، مالی و عاطفی جبران ناپذیری را به فرد وارد نماید، اگر همیشه واقع بین باشیم و تعادل را در زندگی و تفکرمان جاری سازیم با مشکلات کمتری مواجه خواهیم شد. باید اعتماد به نفس را در فرزندانمان تقویت کرده و مهارت های زندگی را از دوران کودکی در فرزندانمان نهادینه کرده و قدرت نه گقتن را در وجودشان جاری سازیم.