کد خبر : 168773 تاریخ : ۱۳۹۷ سه شنبه ۱ خرداد - 15:38
مردی را اجیر کردم تا شوهرم را تعقیب کند نمی خواستم آن چه را می بینم باور کنم، در بهت و حیرت فرو رفته بودم، آسمان دور سرم می چرخید، کاش آن لحظه زمین دهان باز می کرد و مرا می بلعید تا شاهد چنین صحنه زشتی نباشم. از حدود یک ماه قبل فردی را اجیر کرده بودم تا با تعقیب همسرم سوء ظن های مرا برطرف کند اما وقتی با پلیس 110 تماس گرفتم و آدرس محلی را دادم که همسرم به همراه یک زن ناشناس وارد آن جا شده بود، ناگهان کاخ آرزوهایم فرو ریخت .

نوآوران آنلاین-زن 36 ساله در حالی که آرام آرام اشک می ریخت و به گوشه اتاق خیره شده بود، گزارش پلیس Police 110 را از لابه لای اوراق پوشه قرمزرنگ بیرون کشید و با بغضی غریب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: به تازگی در مقطع کارشناسی دانش آموخته شده بودم که روزی در خیابان دلباخته نگاه های جذاب «سینا» شدم.

تنها لبخند من کافی بود تا این نگاه خیابانی به ماجرایی عاشقانه تبدیل شود. آن روز شماره تلفنی بین ما رد و بدل شد و این گونه روابط پنهانی و عاطفی بین من و سینا شکل گرفت. خیلی زود ارتباط ما با دیدارهای مخفیانه ادامه یافت تا این که بالاخره روزی با خواستگاری سینا پای سفره عقد نشستم.

او وضعیت مالی خوبی داشت و به همین دلیل من احساس خوشبختی می کردم چرا که همه امکانات رفاهی برایم فراهم بود. ازدواج من با سینا زبانزد فامیل شد تا جایی که دختر خاله ام حتی حسادت های زنانه اش را آشکارا بازگو می کرد. او در میان فامیل به دختری مغرور و بلند پرواز معروف بود، با آن که 30 سال از عمرش می گذشت خواستگار مناسبی نداشت و به خواستگاری پسر دایی ام نیز پاسخ منفی می داد چرا که معتقد بود او فقط یک انسان معمولی است.

«آتنا» مدام دماغ و چهره اش را به تیغ جراحی می سپرد و حتی از سوار شدن به خودروی پیکان پدرش عار داشت. او آن قدر تحت تاثیر فیلم ها و سریال های غربی خودش را با دختران پولدار مقایسه می کرد که دیگر از همه فامیل فاصله گرفته بود. با وجود این، زندگی من رویایی برای آتنا شده بود و مدام حسرت زندگی مرا می خورد. این وضعیت زمانی بدتر شد که پدر سینا ارثیه فرزندانش را داد و بدین ترتیب پول هنگفتی نصیب شوهرم شد. در همین زمان خواهر دیگرم با مدیر شرکتی که در آن کار می کرد سر سفره عقد نشست به طوری که ازدواج او نیز به مشکل بزرگ دیگر آتنا تبدیل شد. در این شرایط بود که ناگهان آتنا در کمال ناباوری تصمیم گرفت با پسر دایی ام ازدواج کند این در حالی بود که من صاحب دو فرزند شده بودم اما از سال گذشته رفتارهای همسرم به طور کلی تغییر کرده بود. او با آن که به طور پنهانی خانه و ماشین برای دختر خاله ام خریده بود مرا با سوء ظن هایش آزار می داد.

همسرم معتقد بود همان گونه که قبل از ازدواج با او رابطه پنهانی داشته ام هیچ تضمینی وجود ندارد که اکنون نیز در پی ارتباط با دیگران به او خیانت Cheat نکنم اگرچه قبل از ازدواج اشتباه بزرگی را برای آشنایی با سینا مرتکب شده بودم اما نمی دانستم که همین موضوع بالاخره دستاویزی برای خیانت های همسرم خواهد بود چرا که من هم پس از ظن به رفتارهای او مردی را اجیر کردم تا همسرم را برای افشای روابط پنهانی اش تعقیب کند. وقتی در پی تماس آن مرد، به پلیس 110 زنگ زدم و نیروهای انتظامی همسرم را در وضعیت زننده ای به همراه دختر خاله ام دستگیر کردند تازه فهمیدم که کاش قبل از ازدواج ...

شایان ذکر است به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه مشهد) متهمان دستگیر شده به مراجع قضایی معرفی شدند.