کد خبر : 168852 تاریخ : ۱۳۹۷ جمعه ۴ خرداد - 13:25
دوست شوهرم با بی شرمی به من پیشنهاد داد که.. در یک خانواده ضعیف به دنیا آمدم، دو برادر و سه خواهر داشتم، وضعیت مالی خوبی نداشتیم. پدرم یک کارگر ساده بود که به دلیل فشار و سختی کار بیمار شد و از دنیا رفت در حالی که مادرم نیز به علت کهولت سن و بیماری از کار افتاده شده بود.

نوآوران آنلاینزن جوان در مرکز مشاوره نیروی انتظامی گفت: برای این که باری از دوش خانواده بردارم و از فقر و نداری نجات پیدا کنیم به اولین خواستگاری که زنگ خانه ما را زد جواب مثبت دادم، ناراضی نبودم چون خودم هم می خواستم از این وضع خلاص شوم و طعم زندگی واقعی را بچشم اما دریغ ...

زن جوان در مرکز مشاوره نیروی انتظامی گفت: برای این که باری از دوش خانواده بردارم و از فقر و نداری نجات پیدا کنیم به اولین خواستگاری که زنگ خانه ما را زد جواب مثبت دادم، ناراضی نبودم چون خودم هم می خواستم از این وضع خلاص شوم و طعم زندگی واقعی را بچشم اما دریغ ...

چند وقت بعد تازه فهمیدم که از چاله بیرون آمده و خود را به چاه انداخته ام. همسرم نه تنها وضع مالی خوبی نداشت بلکه متوجه شدم اعتیاد هم دارد اما با هر مشقتی که بود سه سال با او زندگی کردم. پرویز دست بزن نداشت اخلاقش هم بد نبود، ولی رفتارش مرا آزار می داد. همان سال اول زندگی صاحب یک فرزند پسر شدیم اما تولد فرزندم هم تغییری در زندگی ما ایجاد نکرد، همسرم به دلیل اعتیادی که داشت مرتب دوستانش را به منزل می آورد و مواد مصرف می کردند.

در همین رفت و آمدها بود که امید یکی از دوستان همسرم که از نظر مالی وضعیت مناسبی داشت به من پیشنهاد داد تا از شوهرم جدا شوم و به عقد او درآیم. او گفت که از من خوشش آمده و اگر به عقدش در بیایم بهترین زندگی را برایم فراهم می کند. می گفت: تو جوانی و زیبا و حیف است که همسر این مرد معتاد باشی و زندگی ات را با او تباه کنی! من که در یک خانواده فقیر بزرگ شده بودم و از زندگی با همسر بی پولم راضی نبودم به امید رسیدن به زندگی رویایی و پر از آرامش از پیشنهادش استقبال کردم. رفتارهای همسرم را نمی توانستم تحمل کنم. پسر دو ساله ام را گذاشتم و از او جدا شدم و به عقد امید درآمدم اما چیزی از ازدواج ما نگذشت که رفتار او هم زمین تا آسمان فرق کرد، مدام مرا با رفتارهایش آزار می داد و به بهانه های واهی مرا به باد کتک می گرفت.

هر طور بود رفتارهای بد او را به دلیل اشتباهی که مرتکب شده بودم تحمل کردم و پنج سال با او تن به زندگی دادم اما حالا مرا می خواهد به کاری وادار کند که تحمل این زندگی نکبت بار را برایم غیر ممکن کرده است. این مرد قصد سوء استفاده از مرا دارد به همین دلیل از خانه فرار کردم چون در این خانه امنیت ندارم و می خواهم از او جدا شوم تا از این وضعیت نامناسب رهایی پیدا کنم. حاضرم به همان زندگی اول خودم برگردم و با فقر و نداری و اعتیاد شوهر سابقم بسازم اما تن به خواسته های کثیف شوهر دومم ندهم.