کد خبر : 170019 تاریخ : ۱۳۹۷ پنج شنبه ۷ تير - 11:03
بیماران آی سی یو قربانیان کلاهبرداری مرد 70 ساله ۷۰ سال سن دارد؛ قد متوسط، با پیراهن راه‌راه قهوه‌ای و پیژامه‌ای با طرح چهارخانه ریز؛ پاهایش را زیر تنه لاغرش جمع کرده و چهارزانو نشسته؛ حرف که می‌زند عادت دارد، دست‌هایش را تا زیر چانه‌اش بالا بیاورد و ریشش را بخاراند؛ آنقدر که سارق‌های کناری که دستشان به دست‌های چروکیده پیرمرد زنجیر شده را هم کلافه می‌کند؛ ولی به قول خودش عادت است دیگه؛ کاریش هم نمیشه کرد.

نوآوران آنلاین- افسر پرونده‌اش می‌گوید: تخصصش کلاهبرداری تلفنی از همراهان بیمار‌های بدحال است؛ اینکه همراهان بیمار را شناسایی می‌کرد و بعد از تماس با همراهان با شگردی خاص از آن‌ها رقم‌های میلیونی کلاهبرداری می‌کرده. کاملاً حرفه‌ای؛ نه موبایلش به نام خودش بوده نه کارت‌های بانکی که از آن‌ها استفاده می‌کرد؛ دست آخر هم با یک عکس توانستیم شناسایی و دستگیرش کنیم.

پیرمرد ۷۰ ساله نگاهش می‌کند و با سر تکان دادن حرف‌های افسر پرونده‌اش را تایید می‌کند. می‌گوید قبل از این فقط یک بار پایش به زندان باز شده؛ آن هم برای دو فقره چک بی محل؛ به قول خودش همانجا با «اصغر ل» که خیلی‌ها لقب پدر کلاهبرداری تلفنی به او داده‌اند آشنا می‌شود؛ به عنوان هم‌بند اصغر؛ از همان آشنایی‌ها که گرچه مدتش کوتاه است، ولی اثرش تا سال‌ها می‌ماند. خوش اخلاق است؛ آنقدر که خودش می‌گوید: «هرچی می‌خوای بپرس؛ راستش رو می‌گم؛ از سیر تا پیاز»

– دقیقاً چی کار می‌کردی؟

تلفنی با بیمارستان‌های خصوصی بالاشهر تماس می‌گرفتم؛ به اپراتور می‌گفتم وصل کنه بخش آسی‌یو یا سی‌سی‌یو؛ وقتی پرستار بخش گوشی رو برمی‌داشت خودم رو جای یکی از اقوام بیمار‌ها جا می‌زدم و می‌گفتم می‌خوام حال بیمار تخت یک رو بپرسم؛ خودش اسم بیمار رو بهم می‌گفت؛ مثلاً می‌گفت: فلانی؟ می‌گفتم آره؛ وقتی توضیحش در مورد حال بیمار تموم می‌شد از پرستار می‌پرسیدم که همراه بیمارمون الان اونجا است؟ اگر می‌گفت: نه، ازش خواهش می‌کردم شماره موبایل همراه بیمار رو بهم بده تا باهاش تماس بگیرم.

– بعدش؟

بعد از اینکه شماره رو می‌گرفتم زنگ می‌زدم به همراه بیمار و خودم رو جای یکی از پزشکان یا پرستاران بیمارستان جا می‌زدم؛ اول از همه نسبتش رو با بیمار می‌پرسیدم و با اطلاعاتی که از پرستار گرفته بودم، بهش میفهموندم که حال بیمارش خیلی خوب نیست و باید خیلی سریع یک بسته خاص پزشکی براش تهیه بشه؛ اون هم، چون پای جون بیمارش در میون بود بدون هیچ عذر و بهانه‌ای قبول می‌کرد و من هم شماره کارت بهش می‌دادم و مبلغ رو.

– می‌گفتی چه بسته خاصی؟ یا اسم دارو یا تجهیزات خاصی رو هم می‌آوردی؟

نه. اصلاً؛ فقط می‌گفتم بسته خاص پزشکی. حتی ملبغ رو هم عدد رُندی نمی‌گفتم تا شک نکنه.

– مثلاً چقدر؟

حدود ۱.۵ میگفتم، ولی با جزئیات؛ مثلاً یک میلیون و ۵۶۲ هزار و ۳۰۰ تومان.

– خب نگران نبودی از روی کارت عابر بانک یا شماره تلفنت شناساییت کنن؟

هم کارت عابر بانکم بدون نام بود؛ هم شماره موبایلم.

– از کجا گیر آورده بودی؟

هر دو تاش رو خریدم؛ کارت عابر بانک بدون نام ۴۰ هزار تومن؛ خط تلفن بدون صاحب هم ۴۰ هزار تومن.

– شغلت چیه؟

هیچی. بازنشسته ام؛ کارگر بازنشسته شرکت …؛ از سر بی کاری و مشکل مالی بود.

– یعنی هرکی بیکار بود و مشکل مالی داشت باید کلاهبرداری کنه؟

نه. ولی من ۳ سال توی مترو دست فروشی می‌کردم؛ چند بار جنس‌هام رو گرفتن؛ تقریباً همه اون یه ذره سرمایه‌ام از بین رفت؛ می‌دونم اشتباه کردم؛ پشیمونم.

– خب چرا سراغ بیمارستان‌های دولتی نمی‌رفتی؟

معمولاً وضع مالی اونایی که بیمارستان خصوصی می‌رن بهتره؛ از اون طرف هم بیمارستان‌های دولتی، با دفترچه بیمه کار می‌کنن؛ برای همین سراغ بیمارستان‌های خصوصی بالاشهر رفتم.

– اگه خودت بخوای یه راه حل بدی برای اینکه کسی نتونه مثل تو سر مردم رو کلاه بذاره، چی میگی؟

مشکل کار دقیقاً بیمارستان‌ها هستن؛ اگه اونا به من یا امثال من اطلاعات بیمار‌ها و همراهانشون رو ندن، کلاهبرداری از همراه بیمار خیلی سخت می‌شد؛ من با یک تماس تلفنی با بیمارستان، اطلاعات بیمار و همراهش رو تلفن تماسشون رو توی چند دقیقه می‌گرفتم. به همین راحتی.