نوآوران آنلاین-فرشاد، 26ساله در حالی که دادخواست طلاقش را روی میز قاض دادگاه خانواده می گذارد گفت: حدود یک سال قبل خانواده ام تصمیم گرفتند من با دختر خاله ام ازدواج کنم عاطفه 16سال بیشتر نداشت و در یکی از روستاهای اطراف مشهد زندگی می کرد. مادرم هیچ اعتقادی به دختران شهری نداشت و آن ها را تجمل گرا می دانست که به خاطر وجود وسایل ارتباطی مانند ماهواره و اینترنت ممکن است مسائل اعتقادی و مذهبی را رعایت نکنند و یا به دنبال دوستی های خیابانی باشند به همین دلیل معتقد بود من باید با یک دختر روستایی کم سن و سال و چشم و گوش بسته ازدواج کنم تا مشکلی در زندگی آینده ام به وجود نیاید و مدام در این فکر نباشم که آیا همسرم قبل از ازدواج با کس دیگری هم ارتباط داشته است یا نه؟! من هم از این موضوع بسیار خوشحال بودم و بدین ترتیب 6ماه پس از برگزاری مراسم عقدکنان زندگی زیر یک سقف را با عاطفه شروع کردم، اما در مدت خیلی کوتاهی رفتار او بسیار تغییر کرد به طوری که خود را تافته ای جدا بافته از من می دید . من از صبح تا غروب در یک شرکت کارگری می کردم ولی به خاطر این که حقوقم کفاف مخارج زندگی و اجاره منزل را نمی داد، تا پاسی از شب هم در یک رستوران کار می کردم. همسرم مدام از من ایراد می گرفت که نحوه صحیح حرف زدن را نمی دانم و او را باید با الفاظی مانند "عزیزم"، "عشقم" و ... صدا بزنم او می گفت: لباس هایت به جای عطر و ادکلن بوی عرق می دهد به خاطر همین مدام با یکدیگر مشاجره می کردیم همیشه در این فکر بودم که چگونه در مدت کوتاهی رفتار و خواسته های عاطفه تغییر کرده است تا این که روزی گوشی تلفنم را گم کردم وقتی خواستم از گوشی همسرم استفاده کنم ناگهان رنگ از چهره اش پرید و با اعتراض شدید او رو به رو شدم اما مدتی بعد وقتی گوشی تلفنش را بررسی کردم فهمیدم او در شبکه های اجتماعی با پسر جوانی ارتباط دارد و حتی قرارهای ملاقاتی با یکدیگر گذاشته اند و حتی چندین بار نیز دور از چشم من به خانه ما آمده و با همسرم رابطه سیاه داشته است. پسر جوان این ها را گفت و اشک در چشمانش حلقه زد در همین حال دختر 16ساله که به اشتباهاتش پی برده بود از همسرش خواست تا فرصت کوتاهی برای جبران به او بدهد. فرشاد نیز تصمیم گرفت تا فرصت دیگری به عاطفه دهد و درخواست طلاق را پس گرفت.