نوآوران آنلاین-مهدیه 25 ساله در حالی که با چشمان گریان به دستبندهای حلقه شده بر دستان شوهرش می نگریست، به بازپرس گفت: ۸ سال قبل نیز به طور کاملا سنتی با جمال ازدواج کردم.سال اول زندگی، مشکلی را احساس نمی کردم شاید هم کارهای همسرم آن قدر پنهانی بود که من متوجه چیزی نمی شدم اما غده چرکین بدبختی هایم از روزی سرباز کرد که پسر خاله همسرم پایش به منزل ما باز شد. تمام اعضای بدنش خالکوبی بود حتی آثار خودزنی با چاقو روی دست ها و صورتش به خوبی نمایان بود. به همین دلیل از او وحشت داشتم و از همسرم خواستم دیگر او را به منزلمان نیاورد اما جمال عصبانی شد و گفت: بهتر است هر وقت او به خانه ما آمد، تو به خانه پدرت بروی! چاره ای نداشتم و به حرف همسرم گوش کردم اما یک روز که وارد منزل شدم جمال به همراه پسرخاله اش در حال نصب ماهواره بودند با دیدن این وضعیت اخم هایم را در هم کشیدم و به همسرم گفتم: مگر ما با هم قرار نگذاشته بودیم در خانه مان این طور چیزها نباشد! اما او در حالی که با خنده هایش مرا مسخره می کرد، گفت: مگر می شود در عصر فناوری از این گونه وسایل استفاده نکرد!! این گونه بود که دیگر روی آسایش را به خود ندیدم گویی با ورود آنتن ماهواره به منزلمان آرامش هم از زندگی ما قهر کرد. از روزی که اولین فرزندم متولد شد، جمال به بهانه این که نمی توانم به تنهایی از فرزندم مراقبت کنم مرا روانه منزل پدرم می کرد و خودش به همراه پسر خاله اش به تماشای برنامه های ماهواره می نشست.وقتی به خانه ام برمی گشتم اگر اعتراضی می کردم جمال پاسخم را با مشت و لگد می داد. بارها با بدنی زخمی و دلی پر از درد، اشک ریزان به خانه پدرم می رفتم اما آن ها هر بار مرا به صبوری دعوت می کردند با تولد دومین فرزندم دیگر تحمل اعمال ناشایست او را نداشتم فیلم های مستهجن و مواد مخدر Drugs نیز به بساط هر روزه آن ها اضافه شده بود و من از این که مدام در خانه پدرم بودم خجالت می کشیدم چرا که پدرم هزینه های من و ۲ فرزندم را نیز پرداخت می کرد.بارها او را هنگام اعمال ناشایست دیده بودم اما کاری از دستم برنمی آمد تا این که شب قبل وقتی برای برداشتن لباس فرزندانم به خانه رفتم، دوباره خانم غریبه ای را در منزلم دیدم و با پلیس Police تماس گرفتم. حالا او پس از ۷ سال خیانت Cheat مرا تهدید می کند که اگر روانه زندان Prison شود من دیگر روی خوش زندگی را نخواهم دید؛ اکنون قصد دارم با جدایی از جمال به فکر تربیت صحیح فرزندانم باشم. بازپرس با شنیدن سخنان این زن دستور بازداشت موقت جمال را داد و از مهدیه خواست تا بیشتر در مورد تصمیم خود فکر کند.