نوآوران آنلاین-نوجوان 12 ساله ای که توسط شهروندان و به اتهام سرقت Stealing از یک مکان مذهبی دستگیر شده است، در حالی که بیان می کرد، مجبور بودم سرقت کنم چرا که پدرم مرا به خانه راه نمیداد درباره چگونگی روی آوردن به سرقت از مردم و مکان های مذهبی به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود پنج سال قبل زمانی که با شور و شوق خاصی خودم را آماده می کردم تا در کلاس اول ابتدایی ثبت نام کنم ناگهان فهمیدم که رنگ مدرسه را نخواهم دید. آن روزها پدر و مادرم مدام با یکدیگر درگیر بودند و اختلافات آنها هر روز بیشتر شدت می گرفت. در این میان تنها چیزی که هیچ اهمیتی برای پدر و مادرم نداشت سرنوشت من و خواهر و برادرم بود. هیچ کدام از آن ها حتی مرا در مدرسه ثبت نام نکردند چرا که همواره در مسیر دادگاه و پاسگاه بودند یا در حالت قهر به سر می بردند. بالاخره چهار سال قبل مادرم به خاطر اعتیاد شدید پدرم طلاق گرفت و آن همه هیاهو و درگیری در منزل به پایان رسید اما بدبختی های ما تازه آغاز شده بود و با مشکلات سخت تری روبه رو شدیم. مادرم که از سرنوشت و آینده خواهرم میترسید او را نزد خودش برد تا در خانه پدربزرگم زندگی کند. ولی من و برادر بزرگ ترم نزد پدرم ماندیم به همین دلیل دیگر آرزوی رفتن به مدرسه را از سرم بیرون کردم و در کنار برادرم به جمع آوری ضایعات مشغول شدم البته پدرم نیز ضایعات جمع آوری می کرد ولی به دلیل اعتیاد شدیدش به مواد مخدر Drugs نمیتوانست به این کار ادامه بدهد و مدام پای بساط مواد مخدر می نشست. این گونه بود که من و برادرم مجبور بودیم ضایعات بیشتری جمع کنیم تا هزینه های اعتیاد پدرم نیز تامین شود. اگر روزی به هر دلیلی نمی توانستیم پولی از طریق جمع آوری ضایعات به دست بیاوریم ما را به خانه راه نمی داد و مجبورمان می کرد تا برای تامین هزینه های اعتیادش دست به سرقت بزنیم. روزگار ما هر روز بیشتر تیره می شد چرا که با جمع آوری ضایعات نمیتوانستیم هزینه های سنگین اعتیاد پدرم را تامین کنیم. از سوی دیگر برادرم نیز گاهی به طور پنهانی مواد مخدر مصرف می کرد و در سرقت هایی که انجام می داد مرا نیز با خودش می برد تا مقداری از پول ها را برایش مخفی کنم ولی چند ماه قبل برادرم هنگام سرقت توسط ماموران انتظامی دستگیر شد. از آن روز به بعد من تنها ماندم و باید به تنهایی هزینه های زندگی و اعتیاد پدرم را تامین می کردم به همین دلیل از اماکنی سرقت میکردم که به راحتی می توانستم به آن جا وارد شوم و کسی به من کاری نداشته باشد، این بود که چند روز قبل شیرهای آب سرویس بهداشتی یکی از مکان های مذهبی را سرقت کردم و امروز دوباره به همان مکان آمدم و تعدادی زونکن، جعبه مداد رنگی و لوازم دیگر را سرقت کردم که ناگهان مردم متوجه شدند و مرا تحویل نیروهای انتظامی دادند. حالا هم نمی دانم سرنوشتم چه می شود؟ ...