نوآوران آنلاین-این پرونده یک سال قبل به جریان افتاد و مرد جوانی بعد از آزادی از زندان شکایتی علیه همسرش تنظیم کرد و مدعی شد همسرش به او خیانت کرده است مرد شاکی گفت: همسرم را به صورت صیغه ای عقد کردم و همسر دائمم نیست اما بعد از اینکه از زندان آزاد شدم متوجه شدم او باردار شده است و کودک را به من نسبت می دهد درحالی که من اصلا نمی توانم بچه دار شوم و زن اولم هم به همین دلیل از من جدا شد. من این موضوع را به همسر دومم نگفته بودم و او نمی دانست من چه مشکلی دارم. یک روز به زندان آمد و مدعی شد که باردار است و آن موقع بود که فهمیدم همسرم به من خیانت کرده و اصلا برایم پاپوش درست کرده و من را به زندان انداخته است.
با توجه به شکایتی که این مرد کرده بود، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. مرد شاکی در توضیح شکایتش گفت: چند سال پیش ازدواج کردم اما چون من و همسرم بچه دار نمی شدیم بارها به پزشک مراجعه کردیم و تحت درمان قرار گرفتیم. تا اینکه متوجه شدم من امکان بچه دارشدن ندارم. به همین خاطر همسرم از من طلاق گرفت و رفت. وی ادامه داد: دو سال قبل با زن جوانی به نام مریم آشنا شدم و او را به عقد موقتم درآوردم و او را صیغه ۹۹ساله کردم اما مدتی بود با مریم اختلاف پیدا کرده بودم تا اینکه یک سال پیش وقتی از محل کارم به خانه برمی گشتم، چند مأمور به من مظنون شدند و در بازرسی از کیفم چند پوکه فشنگ به دست آوردند. وی گفت: من خودم از این ماجرا شوکه شده بودم و نمی دانستم پوکه های فشنگ چطور از کیفم سر درآورده اند اما مأموران مرا بازداشت کردند؛ ۴۰ روز در زندان بودم. در این مدت بارها گفتم احتمالا یک نفر با من دشمنی کرده و برایم پاپوش درست کرده است تا اینکه سرانجام با سپردن وثیقه آزاد شدم. من پس از بازگشت به خانه متوجه شدم همسرم باردار است. از شنیدن این خبر شوکه و به همسرم مشکوک شدم و فکر خیانت او به ذهنم رسید. آنجا بود که احساس کردم همسرم برایم پاپوش درست کرده و پوکه ها را در کیفم جاسازی کرده بود تا مرا به دردسر بیندازد.
وی ادامه داد: با بارداری همسرم اختلاف ها بین ما زیادتر شد. من از همسرم خواستم حقیقت را برایم بگوید اما قبول نکرد. او می گفت فرزندی که در شکم دارد متعلق به من است و باید بعد از به دنیاآمدن فرزندش با نام خودم برای او شناسنامه بگیرم. اما من قبول نکردم؛ امکان آزمایش DNA هم قبل از تولد نوزاد ممکن نبود. به همین خاطر تا به دنیاآمدن بچه صبر کردم. حالا به دادگاه آمده ام و از همسرم شکایت و درخواست اثبات نسب دارم.
با پایان اظهارات این مرد، زن جوان که حالا دو ماه از به دنیاآمدن فرزندش گذشته، به قضات دادگاه گفت: زمانی که فرهاد را دیدم، عاشق او شدم. با اینکه زن جوانی بودم و می توانستم موقعیت های خوبی برای ازدواج داشته باشم از آنجا که او را دوست داشتم تصمیم گرفتم با او باشم. فرهاد به من گفت برای اینکه خانواده اش متوجه نشوند ازدواج کرده، نمی تواند من را به عقد دائم خود درآورد و اگر می خواهم با او ازدواج کنم می تواند من را صیغه کند؛ من هم قبول کردم. می دانستم فرهاد تجربه تلخی داشته و همسر اولش او را رها کرده و از ازدواج مجدد می ترسد. برای اینکه نشان دهم فقط به خاطر خودش با او هستم شرایط را قبول کردم. بعد از اینکه با هم زندگی مشترکمان را شروع کردیم، متوجه شدم شوهرم مرد بدبینی است و مدام من را تحت نظر دارد تا اینکه مشکلی برایش پیش آمد و او بازداشت شد؛ من اصلا نمی دانستم چه اتفاقی افتاد که او بازداشت شد بااین حال وقتی متوجه شدم باردار شده ام، فکر می کردم این خبر شوهرم را هم خوشحال می کند و تلخی هایی که در زندگی تجربه کرده را کم می کند. وقتی شوهرم این خبر را شنید، به من تهمت زد و مدعی شد که من با کسی دیگر رابطه داشته ام چون پزشکان به او گفته بودند امکان اینکه بچه دار شود، وجود ندارد. شوهرم مدام از من می خواست تست دی ان ای بدهم اما برای بچه خطرناک بود؛ من قبول نکردم و گفتم این کار را نمی کنم و باید بچه به دنیا بیاید و بعد من تست بدهم. حالا چندماهی است که بچه به دنیا آمده و شوهرم هم اصلا کمکی به من نمی کند که بچه را بزرگ کنم و من به تنهایی و با سختی زیاد خودم بچه را بزرگ کرده ام؛ من کاری نکردم که بخواهم محاکمه شوم و حرف های شوهرم تهمت است و من از او باردار شدم.
بعد از گفته های طرفین پرونده قضات شعبه ۱۱ که رسیدگی به این پرونده را برعهده داشتند، برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.