نوآوران آنلاین-با بررسی صحنه جرم و تهیه تصاویر مورد نیاز و در ادامه انتقال جسد به پزشکی قانونی، بررسی های میدانی برای شناسایی عامل یا عاملان جنایت را آغاز کردیم. در ابتدا تحقیقات محلی را آغاز کردیم و مشخص شد آخرین نفری که قربانی را صحیح و سالم دیده است، جوانی به نام ماهور، پسر همسایه طبقه بالایی مقتول بوده است. او را به اداره احضار کردیم و این جوان در بازجویی گفت که ساعت ۱۰ صبح برای گرفتن پیچ گوشتی برای تعمیر آبگرمکن توسط پدرش به مقابل آپارتمان ماه سلطان رفته است.
تحقیق از خانواده ماه سلطان که همراه با دختر ۵۰ساله و دو فرزند دختر و پسرش زندگی می کرد، ادامه داشت و نوه او به نام «پریوش» که دانش آموز دبیرستان تیزهوشان بود در تحقیقات گفت ساعت ۱۱ صبح برای دیدن مادربزرگش وارد ساختمان شده و مرد موسپید ۵۰ ساله ای را دیده که با حالتی پریشان و البته لبخندزنان از ساختمان خارج شده است. او عنوان کرد که همسایه بالایی مادربزرگش را هنگام پایین آمدن از پله ها دیده و احتمال می دهد قتل از سوی یکی از این دو نفر صورت گرفته باشد.
اما وی درباره اطلاع از کشته شدن مادربزرگش گفت که در خانه ماه سلطان را چندین باز زده و وقتی جوابی نشنیده با کلید یدکی که در اختیار داشته، وارد خانه می شود و مادربزرگش را در حالی می بیند که در آستانه آشپزخانه به صورت طاق باز افتاده بوده و ابتدا تصور کرده که او سکته کرده است و وقتی جلوتر می رود، می بیند که در دست او چاقویی بزرگ است و چاقو را برداشته و روی کابینت می گذارد و هنگامی متوجه می شود، مادربزرگش کشته شده که او را برمی گرداند. این دختر ادامه داد که سیم چینی کنار ماه سلطان پیدا کرده که شواهد نشان می داده النگوهای او توسط قاتل به سرقت رفته است.
بخشی از این ادعا را ماهور، پسر همسایه بالایی تایید کرد. ماهور گفت که پریوش فریادزنان در خانه شان را کوبیده و گفته که مادربزرگش را کشته اند و به پلیس و اورژانس زنگ زده اند.
پروانه، دختر دیگرمقتول نیز که از کشته شدن مادرش شوکه شده بود، در تحقیقات بیان کرد که تا ساعت ۱۲ شب مادرش در حال تماشای تلویزیون بوده و صبح هم برای او صبحانه درست کرده است. او به عنوان یکی از کسانی که تا ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح در خانه حضور داشته، بیان کرد بعد از صرف صبحانه برای حضور در کلاس دانشگاه از خانه خارج شده است و ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه ای شماره ناشناسی با او تماس گرفته و خودش را هاشمی معرفی کرده و گفته که سریع خودش را به خانه برساند؛ چراکه برای مادرش اتفاق بدی افتاده است.
در ادامه برای یافتن ردی از عامل جنایت با رییس پلیس آگاهی، سایر کارآگاهان جنایی و رییس اداره تشخیص هویت جلسه ای گذاشتیم و پنج فرضیه را مطرح کردیم. نخستین فرضیه مان مبنی بر قتل از سوی یکی از اعضای خانواده بود. دومین فرضیه، انگیزه برای سرقت، سومین فرضیه، انتقام جویی، چهارمین فرضیه، انگیزه قتل به خاطراختلافات ملکی و آخرین فرضیه قتل ناموسی بود.
در ادامه تجسس ویژه ای را ترتیب دادیم و همه تماس های تلفنی چند روز گذشته دختران، نوه ها و همسایه های قربانی را مورد ردیابی قرار دادیم. تا اعلام نهایی از سوی اداره اطلاعات جنایی، قرار شد رفتار و رفت وآمدهای افراد مشکوک در این پرونده را بررسی کنیم. حتی فرزندان برادر قربانی را که با او اختلافات ملکی شدید داشتند، تحت بازجویی قرار دادیم ولی نتیجه ای در پی نداشت.
برای اینکه هیچ خلأیی در روند بررسی پرونده رخ ندهد از هیچ کاری کوتاهی نکردیم تا جایی که از دانشگاه پیام نور در رابطه با حضور یا عدم حضور دختر قربانی به نام پروانه استعلام کردیم.
همه ساکنان آپارتمان و هشت تن از دانشجویانی که در نزدیکی ساختمان قربانی زندگی می کردند به پلیس آگاهی احضار و از آن ها بازجویی شد که در پایان هیچ سرنخ جدیدی به دست نیامد.
ما از همه مظنونان که حتی یک درصد احتمال می دادیم انگیزه به قتل رساندن قربانی را داشتند، بازجویی و تحقیق کردیم و با توجه به عدم موفقیت، بر فرضیه قتل خانوادگی تمرکز کردیم.
باتوجه به اینکه استاد زبان انگلیسی دانشگاه تایید می کرد که پروانه ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰دقیقه سر کلاس درس حاضر بوده ولی تناقض در ادعاهای این دختر نشان می داد وی حقیقتی را پنهان می کند.
پرینت تماس های پروانه حاکی از این بود او با دو پسر اهل شیراز و یاسوج در ارتباط است و تا ساعت دو و ۴۵ دقیقه بامداد با یکی از این جوان ها پیامک رد و بدل کرده است. با این وجود با هماهنگی با حراست دانشگاه از استاد زبان انگلیسی دعوت کردیم برای تحقیقات به اداره آگاهی بیاید. از او خواستیم تا لیست حضور و غیاب خود را همراهش بیاورد.
با ارائه لیست حضور و غیاب از سوی استاد، مشخص شد وی مقابل اسم پروانه ابتدا حرف «غ» یعنی غیبت را گذاشته و دوباره آن را با تیک حضور اصلاح کرده است. با به دست آمدن این سرنخ پروانه برای چندمین بار تحت بازجویی قرار گرفت و با شواهدی که به دست آورده بودیم، او را بی امان مورد پرسش قرار دادیم تا اینکه او پرده از راز جنایت هولناکی برداشت.
او اعتراف کرد که از دو سال پیش به صورت تلفنی با دو نفر به نام داود و محمدتقی از یاسوج و شیراز ارتباط تلفنی داشته و مادرش هم از این موضوع باخبر شده بود و چندین بار سر این ماجرا باهم مشاجره شدید کرده اند. او گفت که مادرش مدام او را نصیحت می کرده که در فامیل سابقه نداشته دختری با پسر غریبه ای ارتباط برقرار کند واگر کسی بفهمد، آبروی شان در فامیل می رود و باید دست از این کار بردارد.
ساعت ۱۰ صبح که ماهور به مقابل خانه شان آمده و پیچ گوشتی را گرفته، ماه سلطان در حال درست کردن ناهار بوده که تلفن پروانه زنگ می خورد و او باب نصیحت را باز می کند و بین مادر و دختر مشاجره رخ می دهد و در نهایت پروانه از کوره در می رود و با چاقویی که روی کابینت قرار داشته، به سوی مادرش حمله ور می شود و او را به قتل می رساند.
پروانه پس از به قتل رساندن مادرش وقتی متوجه می شود دست به چه کاری زده است، برای اینکه قتل را به فرد دیگری نسبت بدهد با سیم چین النگوهای مادرش را می چیند و با برداشتن انگشترهای او صحنه را طوری ترسیم می کند که دزد برای سرقت وارد خانه شده و پس از به قتل رساندن مادرش، طلاهای او را به سرقت برده است.
این دختر در ادامه به سرعت خود را به کلاس درس می رساند تا طوری وانمود کند که سر کلاس بوده تا هیچ سرنخی به دست پلیس نیفتد. ما برای کشف این پرونده شبانه روز تلاش کردیم و در نهایت لیست حضور و غیاب استاد دانشگاه سرنخ اصلی را در اختیارمان قرار داد.
این پرونده جزو مهم ترین پرونده هایی است که تاکنون به آن رسیدگی کرده ایم.