نوآوران آنلاین- «شیروانی داغ» نام اثری است که ایوب آقاخانی قرار است به زودی در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه ببرد. اجرایی که از «گربه روی شیروانی داغ» «تنسی ویلیامز» اقتباس شده و قرار است چالشها و تنشهای یک خانواده را در سالروز ۶۵ سالگی پدر خانواده نمایش دهد. هرچند که ایوب آقاخانی تاکید میکند تلاش کرده تا بیش از هر چیز مفهوم دروغ و استرسهای مرتبط با آن پررنگ باشد؛ مفاهیمی که از نظر این نمایشنامهنویس و کارگردان ارتباط مستقیمی با زندگی مردمان ایران امروز دارد.
بیستمین جلسه تمرین «شیروانی داغ» با حضور کارگردان و بازیگرانش سپری میشد که برای تهیه گزارشی در سالن استاد سمندریان ایرانشهر حاضر شدیم. آقاخانی در حین تمرین بیش از تکتک بازیگران تکاپوی فیزیکی داشت. به گفته خودش، دوسویه بودن سالن او را وادار میکرد مکررا از دو جهت کار را ببیند و هیچچیز از دستش در نرود. تمرین با حضور نسیم ادبی، امیرعلی دانایی و وحید آقاپور در صحنهای پر از کشمکش آغاز میشود و در ادامه لیلا بلوکات، فریبا متخصص، وحید نفر و فرید سجادیحسینی به گروه میپیوندند. پس از پایان بخش اول تمرین با ایوب آقاخانی و جمعی از بازیگرانش به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
یک جراحی برای ایجاد نمایشی با سقل معنایی دروغ و دروغگویی
ایوب آقاخانی با اشاره به اقتباسی که از نمایشنامه تنسی ویلیامز داشته، با بیان اینکه «تقدم، تاخرها و اولویتهای مضمونی اثر را تغییر دادم» گفت: اقتباسی که روی «گربه روی شیروانی داغ» «تنسی ویلیامز» انجام دادم بیشتر حکم یک جراحی را دارد؛ به عبارتی در نمایش «شیروانی داغ»، وجوه تماتیک «گربه روی شیروانی داغ» به معنای خیلی علنی و روشنی تغییر کرده است اما من از همان شخصیتها و همان حوادث بهره میبرم.
این کارگردان و نمایشنامهنویس ادامه داد: این نمایش در کارنامه گروه تئاتر پوشه و شخص من بهعنوان کارگردان که نزدیک به ۱۰۰ درصد کارهایم نوشتههای خودم بوده، یک استثنا محسوب میشود که میخواهم با رویکرد همیشگی گروه تئاتر پوشه و خودم، هماهنگش کنم. اما اینکه چرا باید این کار را بکنم و چرا الان؟ واقعیت این است که این نمایشنامه از نمایشنامههای محبوب عمرم بوده اما امروز در سال ۹۷ حس میکنم این نمایش با این جنس از نگاهی که به آن کردهام دقیقا نمایشی است که باید برای هموطنان من اجرا شود. تونالیته معناییاش هم به سمتی گرویده که مساله ماست نه مساله یک امریکایی؛ گرچه اصولا جهانشمول بودن این مضامین از ابتدای پیدایش نمایشنامه بوده. اما من امروز با «شیروانی داغ» تمرکز شخصیت را برداشتم، شخصیتی که در نمایشنامه تنسی ویلیامز مهمتر بوده و مضمون را بیشتر سوق دادم به سمت اندیشههای موردنظر خودمان تا با سقل معنایی دروغ و دروغگویی اتفاق بیفتد.
فرید سجادیحسینی بازیگر نقش «پدر» این نمایش هم با اشاره به پیوستنش به «شیروانی داغ» گفت: نسیم ادبی با من تماس گرفت و از آنجایی که با ایوب آقاخانی از پیش دوستی و آشنایی داشتم و نگاه خوبش را به درام میشناختم با خوشحالی به این پروژه پیوستم.
او با اشاره به اینکه اجرا، نسبت به متن اصلی دچار تغییر ماهوی نشده اما از زاویهی نگاه آقاخانی بازنویسی و دراماتورژی شده و اثری مناسبتر برای حوصله امروز مخاطب تئاتر جلوه میکند و جدا از یک ایده منحصربهفرد که در بازنویسی دخیل شده، در آن برخی مسائل نیز برجستهتر شده است، گفت: به اعتبار اسامی معلوم است داستان در کدام جغرافیا میگذرد اما مفاهیم انسانی و مساله دروغ که محور این نمایشنامه است، جهانشمول بوده و مرز نمیشناسد. هروقت درباره مسائل انسانی بحث میکنی دروغ هم وارد میشود؛ همچنان که فرشته و شیطان باهم در ادبیات و ادیان حضور دارند.
دروغهای رنگارنگ زندگی ایرانیها را احاطه کرده است
آقاخانی با بیان اینکه «این مشکل ریشهای، عمیق و بسیار فراگیر شده منِ ایرانی است که دروغهای رنگارنگ تمام زندگیام را احاطه کرده است.» گفت: بنابراین این نمایش به حوادث، به شخصیتها و چیزهایی مانند آن در متن اصلی وفادار است اما یک مهندسی خیلی دقیق در ابعاد معنازای نمایشنامه شده که بدون تردید این مهندسی خودش را در اجرای نهایی بهتر نشان خواهد داد. در عین حال من چند شخصیت نمایشنامه را حذف کردم و یک شخصیت را اساسا از صفر نوشتم که در نمایشنامه اصلی حضور فیزیکال ندارد اما من به آن بعد فیزیکی دادم و به این شکل سقل روانشناختی نمایش خودم را نسبت به نمایشنامه تنسی ویلیامز افزونتر کردم و مجموعه تغییراتی که بیشتر نشان میدهد که چرا ایوب آقاخانی و گروه تئاتر پوشه که همیشه نمایشنامههای خودش را در نسبت مستقیم با جامعه بیرون از اثر اجرا میکرده، امروز باید این متن خارجی را اجرا کند. این نسبت کاملا در نمایش روشن خواهد بود و در تداوم مسیر سیاستگذاری شده و کلان گروه تئاتر پوشه است.
او ادامه داد: در نمایشنامه «گربه روی شیروانی داغ» تنسی ویلیامز انقدر که حرص مهم است، دروغ اهمیت ندارد. ما باید عین یک جراح قابل، اندامهای حیاتی اثر را تغییر میدادیم و این اتفاق افتاده است. منتها فقط یک چشم تیزبین فنی میتواند در مقام مقایسه این را تشخیص دهد. اما اگر هم تشخیص نداد چه باک؛ من منظورم این است که مخاطب از این نمایش طرف خود را ببندد و استفادهاش را بکند و درگیر این نیستم که این دو را باهم مقایسه کند یا نه. همین که از سالن با چیزهایی که به او دادهام راضی بیرون بیاید برایم کافی است.
فریبا متخصص بازیگر نقش «مادر» نمایش «شیروانی داغ» هم گفت: حدود ۵-۶ ماه پیش بود که آقای آقاخانی را دیدم و ایشان گفت میخواهد چنین کاری را روی صحنه ببرد؛ هرچند نگران تداخل زمان این نمایش با کارهای دیگرم بودم، به خاطر علاقهام به کار با ایشان قبول کردم. جالب است که دوکار دیگرم کنسل شد؛ انگار قسمت بود از بین همه کارها بهسوی «شیروانی داغ» بروم.
متخصص با اشاره به اینکه این نمایشنامه را بیشتر از طریق فیلمی که چند دهه پیش براساس نمایشنامه تنسی ویلیامز ساخته شده بود میشناسد، گفت: ایوب آقاخانی چون خودش نویسنده است، تغییراتی که در اثر ایجاد کرده، نه تنها لطمهای به متن نزده بلکه آن را بهروزتر و جالبتر هم کرده است. این نمایشنامه مربوط به حدود ۶۰ سال پیش است اما همچنان حرفی برای گفتن دارد. مثل آثار شکسپیر که در هر مقطع تاریخی که اجرا شود دقیقا انگار برای همان زمان نوشته شده است. فکر میکنم این اثر هم مخصوصاً با بازنویسی آقاخانی با نگاه او خیلی با شرایط روز ما انطباق دارد.
استرس ۲۴ ساعته زیرساختهای فیزیکال و روانی ما را از هم میپاشد
آقاخانی با اشاره به تفاوتهای متن اصلی و اقتباسی که انجام داده، گفت: در متن و اجرا دز ناراحتکننده و استرسزا را نسبت به نمایشنامه اصلی خیلی بالا بردم چون این وضعیت من هنرمند است که در این جامعه زندگی میکنم چه برسد به مردمان دیگری که با سطوح دسترسی پایینتر زندگی خودشان را اداره میکنند. چند وقت است که بدون استرس بودن را تجربه نکردهایم؟
کارگردان «شیروانی داغ» ادامه داد: اصلا بخش مهمی از سلامت روانی و فیزیکال جامعه ما وابسته به این استرسهایی است که نباید داشته باشیم و داریم. چرا انقدر مداوم است؟ چرا دائم در خواب و بیداری با ماست؟ چرا هیچ ساعتی از آن فارغ نمیشویم؟ راههای فرار از این استرس چیست؟ راهی که شخصیت «بریک» نمایش سراغ آن میرود (الکلی شدن)؟ میدانیم که این یک آسیب اجتماعی است؟ متوجهیم که این استرس مداوم به کجا ختم میشود و نمیتوانیم شخصیتهایی شبیه او را در حال زندگی در این جامعه و تحمل استرسهای مختلفش ملامت کنیم یا گناهکار بدانیم؟ چون بالاخره باید راه فراری وجود داشته باشد. هیچ کجای دنیا مردم ۲۴ ساعته استرس تحمل نمیکنند. مهم این است که این پایداری و پویایی تمام زیرساختهای فیزیکال و روانی ما را در یک بازه کوتاه یا بزرگ زمانی از هم میپاشد و این خطر بزرگی است.
دروغ میزانسن خدا را بهم میزند
نسیم ادبی یکی از بازیگران «شیروانی داغ» هم درباره مفهومی که این نمایش به آن میپردازد، گفت: هرچند که هرکسی نمایشنامه ویلیامز را بخواند، ممکن است خیلی چیزها از آن دریافت کند، اما فکر میکنم متن و زیرلایه اصلی نمایشنامه ایوب آقاخانی«دروغ» است که مدتی است دغدغه ذهن او شده.
ادبی ادامه داد: دروغهای ریز و درشت که در این نمایش تعیینکننده و پیشبرنده و بحرانسازند، بیشباهت به مسائل جاری جامعهی ما نیست.
این بازیگر تئاتر و سینما یادآور شد: از نظر من دروغ همیشه میزانسن خدا را به هم میزند و یکی از بزرگترین گناهان است چون میتواند زندگیها را تغییر دهد. با دروغ میتوانی باعث از هم پاشیده شدن خیلی چیزها شوی. دروغ، قضاوت را به همراه میآورد و قضاوت از همپاشیدگی را به دنبال دارد. این نمایشنامه به واسطه اهمیتبخشیدن به این مفاهیم بهشدت نمایشنامه قابل توجهی است.
ادبی همچنین با اشاره به پیوستن خود به نمایش «شیروانی داغ» گفت: با اینکه سر اجرای دیگری هم هستم و برایم دو اجرایی بودن کار سختی است اما وقتی ایوب آقاخانی متن را پیشنهاد داد پذیرفتم و آمدم. این سومین همکاری من با آقاخانی بهعنوان بازیگر اوست و من در هر سه بار به خاطر علاقهام به قلم و شیوه و نگاه او همکاری را پذیرفتم. یک ماه، بیوقفه، مشغول تمرین بودیم و فکر میکنم شخصیت «مگی» نقش سنگینی است که امیدوارم بهخوبی از پس اجرای آن بربیایم.
تماشاگر رد کمرنگی از خود را در صحنه میبیند
این کارگردان و نمایشنامهنویس تصریح کرد: دروغگویی سیستمی است که در آن زندگی میکنیم و این مهمتر از تفکیک دروغ مصلحتی و غیره است چون بستری که این دروغ ایجاد کرده خوب نیست.
آقاخانی همچنین درباره طراحی صحنه «شیروانی داغ» گفت: در صحنه شیشه بزرگی داریم که بسیاری از تماشاگران در طول اجرا رد کمرنگی از خودشان را در صحنه خواهند دید. صحنه با وجود اینکه بستر اثر رئالیستی است با یک تجرید و انتزاع به استقبال آن رئالیسم رفته تا در پویش معنایی موردنظرمان به ما کمک کند و آن را تقویت کند. فکر میکنم با توجه به نوع اجرا یعنی چیدمان صندلیها و دو سویه بودن و وجود این صحنه، «شیروانی داغ» اتفاقی دوستداشتنی و متفاوت در کارنامهام باشد. علاوه بر این فکر میکنم در کارنامه تماشاگرانی که تئاتر دوست دارند و میبینند هم اثر کمشبیهی باشد. یعنی اینکه یک داستان پر و پیمان و سر و شکلدار را در این شکل از انتزاع بصری، مهندسی تونالیته عواطف و معنا در اثر و رویکرد اجرایی تعریف کنی کمشبیه است.
اگر تئاتر متعهد به دغدغه مردم باشد زنده از دوره گذار عبور میکند
ایوب آقاخانی با اشاره به دغدغههایش در اجرای این اثر، با تاکید بر اینکه «چون تئاتر ما شبیه دغدغه مردم نیست خودم را متعهد میدانم که این کار را بکنم» و گفت: آنقدر که تئاتر، امروز برای زنده ماندن از نظر اقتصادی فکر میکند به هیچچیز دیگری فکر نمیکند. البته به شکل کلان میگویم و منکر استثناها نیستم. تئاترها دغدغهشان این شده که چطور برای کار بعدی از تک و تا نیفتند و بازخورد اقتصادیشان بد نباشد و برای این به ترفندهای نهچندان قابل توضیح و توجیه دست میزنند. قصد نقدشان را ندارم، بههرحال این یک دوره گذار است که هرکسی باید به نحوی در آن زنده بماند اما من با سیاست کلانی که از سال ۱۳۷۴ در گروه تئاتر پوشه تعریف کردهام وظیفه خودم میدانم تمام آثار این گروه در نسبتی دور یا نزدیک عکسالعمل به شرایط اجتماعی بیرون از اثر باشد و این وظیفه را تا وقتی که این گروه از هم نپاشد پی خواهم گرفت؛ چه خارجی باشد چه ایرانی. که قاطبه آثار گروه ایرانی و از نوشتههای خود من بوده. اما حتی الان که در یک فضای فرهنگی این کار را میکنم از نظر خودم به تعهدم عمل میکنم؛ این تعهد درون گروهی تعریف شده است. اما اگر در این دوران گذار تئاتر صاحب این فکر و تعهد باشد گمان میکنم بیشتر میتوان مطمئن بود که زنده از این دوره عبور میکند و به ساحل میرسد.
سجادیحسینی همچنین درباره نگرانیهایی که خانواده تئاتر نسبت به این هنر دارند، گفت: این نگرانی تازگی ندارد. از موقعی که خودم را شناختم و حدود ۵۰ سال پیش تئاتر را در شهرستان شروع کردم همیشه این نگرانیها وجود داشته؛ از ممیزی و عدم امکانات تا مسائل دیگر همیشه بوده و اینها که امروز میبینید هیچکدام جدید نیست. فکر میکنم جای نگرانی وجود دارد و اگر نگران نباشیم باد ما را میبرد، بنابراین اتفاقا باید نگران باشیم اما در عینحال بدانیم که این نگرانی چیز جدیدی نیست. در دنیا هم همینطور است که اهل تئاتر تلاش ویژهای میکنند، با این تفاوت که آنها بعضی از مشکلات پایهای ما را ندارند. ما نگرانیم که حیات تئاتر را حفظ کنیم و دائم این نگرانی با ماست و انتها ندارد.