نوآوران آنلاین- در گوشه از شهر گنبد نوجوانی 13 ساله زندگی می کند که شبها را در کنار یکی از میدان های اصلی این شهر کارتن خوابی می کند. بنیامین با وجود اینکه پدر و مادرش در کنار یکدیگر زندگی می کنند اما مشکلاتی موجب شده تا شبها را بیرون از خانه سپری کند. خانواده بنیامین وضعیت مالی مناسبی داشتند و همه در کنار یکدیگر به خوبی زندگی می کردند. اما کم کم اوضاع تغییر کرد و اعتیاد گریبان گیر این خانواده شد.دعواهای پدر و مادر بنیامین در خانه که بدلیل مشکلات اعتیادشان بود، باعث شد تا بنیامین دیگر طاقت تحمل این وضع را نداشته و خانه را ترک کند. وی گفت: ما در خانه ای که از پدر شوهرم به ارث رسیده بود زندگی می کردیم. زندگی بسیار خوبی داشتیم حتی زمانی بود که چند خدمتکار در خانه ما کار می کردند اما الان دو سال است که در این وضعیت هستیم و از عرش به فرش افتادیم.مادر بنیامین با اشاره به اعتیاد خودش، گفت: من الان املاکی را در سطح شهر دارم که می توانم آنها را بفروشم اما با توجه به اینکه اعتیاد دارم و می دانم که اگر این زمین ها را بفروشم همه آنها را پای اعتیادم می گذارم به همین خاطر این وضعیت را تحمل می کنم تا زمانی که فرزندانم بزرگ شوند و بتوانند روی پای خودشان بایستند تا بعد از آن املاکم را در اختیار آنها قرار دهم.وی اظهار کرد: من سه پسر و یک دختر دارم. بنیامین پسر بزرگم 13 سال دارد. بنیامین را تا کلاس سوم به مدرسه فرستادم اما شرایط به گونه ای بود که دیگر نتوانستم او را به مدرسه بفرستم.با توجه به اینکه پیگیری های خبرنگار ما نشان می داد که پدر بنیامین نیز دچار اعتیاد است، اما مادر بنیامین بدون اشاره به این موضوع در خصوص وضعیت شوهرش، گفت: شوهرم مرد خیلی خوب و متینی است اما در حال حاضر بیکار است. وی تصریح کرد: خانه ای که الان در اختیار داریم دارای آب و برق نیست به همین خاطر تنها شب ها برای خواب به آنجا می رویم. تنها پسر بزرگم بنیامین است که به دلیل ترس از پدرش شب ها به خانه نمی آید و کارتن خوابی می کند. من نیز برخی از شبها برای اینکه کسی مزاحم فرزندم نشود در کنار او کارتن خوابی می کنم.مادر بنیامین گفت: من در سال های اخیر سختی های بسیاری کشیده ام و خودم را لعنت می کنم که چرا معتاد شدم و بچه هایم به این روز افتاده اند.وی افزود: من به دنبال کمک گرفتن از بهزیستی بوده ام اما همواره می ترسم که بچه هایم را از من جدا کنند. درست است که من یک معتاد هستم اما یک مادرم. دوست ندارم بچه هایم را به هیچ وجه از من جدا کنند.وی ادامه داد: خود بچه ها هم به من می گویند که در خیابان با تو می مانیم اما دوست نداریم از تو جدا شویم. حتی به شوهرم نیز می گویند که با من بدرفتاری نداشته باشد.مادر بنیامین تصریح کرد: من از این شرایط اصلا راضی نیستم. من غرورم را زیر پا می گذارم و از مردم پول می گیرم. هر روز با مردم مختلفی برخورد دارم. بعضی ها رفتار خوبی ندارند به همین خاطر است که مجبورم روی سر آنها داد بزنم تا جلوی آنها بایستم. وی با تاکید بر اینکه من اصلا دوست ندارم این کار را ادامه دهم، گفت: از مردم و مسئولین می خواهم به من کمک کنند تا اعتیادم را ترک کنم. نیاز هم نیست که کمک های آنها مالی باشد.مادر بنیامین در پایان اظهار کرد: من روزی از اعتیاد متنفر بودم اما نمی دانم چگونه گرفتارش شدم. من دوست دارم خدا، خدایی اش را کند و من هم عاجزانه بندگی اش را کنم. از اینکه از عاجزانه بندگی کردن خدا معذورم، احساس شرم می کنم. در ادامه به سراغ بنیامین رفتیم. با وجود اینکه از صحبت کردن با خبرنگار ما می ترسید اما به چند سوال پاسخ داد. بنیامین در خصوص وضعیت درسی اش، گفت: من الان مدرسه نمی روم اما دوست دارم که مدرسه بروم. من تا کلاس سوم درس خواندم و بعد مدرسه را رها کردم. بچه های هم سن من الان در کلاس هفتم درس می خوانند.وی در خصوص دلیل کارتن خوابی هایش، اظهار کرد: شب هایی که پدرم با مادرم با یکدیگر دعوا می کند من هم با پدرم دعوا می کنم و بعد از آن از خانه بیرون می روم.بنیامین تصریح کرد: پدر من بی کار است و تنها مادرم کار می کند. من هم به او در کار و امرار معاش کمک می کنم.وی در پاسخ به این سوال که آیا حاضری مدرسه بروی اما در کنار مادرت نباشی، گفت: اگر قرار باشد که از مادرم جدا شوم حاضر نیستم مدرسه بروم و یا هیچ کار دیگری انجام دهم.