نوآوران آنلاین- به گفته قاضی محمدرضا محمدی کشکولی، رئیس دادگاه حکم پرونده روز یکشنبه هفته آینده صادر میشود.
نماینده دادستان و پدر و مادر بنیتا برای متهم ردیف اول پرونده، مجازات قصاص در ملأعام خواسته اند.
بنیتا، دختری هشت ماهه است که 29 تیر امسال داخل خودروی پدرش در مشیریه تهران ربوده و جسدش شش روز بعد داخل خودروی رها شده در یکی از خیابانهای مامازند پاکدشت پیدا شد. جلسه دیروز با اعتراض پدر و مادر بنیتا به صدور قرار منع تعقیب از بابت قتل عمد برای متهم ردیف دوم پرونده همراه بود که با واکنش معاون دادستان همراه شد.
در جلسه نخست دادگاه چه گذشت؟
به گزارش جامجم، متهم ردیف اول پرونده، محمد 27 ساله است که روز حادثه خودرو را دزدید. پدر بنیتا، دخترش را در ماشین گذاشته و برای لحظهای به خانه رفته بود و سرقت در همین زمان اتفاق افتاد. محمد در نخستین جلسه محاکمه که روز دوشنبه هفته جاری در شعبه نهم دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، در مقابل درخواست قصاص در ملأعام نماینده دادستان و اولیای دم، اتهام قتل عمد را رد کرد و گفت: «نمیدانستم بچه در ماشین است. وقتی فهمیدم، خودرو را در محلی پر تردد رها کردم تا زودتر پیدا شود.»
متهم ردیف دوم نیز مهدی 36 ساله است که روز حادثه برای خرید شیشه از محمد به مشیریه رفته بود. او در نخستین جلسه محاکمه، معاونت در سرقت و ایستادن جلوی در خانه پدر بنیتا برای جلوگیری از دزدیدن خودرو را رد کرد و مدعی بیگناهی شد.
گواه اول: بنیتا را ندیدم
آخرین جلسه رسیدگی به پرونده بنیتا از ساعت 10 صبح دیروز به ریاست قاضی محمدرضا کشکولی و با حضور اولیای دم و متهمان در سالن اجتماعات دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
مهدی، متهم ردیف دوم پرونده در جلسه اول مدعی شده بود پس از سرقت خودرو با دوستش احمد به محل قرار با محمد رفته و همراه احمد برگشته است. در جلسه دیروز، احمد به عنوان مطلع حاضر شد و گفت: «مدتی قبل با مهدی در زندان آشنا شدم. او روز حادثه با من تماس گرفت و گفت یکی از دوستانش چیزی دارد و اگر میتوانم با پرایدم او را به مشیریه ببرم. ساعت 4 صبح به مشیریه رسیدیم اما مهدی گفت دوستش نیامده و فعلا باید منتظر بمانیم. ساعت 9 صبح، مهدی را پیاده کردم و خودم به آرایشگاه رفتم. حدود یک ساعت بعد، مهدی زنگ زد و گفت دنبالش بروم. با یک پیک موتوری به چند خیابان آنطرفتر مشیریه آمد و سوار ماشینم شد. همانجا گفت در مشیریه یک ماشین روشن دیدهاند و محمد پشت فرمان آن نشسته و رفته است. بعد تلفنش را برداشت و به محمد زنگ زد. به او گفت هنگام سرقت خودرو، صاحب ماشین داد میزدم بچهام ... بچهام ... بچه در ماشین بوده؟ ...» احمد با تاکید بر این که بنیتا و ماشین سرقتی را ندیده است، افزود: «مهدی با محمد در قیامدشت قرار گذاشت. او را تا آنجا رساندم و خودم به خانهام برگشتم و اصلا ماشین و بچه را ندیدم. نمیدانم مهدی چگونه برگشت. دو روز بعد هم به کمپ ترک اعتیاد در کهریزک رفتم. تا این که دیروز (سهشنبه) از کمپ به خانه زنگ زدم. خواهرم گفت مامورها آمدهاند. وقتی از ماجرا باخبر شدم، سریع لباسهایم را پوشیدم و خودم را به آگاهی وحدتاسلامی معرفی کردم.»
گواه دوم: مهدی روز اول درباره بنیتا چیزی نگفت
دومین فردی که پشت تریبون ایستاد حامد، دوست مهدی بود. او برخلاف ادعای مهدی، گفت: «مهدی روز اول هیچ حرفی از بنیتا نزد. روز شنبه (31 تیر) با من تماس گرفت و گفت به محلهتان آمدهام، اما وسیلهای برای رفتن به خانه ندارم. دنبالش رفتم و با هم به حوضچهای در همان اطراف رفتیم. بحث کارکردن برای پدرش پیش آمد، اما از بنیتا حرف نزد. اگر میگفت همان موقع به پلیس زنگ میزدم. روز دوشنبه (2 مرداد)، برادرم مسعود از زبان مهدی ماجرا را فهمید و به من هم گفت.»
پس از حامد، نوبت به احسان، متهم سوم پرونده رسید. احسان همان کسی است که محمد پس از رها کردن خودرو و بنیتا، همراه او از محل متواری شد. متهم گفت: «محمد دوست قدیمی من است. روز حادثه زنگ زد و من را به مامازند کشاند. وقتی رسیدم از داخل ماشین دست تکان داد. شیشه سمت راننده پایین بود. محمد با یک پلاستیک سفید در دستش آمد و سوار ماشینم شد. هیچ حرفی هم درباره سرقت و بنیتا نزد. تا شب خانه ما بود. شیشه کشیدیم و سپس او را به خانه همسرش در پیشوا بردم.»
متهم قصد قتل نداشت
وکیل محمد، دفاعیات خود را با آنچه «نقد اساسی به عملکرد پلیس درباره عدم کشف خودرو» نامید، شروع کرد و گفت: «در روز حادثه، محمد بشدت تحت تاثیر روانگردان شیشه بود، صرفا قصد سرقت خودرو را داشت و ناخواسته با کودک روبهرو شد. تمام اقدامات او هم بعد از آگاهی از حضور کودک در خودرو، در جهت کشف بود نه کشتن کودک.»
وی افزود: «محمد خودرو را در محلی مسکونی، جایی که به نظرش محل تردد بود، جلوی یک ابزارفروشی، زیر سایه درخت، با کولر روشن و درهای باز رها کرد تا زودتر پیدا شود. تصور او این بود چون از طرف مامور راهور تحت تعقیب است، حتما خودرو کشف و کودک نجات داده میشود. در بازپرسی از او سوال شده، آیا احتمال پیدا نشدن کودک را میدادی؟ گفته است احتمال نمیدادم پیدایش نکنند. پرسیدهاند احتمال مرگ کودک را میدادی؟ گفته به فکر این نبودم. سوال کردهاند چرا کودک را تحویل ندادی؟ گفته ترسیدم دستگیر شوم.»
وکیل متهم به «استناد دادستانی در صدور کیفرخواست قتل عمد برای محمد» ایراد گرفت و افزود: «زمانی میشود خودرو در محلی غیرمسکونی، زیر پل یا جایی که احتمال زنده بودن صفر باشد، رها شود در حالی که در این ماجرا، بعد از رها شدن خودرو، احتمال داشت حتی پنج دقیقه بعد خودرو و کودک پیدا شود.» سپس وکیل دوم متهم نیز با تاکید بر این که محمد، «کوچکترین احتمالی به آنچه را اتفاق افتاده، نمیداد» گفت: «در محل حادثه، هر روز بازار میوه و ترهبار کار میکند و مغازه لباسفروشی و دو استخر هم وجود دارد. محمد تمام تلاشش را کرده تا ماشین و کودک زودتر پیدا شود.»
محمد در آخرین دفاع: قصدم پیدا شدن بنیتا بود
محمد، مشابه جلسه نخست دادگاه، در آخرین دفاع خود نیز قتل عمد را رد کرد و گفت: «قتل را قبول ندارم چون قصدم این نبود. من اصلا وجود کشتن کسی را ندارم. حتی قصد سرقت هم نداشتم و همه چیز ناگهانی شد. مهدی گفت ماشین را بدزدم، نمیدانم چرا الان منکر این موضوع شده است. من خودم سه تا ماشین در پارکینگ دارم. چرا باید وسیله نقلیه فرد دیگری را بدزدم؟ چرا باید آن را در جایی که دوربین دارد رها کنم؟ چرا یک فرد سابقهدار باید این کار را بکند تا تصویرش را دوربینها بگیرند؟»
وی با تاکید بر این که قصدش فقط پیداشدن بنیتا بود، افزود: «من خودرو را جایی رها کردم که دو تا استخر دارد و پرتردد است. اگر روزانه کمتر از صد نفر از آنجا عبور کنند، قتل عمد را گردن میگیرم. آنجا بازار و پارچهفروشی دارد. نمیدانم چرا کلانتری میگوید کمتردد است و جرمخیز نیست. در پاکدشت همه خلافکارند. شیشه سمت شاگرد به اندازه دو انگشت پایین بود. شیشه پنجره راننده هم همینطور.»
محمد سپس در پاسخ به این پرسش رئیس دادگاه که چرا کودک را به مسجد، بهزیستی یا کلانتری تحویل ندادی و با تلفن عمومی والدینش را خبر نکردی، گفت: «من هیچ جور فکرش را نمیکردم این اتفاق بیفتد. تنها کاری که میتوانستم بکنم این بود که او را کنار ابزارفروشی رها کنم. حتی وقتی دستگیرم کردند و جای ماشین را نشان ماموران دادم فکر میکردم حتما بچه پیدا شده. من حتی ماشین را طوری پارک کردم که یکی از راههای خروجی ابزارفروشی مسدود شد.»
او سپس بار دیگر مدعی سرقت ضبطصوت خودرو توسط مهدی شد و گفت: «در جلسه قبلی گفتم ضبط را خودم دزدیدم اما دروغ گفتم. این کار را مهدی انجام داد. من فقط به خاطر اینکه مهدی سر این موضوع زندان نرود و به خاطر بچههایش، سرقت ضبط را گردن گرفتم.» متهم ردیف اول پرونده، دفاعیات خود را اینگونه تمام کرد: «روز حادثه میخواستم به مهدی جنس بدهم و دوباره به خانه عمهام برگردم. خودم دو تا برادرزاده دارم که جانم برایشان درمیرود. من در لحظه حادثه صدای فریادهای پدر بنیتا را نشنیدم. قصدم از رهاکردن خودرو هم فقط پیدا شدن کودک بود.»
قاتل بچهتان را تحویل دادم
مهدی در آخرین دفاع خود، رو به اولیای دم کرد و گفت: «من نتوانستم بچهتان را نجات بدهم، اما حداقل قاتل بچهتان را تحویل دادم.»
او سپس اتهامات معاونت در سرقت مقرون به آزار، تحصیل مال نامشروع و خودداری از کمک به فرد در معرض خطر جانی را رد کرد و گفت: «من فقط یک بند کیف دزدیدم که آن را هم در جریان مشاجره، محمد به سمتم پرت کرد. من اصلا سوار ماشین سرقتی نشدم و از پشت شیشه، بنیتا را دیدم. همان موقع محمد را قسم دادم بچه را با آژانس به خانوادهاش برساند. اگر میدانستم نمیخواهد اینکار را بکند، خودم بچه را پیش پدر و مادرم میبردم.»
او بار دیگر مدعی اطلاع دادن ماجرا در همان روز اول به دوستانش مسعود و حامد و برگشتن از محل قرار با خودروی احمد شد و گفت: «روز حادثه همراه احمد برگشتم و در خانهاش شیشه کشیدم. همان روز اول هم به مسعود و حامد ماجرا را گفتم، اما نمیدانم چرا الان پشتم را خالی کردهاند. من قصدم کمک به کودک بود، اما بیشتر از این نتوانستم. شاید اگر من حرفی نمیزدم، تا چند سال دیگر هم پیدا نمیشد. از خدا میخواهم خانواده بنیتا به حقشان برسند.» وی افزود : بعد از این حادثه همسرم درخواست طلاق داده، مادرم سکته کرده و پدرم هم دیگر سر کار نمیرود. من نیسان دارم و شبی 3000 بسته آشغال جمع میکردم تا نان حلال برای خانوادهام ببرم. من به شیشه اعتیاد داشتم، اما دنبال دزدی نبودم. خود محمد ماشین را دزدید.
اظهارات خانــواده بنیتا درباره قرار منع تعقیب و پاسخ معاون دادستان
پدر بنیتا پس از جلسه دادگاه در جمع خبرنگاران گفت: ما از روز اول قصاص هر دو متهم را میخواستیم اما آقای شهریاری ـ سرپرست دادسرای امور جنایی و نماینده دادستان تهران ـ به ما گفت نمیشود. نماینده دادستان عنوان کرده که ما برگه منع تعقیب متهم ردیف دوم در موضوع قتل را امضا کردهایم و این موضوع به ما ابلاغ شده، در حالیکه به هیچ عنوان این صحبتها صحت ندارد.
اما اظهارات پدر بنیتا به همین جا ختم نشد و وی مدعی شد آنها (مسئولان دادسرا) برگههایی را به ما نشان دادند و گفتند این برگهها حاوی عناوین اتهامی متهمان پرونده است و در صورتی که ما امضا کنیم سرعت رسیدگی به پرونده بیشتر میشود.
این در حالی است که مادر بنیتا هم در اظهارنظر دیگری ادعا کرد نماینده دادستان با فریب از او امضا گرفته است. قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در واکنش به این اظهارات گفت: برخلاف اظهارنظر پدر و مادر بنیتا مبنی بر بیخبری از منع تعقیب متهم ردیف دوم، این موضوع به آنها ابلاغ شده است.
وی با اشاره به این مطلب که اظهارات آنها فاقد ارزش قضایی است، افزود: این خانواده در فضایی احساسی و تحتتأثیر القائات دیگران به دروغ گفتهاند که این موضوع به آنها ابلاغ نشده است. این در حالی است که دستخطی از پدر و مادر بنیتا در پرونده وجود دارد که بهخط خود نوشتهاند نسبت به قرار منع تعقیب متهم ردیف دوم از اتهام قتل اعتراضی ندارند.
سرپرست دادسرای امور جنایی تهران تصریح کرد: برخلاف آنکه این افراد ادعا کردهاند من از آنها امضایی گرفتهام و برگههای منع تعقیب را من به آنها دادهام، باید بگویم آخرین دیدار من با مادر و پدر متهم در تاریخ 12 مرداد بوده در حالی که قرار منع تعقیب 14 مرداد صادر شده است.وی افزود: فارغ از اینکه ابلاغ چنین احکامی به شاکی از وظایف نماینده دادستان یا سرپرست مجتمع نبود، باید بگویم بازپرس پرونده این موضوع را به آنها ابلاغ کرده و از آنها دستخط گرفته است.نماینده دادستان تهران گفت: به خانواده بنیتا توصیه میکنیم که چنین جنجالآفرینیها و هیاهوها کمکی به آنها نمیکند و باید بدانند چنین اظهاراتی میتواند موجب تعقیب قضایی آنها شود.
پلیس: هرچه در توانمان بود انجام دادیم
در جلسه دیروز، عملکرد پلیس پایتخت در کشف بموقع خودرو و نجات بنیتا مورد پرسش هیات قضایی قرار گرفت. جانشین پایگاه یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با ایستادن در جایگاه، گفت: «ساعت 10 و 30 دقیقه صبح 29 تیر امسال، پلیس در جریان سرقت قرار گرفت و بلافاصله مشخصات خودرو در سیستم تحت تعقیب ثبت شد.
ماموران قصد ردیابی تلفن همراه مادر بنیتا را که در خودرو جا مانده بود، داشتند اما به دلیل خاموش بودن در پیشبرد عملیات، کارساز نبود. در محل مشرف به حادثه دوربینی وجود نداشت، اما یک دوربین در مسیر وجود داشت که تصاویر آن واضح نبود. تحقیقات ادامه داشت تا 3 مرداد، فردی به نام مسعود (مطلع) با شماره موجود در آگهی گم شدن بنیتا تماس گرفت. با ردیابی این تماس به مسعود رسیدیم و ابتدا مهدی سپس در ساعت 5/11شب، محمد را در پیشوا دستگیر کردیم. با اعتراف محمد، محل رها کردن خودرو و بنیتا کشف شد.»
سرهنگ فلاح با بیان این که خودرو با شیشههای کاملا بالا، زیر درخت، در کنار یک ابزارفروشی پارک شده بود، افزود: «محدوده رها شدن خودرو محلی باز است و از آن برای پنجشنبه بازار استفاده میشود و تردد آنچنانی ندارد. چند واحد مسکونی آنجا وجود دارد و خیابانش طوری است که حداقل سرعت ماشینها در آنجا 70 تا 80 کیلومتر است. ضمن این که خودرو مقداری کثیف بود و عابران احتمالی نمیتوانستند داخل آن را ببینند.» وی پس از ارائه این گزارش در مقابل سه پرسش اصلی درباه عملکرد پلیس قرار گرفت. در ادامه قاضی کیخا به طرح چند سوال از افسر پلیس آگاهی پرداخت.
یکی از ماموران راهور مستقر در محل حادثه، با مشاهده صحنه سرقت، خودرو را تعقیب کرد، اما در ادامه از این کار منصرف شد. علت چه بود؟
این مامور در تحقیقات گفت به دلیل این که محمد (متهم ردیف اول) متوجه تعقیب شده بود، کمی از ماشین او فاصله گرفت تا مخاطرهای متوجه کودک نشود. مامور پس از چند دقیقه با یک واحد گشت نیروی انتظامی مواجه شد. از آنها پرسید آیا شما هم برای تعقیب این خودرو آمده اید؟ آنها تائید کردند به همین دلیل از ادامه تعقیب منصرف شد.
چرا خودروی سرقتی شش روز در مامازند رها شد، اما هیچ کدام از گشتیهای پلیس متوجه آن نشدند؟
مشخصات خودرو به پلیس شرق و غرب پایتخت اعلام شده بود. ما تمام اقدامات در توان را انجام دادیم.
رئیس کلانتری خاتونآباد در جلسه اول دادگاه گفت هیچ گشتی به آنجا نفرستاده بودند؟
او از دید خودش گفته است اما ما همه اقدامات در توان را انجام دادیم.
در پایان این بخش از دادگاه، جعفر کوشا، وکیل اولیای دم دست خود را به نشانه اعتراض بالا آورد و گفت: «اگر مسعود زنگ نمیزد، این بچه (بنیتا) کی پیدا میشد؟ این کودک هشت ماهه به عنوان یک شهروند، روز پنجشنبه ربوده شد. در اینجا اقدامات پلیس برای نجات او و حق امنیت ما کجاست؟ آیا پلیس باید دست روی دست بگذارد تا مسعود زنگ بزند؟»
حاشیههای دادگاه
هنگام دفاع وکیل اولیایدم، پدر بنیتا لباسهای پاره شده خود در صحنه حادثه را از داخل یک ساک بیرون آورد و روبهروی قضات گرفت.
در اواسط دادگاه غلامحسین اسماعیلی، رئیس کل دادگستری استان تهران و محسن افتخاری، سرپرست دادگاه کیفری یک استان تهران در جلسه محاکمه حاضر شدند.
مادربزرگ بنیتا در پایان دادگاه، عکس نوه اش را روبهروی احمد، مطلع پرونده گرفت و گفت: چطور توانستی در چشمان این بچه نگاه کنی؟ احمد در دادگاه گفت: من آنجا نبودم.
بعد از محاکمه، قاضی محمدرضا کشکولی رئیس دادگاه از صدور حکم در یکشنبه هفته آینده خبر داد.