کد خبر : 33773 تاریخ : ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۳ شهريور - 11:13
گفتگو با برادر ناتنی حمید صفت / من قصاص می خواهم + عکس ۳ روز پس از اعلام نظریه پزشکی قانونی درخصوص علت مرگ ناپدری خواننده مشهور، یکی از پسران مقتول به دادسرای جنایی تهران رفت و برای متهم درخواست قصاص کرد.

نوآوران آنلاین- صبح دیروز خواننده مشهور که متهم به قتل عمد پدرخوانده‌اش است، از زندان رجایی شهر به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد تا شاهد شکایت یکی از اعضای خانواده مقتول باشد. او این‌بار لباس زندان به تن داشت و علاوه بر او سهیل یکی از پسرهای مقتول هم در‌دادسرا حضور یافت. با دستور قاضی سیدسجاد منافی آذر فرزند مقتول درخواست خود را درخصوص این پرونده اعلام کرد. او که سهیل نام دارد در جلسه قبلی گفته بود پس از اعلام نظریه پزشکی قانونی درخصوص مرگ پدرش، درخواست خود را بازگو می‌کند. پسر جوان دیروز به قاضی جنایی گفت:

من درخواست قصاص حمید را دارم و علاوه بر این از مادر حمید هم به‌خاطر همکاری در جرم شکایت دارم. او ادامه داد: روز حادثه مادر حمید، پدر مرا نگه داشته و پسرش او را کتک زده است و او هم مقصر است. پس از اظهارات سهیل، حمید در دفاع از خودش گفت: نظریه پزشکی قانونی مرا شوکه کرد. اعلام شده که پدرخوانده‌ام با ضربه جسم سخت به سرش به قتل رسیده اما من ضربه‌ای به سر او نزدم. من 2 ضربه به او زدم آن هم با کف دستم نه مشت. یکی بالای ابرویش زدم و دیگری به‌گونه‌اش. حاج آقا (مقتول) تا یک ساعت بعد از درگیری حالش خوب بود.

حتی از همسایه‌ها شنیدیم که برای خواندن نماز از جایش بلند شده و وضو گرفته. شاید در آن زمان سرش به جایی خورده باشد.من او را مانند پدر دوست داشتم و بیشتر دوستانم اصلا نمی‌دانستند که او ناپدری‌ام است. رابطه من و حاج آقا خیلی خوب و صمیمی بود و حتی چند روز قبل از حادثه من برایش جشن تولد گرفته بودم و این یعنی من با او هیچ مشکلی نداشتم. روز حادثه و پس از درگیری ما، اورژانس آمد که گفتند حال او خوب است اما به اصرار دیگران به بیمارستان و پس از آن به کما رفت.

وی گفت: پدرخوانده‌ام آن روز با یکی از دوستانش تنها بوده و ممکن است سرش به جایی خورده و این احتمال وجود دارد که دوستش به او پیشنهاد داده که به دروغ بگوید حمید او را زده است چون دوست او رابطه خوبی با من نداشت. دوست او به ناپدری‌ام بدهکار بود و همه جا گفته که ضربه‌هایی که من زده‌ام باعث آسیب به فک و دهان ناپدری‌ام شده. حمید ادامه داد: آن روز من عصبانیتم را روی وسایل خانه خالی کردم اما با چیزی به سر او ضربه نزدم.

در آن لحظه مادرم بین ما واسطه شده و فاصله من و ناپدری‌ام طوری بود که نمی‌شد ضربه‌ای محکم به او زد. حتی ناپدری‌ام وقتی به بیمارستان رفته به مامورکلانتری گفته که من با دست به او زدم نه با مشت یا جسم سخت. من به‌نظریه پزشکی قانونی اعتراض دارم. در ادامه جلسه مادر حمید نیز گفت: من به‌عنوان شاهد ماجرا می‌گویم که پسرم هیچ ضربه‌ای با جسم سخت به شوهرم نزد. من قد بلندم و تقریبا هم قد پسرم هستم و طوری جلوی شوهرم ایستاده بودم که مانع دعوای آنها باشم و اصلا به یاد ندارم که چیزی به شوهرم خورده باشد.پس از پایان جلسه، بازپرس جنایی دستور انتقال حمید از زندان به اداره آگاهی را داد تا صحنه حادثه را بازسازی کند.

سهیل پسر کوچک مقتول، سال‌هاست که در فنلاند زندگی می‌کند. او پس از این حادثه به ایران آمده و نخستین فرد از خانواده مقتول است که شکایت خود را در این پرونده مطرح کرده و خواستار قصاص قاتل پدرش شده است.

کی از حادثه باخبر شدی؟

همان روز درگیری. دوست پدرم به من زنگ زد و ماجرا را برایم توضیح داد. از همان لحظه دلم به آشوب افتاد شبانه بلیت تهیه کردم و به ایران آمدم. وقتی رسیدم پدرم در اتاق عمل بود. وقتی هم بیرون آمد به کما رفته بود و من موفق نشدم با او صحبت کنم. 3یا 4روز بعد هم گفتند جان باخته است.

نظر خواهر و برادرت هم قصاص است؟

من نظر آنها را نمی‌دانم. خواهرم به‌شدت به پدرم وابسته بود و از وقتی از فنلاند به ایران آمده حال مساعدی ندارد. حتی نتوانست در جلسه تحقیق حاضر شود و نظرش را اعلام کند. اما نظر شخصی خودم هم‌اکنون قصاص است چرا که معتقدم حمید حقایق را نمی‌گوید. هرچند می‌دانم به‌زودی همه‌‌چیز مشخص می‌شود اما درخواستم از حمید و مادرش این است که واقعیت را بگویند.

به نظرت آنها دروغ می‌گویند؟

من فقط می‌خواهم واقعیت را بگویند و می‌دانم که حقایق به‌زودی آشکار می‌شود. همانطور که نظریه پزشکی قانونی تا حدودی حقایق را مشخص کرد. حمید حتی عنوان کرده که احتمالا یکی از دوستان پدرم به‌خاطر بدهی پدرم را کشته اما این موضوع حقیقت ندارد. دوست پدرم خیلی رابطه خوبی با پدرم و ما دارد و این حرف‌ها دروغ است.

قبلا حمید را دیده بودی؟

بله. من هر دو سال یک‌بار به ایران می‌آمدم و او را می‌دیدم. حمید و خواهرش در خانه پدرم زندگی می‌کردند و هرکدام برای خودشان اتاق داشتند. پدرم خیلی هوای آنها را داشت و رابطه بدی با هم نداشتیم.

از شهرتش خبر داشتی؟

بله. می‌دانستم خوانندگی می‌کند و آهنگ‌هایش را هم گوش کرده بودم.

پس از واکنش‌ها در فضای مجازی هم خبر داری؟

بله. راستش وقتی با این واکنش‌ها روبه‌رو شدم خیلی ناراحت شدم. اگرچه می‌دانم که حمید خواننده مشهوری بوده و قطعا هواداران زیادی دارد اما درست نیست که هوادارانش برای حمایت از او چنین موجی علیه پدرم(مقتول) در اینستاگرام و تلگرام راه بیندازند.‌ ای کاش وقتی این تصاویر و مطالب را منتشر می‌کنند یک لحظه خودشان را جای خانواده مقتول بگذارند.

درست است که طرفدار حمید هستند اما از ماجرا و زندگی خصوصی او خبری ندارند و با این حال به‌راحتی قضاوت می‌کنند. چند روز پیش عکس زنی با سر و صورتی کبود در اینستاگرام دیدم که می‌گفتند مادر حمید است و پدر من با کمربند کتکش زده و با چاقو مجروحش کرده و حمید حق داشته که پدرم را بکشد و یا پدرم حقش مرگ بوده است.

درصورتی‌که اصلا آن عکس مادر حمید نبود و پدرم چنین شخصیتی نداشت که بخواهد همسرش را کتک بزند. حالا ممکن است گاهی اختلاف پیش بیاید اما این اختلاف‌ها در زندگی هر فردی است و‌ای کاش مردم کمتر به این ماجرا دامن بزنند و قضاوت بیجا نکنند و همه‌‌چیز را به قانون واگذار کنند.