مهرنوش جعفری
در تأملات کوتاه پیشین با نیم نگاهی به تجربۀ زیسته مان طی سالیان اخیر، به بیان اجمالی اهمیت موهبت آزادی و نقش بی بدیل نهادهای مستقل در ایجاد تکثر در “قدرت” متمرکز و جلوگیری از انحصار آن پرداختیم و این که توسعه جوامع بنا به نتایج تحقیق برندگان نوبل اقتصادی سال ۲۰۲۴ در گروی شکل گیری و قوام چنین نهاهایی است؛ امری که کلید توسعه ملتهای جهان سوم است و صد البته نهاد رسانۀ مستقل نقش مهمی در آگاهی بخشی دارد.
هم چنین با یادکردی از تلاشهای اندیشمندان و جریانهای احیای دینی معاصر در جنبههای نظری و عملی گقتیم که آگاهی نسل کنونی از نیازها، خلاء ها و چند و چون چالشهای ذهنی و عملکرد گذشتگان در خصوص این مسأله و فهم آنان از معنا و مفهوم مقوله آزادی امری مفید و بلکه یک ضروت است تا در جنبه اثباتی امکان افق گشایی در طراحی نظری و ذهنی مان برای رسیدن به نتایج عملی فراهم شود.
ما به عنوان عضوی از جامعهای که داعیه زیست مسلمانی دارد، میراث دار گذشتگانی هستیم که برای نیل به آزادی تجربیاتی گران سنگ و آکنده از موفقیت نسبی و شکست (به ویژه در جنبه ایجابی) از خود برجای گذاشتهاند. خلاصه این که با مطالعه تجربه نظری بشری (از رنسانس به این سو) و نیز واکاوی میراث دینی (اعم از رجوع مستقم به قرآن و نیز مطالعه جریانهای تفسیری معاصر که کتاب مورد نظرمان یعنی “جریانهای تفسیری معاصر و مسأله آزادی”) و بررسی عملکرد حرکتهای احیای دینی و غیر دینی، میتوان به فهمی راهگشا و کارآمد از مقوله آزادی دست یافت.
لابد در ذهن مخاطب گرامی این پرسش شکل میگیرد که این همه تلاش فکری مگر لازم یا مفید فایده است؟ در پاسخی کوتاه میگوییم ما در زندگی روزمره برای حفظ سرمایه محدود مادی مان با وسواس به بازارهای مالی سرک میکشیم تا محلی پر بازده برای سرمایهگذازی پیدا کنیم. آیا برای حفظ سرمایه عمرمان لازم نمیبینیم قوای فکری و ذهن مان را به کار ببندیم؟ مگر پیدایش جریانهای تکفیری – افراطی و مشخصاً گروه داعش نمونه های روشنی از نتایج منفی حرکت های فکری و سیاسی معاصر نیست. آیا این تجارب تلخ موجب نگشته که اعتقاد به اسلام سیاسی کم فروغ و سست شود. خلاصه این که همان خلاء های رنجآور فکری که موجب شده تا دنیای اسلام را طی سالیان گذشته از مواجهه برابر و داد و ستد طبیعی فرهنگی و تمدنی ناتوان سازد، موجب شده تا نسل کنونی از اندیشمندان هم چنان در تکاپو باشند تا به درک بهتر و راهگشاتری از مقوله آزادیهای سیاسی و اجتماعی برسند.
اینک این بحث را با توضیح فشردهای از دیدگاه مفسران معاصر ادامه میدهیم.
برای پرهیز از تکرار ارجاعات در این چند نوشتار، این نکته را متذکر میشویم که هر جا به واژه “مؤلف” اشاره میشود، منظور نویسنده کتاب “جریانهای تفسیری و مسأله آزادی” یعنی آقای دکتر “محسن آرمین” است. تطور معنایی آزادی
ابتدا لازم است بدانیم هرگاه سخن از آزادی به میان میآید، افراد یک جامعه برداشت های ذهنی متفاوتی از آن دارند. روشن است که این برداشتها در هر برهه زمانی تا چه اندازه مختلف و بلکه متضاد است. فهم مردمان عادی و اندیشمندان و حاکمان از چهارده قرن پیش تا کنون از مقوله آزادی یکسان نبوده است. اکنون نیز در جنبۀ شاخههای معرفتی (فلسفه، عرفان و علوم تجربی) آزادی متفاوت فهم میشود و این فهم نیز تابع ادوار و شرایط زیست جهان مردمان است. با ذکر این نکته به تغییرات معنایی آزادی اشاره میکنیم.
تطور معنایی آزادی در سطح “واژه” و “اصطلاح” نیز خود بیانگر پیچیدگی مفهوم آزادی طی قرون متمادی در گذشته است. در گذشته معنای حقیقی واژه آزادی و مترداف آن در عربی “حر”، متأثر از پارادایم بردهداری یعنی معادل بردگی بود؛ ولی از جنبۀ استعاری در معانی هم چون آزادگی، کرامت و آزادمنشی به کار میرفت.
قبل از اسلام آزادی علاوه بر مفهوم حقوقی، معنای هستی شناسانه داشت، یعنی آزاد بودن همان به معنای “برده نبودن” بود؛ ولی پس از اسلام با نفی هرگونه تفاوت در آفرینش انسانها، معنای آزادی به مفهوم حقوقی محدود شد. برای نمونه قرآن در این زمینه تصریح دارد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ». ترجمه: «ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم؛ اما به ملتها و نژادهای مختلفی تقسیم تان کردیم تا همدیگر را بشناسید. اینها ملاک برتری نیست، بلکه با ارزشترین شما از نظر خدا با تقواترین شماست؛ زیرا خدا دانای آگاه است»(حجرات: ۱۳).
معنای اصطلاحی آزادی در اندیشه اسلامی در حوزههای معرفتی همچون کلام، فلسفه و عرفان، تعاریف و معانی متفاوتی داشت.
در فلسفه کاربرد آزادی به ویژگی قدرت انتخاب و معادل اختیار و نه “حریت” دلالت داشت. معنای هستی شناسانه “اصطلاح” آزادی (مختار بودن) در معرفت فلسفی که بسیار مورد توجه متکلمان اسلامی نیز قرار گرفت، نباید هم چون معنای واژۀ آزادی (مخالف بردهداری)، با آزادی فردی و اجتماعی که مفهومی جدید و مدرن است، یکسان دانسته شود. اگرچه به تعبیر مؤلف کتاب، هر دو به نحوی مرتبط با مفهوم جامعه شناختی از آزادی هستند که در ادامه به آن بیش تر میپردازیم.
در حوزه عرفان معادل عربی آزادی، “حُر” است که با مهار نفس سرکش حاصل میشود. نزد عرفا بندگی و بردگی واقعی اسارت هوای نفس است و به تعبیر “ابن مسکویه”، «مادامی که بردگان قانعاند آزادند و انسانهای آزاد مادامی که بنده شهوات و آرزوهای نفساند، خوارتر از بردهاند». نکته این جاست که مشابه حوزه فلسفه، میان آزادی در مفهوم عرفانی و اخلاقی و آزادی در مفهوم جامعه شناختی آن تهافتی آشکار وجود دارد. نکته اینجاست که پیامد نشاندن مفهوم عرفانی آزادی به جای آزادیهای فردی و اجتماعی منجر به توجیه استبداد عریان سیاسی و موجب احساس یأس و ناتوانی انسانها در برابر بحرانها میشود.
مفهوم مدرن آزادی
معنای آزادی یعنی آزادی در مفهوم جامعه شناختی (آزادی فردی اجتماعی) زاییده تمدن امروزی و مقولهای مدرن است.
آزادی در دورۀ جدید، شامل حالتی است که انسان آزادانه و به اراده خود قادر به انجام یا ترک کاری باشد، بنابراین آزادی در مفهوم جامعه شناختی (آزادی فردی اجتماعی) و به عنوان مقولهای مدرن معادل (Liberty یا Freedom) اگرچه ریشه در آزادی کلامی یعنی اختیار و اراده دارد؛ اما مقولۀ دیگری است. این مفهوم از آزادی در گذشته، مورد اهتمام اندیشمندان جهان اسلام اعم از فلاسفه و متکلمین نبوده است.
آزادی مدرن در جنبه اصطلاحی اما؛ هنگامی تحقق مییابد که شامل ارزشها، حقوق و واجباتی است که در مناسبات فردی اجتماعی جاری شده و عینیت مییابد و از آن بهعنوان آزادیهای عمومی یاد میشود و به ناچار بحث از رابطۀ آزادی با قانون، حقوق و نهادهای کنترل اجتماعی به میان میآید.
آزادی در مفهوم مدرن به سادگی شکل نگرفته، بلکه طی چهار قرن، دورههای مختلفی را در ابعاد فلسفی، اقتصادی و سیاسی طی کرده است. تا نیمه اول قرن نوزدهم، اندیشه آزادی در مفهوم جامعه شناختی بر معنای “منفی” آن دلالت داشت؛ یعنی نفی موانع ناشی از دخالت دیگران در عرصه فعالیتهای فرد و لذا منادی دموکراسی و نفی استبداد نبود. اما از نیمه دوم قرن نوزدهم با گسترش سرمایهداری صنعتی و پیدایش طبقات جدیدِ اجتماعی (بورژوازی) که منجر به طرح مطالبات مبتنی بر آزادیهای سیاسی در کنار آزادیهای فردی و مدنی (وجه سلبی آزادی) شد، جنبشهای دموکراسیخواهی (وجه ایجابی آزادی) اروپا را فرا گرفت.
نکته مهم در تفاوت این دو وجه از آزادی در نسبت با استبداد قابل سنجش است. به قول مؤلف کتاب، آزادی فردی و مدنی (منفی) با استبداد قابل جمع است؛ ولی دموکراسی که از مظاهر آزادی مثبت است، با استبداد قابل جمع نیست.
“آیزیا برلین” با نکته سنجی خاص خود این دو معنا از آزادی (آزادی منفی و آزادی مثبت) را از هم تفکیک کرد. وی برای وضوح بهتر تأکید میکند آزادی منفی در پاسخ به این سؤال که «حکومت تا کجا در زندگی من دخالت میکند»، و آزادی مثبت در پاسخ به این سؤال که «چه کسی بر من حکومت میکند»، طرح میشود.
با این توضیح دربارۀ تطور معنایی آزادی ادامه بحث را در نوبت بعد پی میگیریم.