نوآوران آنلاین- یک هفته بعد از قائله کردستان عراق اتفاقی در بخش سینما همه را شوکه کرد. دیروز عکس معتمد آریا و پرتوی و اسدی در رسانه ها پخش شد که جشنواره سلیمانیه را افتتاح میکردند. ظاهرا درمیشیان هم داور این جشنواره است.
بعضی ها معتقدند این یک اتفاق فرهنگی است و ربطی به ماجراهای سیاسی این منطقه ندارد. اعتقاد دارند معتمد آریا و پرتوی صرفا رفته اند تا یک رویداد سینمایی را افتتاح کنند. سینما هم لابد به صلح کمک میکند و این کار آنها می تواند مانع بروز جنگ شود.
اما واقعیت این است که چنین استدلالی پایه اش سفسطه گری و آسمان ریسمان به هم بافتن برای نیل به هدف است و بس. یکبار دیگر شرایط را مرور کنیم. در قرن بیست و یکم منطقه کردستان عراق که سلیمانیه هم بخش مهمی از آن است تصمیم میگیرند همه پرسی برگزار کنند و آن منطقه را جدا کنند. ایران موضعی کاملا متضاد با آنها میگیرد و به صراحت اعلام میکند حاضر نیست تجزیه طلبی را بپذیرد و با این کار دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. گارد ایران در برابر این تجزیه طلبی کاملا معلوم است. آنقدر که فرماندهان نظامی به تندی درباره آن حرف میزنند و بعد هم نشان میدهند که در برابر هر تجزیه طلبی با قدرت خواهند ایستاد.
در همین حیص و بیص سه چهار نفر از سینماگران رویشان را آنطرف میکنند و سوت زنان راهی سلیمانیه میشوند. طوری هم خودشان را نشان می دهند که انگار از همه چیز بیخبرند. یکی از اینها معتمدآریاست. بازیگری که در حوزه تخصص اش از بازیگران خوب و قابل است اما در حوزه رفتار و نگاه، خیلی وقتها اشتباه کرده و مقابل مردم ایستاده است و پشت بندش هنوز آن یکی جبران نشده اشتباه دیگر و ...
معتمد آریا در طول همه این سالها، نه تنها با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و ارزشهای برخاسته از آن همسو نبوده، که به ارزشهای دینی و هویت اسلامی خود نیز اهمیت نمی دهد.
رضا درمیشیان هم که وقتی نتوانست وجهه هنری کسب کند، برای دیدهشدن آویزان سیاست شد. هنوز فیلم او با موضوع فتنه در زمره توقیفی هاست و دارد تلاش میکند با لطایف الحیل از توقیف در آوردش. او با این حال و اوضاع و در شرایطی که با پروپاگاندا توانست موقعیت اجتماعی و مالی خوبی به واسطه حمایت از فتنه کسب کند حالا داور جشنواره ای شده است در سلیمانیه. جشنواره ای که ظاهرا قرار است نقش تسهیل کننده فرهنگی تجزیه طلبی را ایفا کند. اسراییل و صهیونیستها هم به جد پشت این تجزیه طلبی هستند و او داور این جشنواره است .
عجی تر این است که این نقدها یحتمل برای درمیشیان و معتمدآریا و ...لابد مهم نیست. این حرفها و نقدها چه اهمیتی دارد. مثلا درمیشیان فردا روز با حمایت رفقای سینماییش به کشور بر میگردد و فیلمهای بعدیش را میسازد و موفقیت آنها را جشن میگیرد. اصلا هم به روی خودش نمی آورد که وقتی ایران مقابل تجزیه طلبان ایستاده بود او در لشکر تجزیه طلبان قرار داشت و داشت به دوربین ها لبخند میزد. درست مثل زمان جنگ که وقتی مردم با دشمنانشان میجنگیدند عده اندکی دیگر از مردم این کشور با صدام عکس یادگاری میگرفتند و با او دست میدادند.
نفر بعدی هم کامپوزیا پرتوی است که در اوج ممنوعیت جعفر پناهی در حرکتی لجوجانه با او همکاری کرد و حتی به واسطه همکاری با او عازم برلین شد و برایش صندلی خالی کردند و ...پرتوی هم نشان داده است که با وجود محتاط تر بودنش آدمی نیست که نادانسته وارد این معرکه شود.
اما با این حرکت زشت چه برخوردی باید کرد؟ البته که برخورد قهری با سینماگران پسندیده نیست و منش نظام در حوزه فرهنگ هم برخوردهایی از این دست نیست. اما با جماعتی که در اوج درگیری کنار طرف مقابل قرار میگیرند و با او عکس یادگاری میگیرند باید چه کرد؟
آیا این جماعت مردمی و میهن دوستند؟ جماعتی که در شرایط بحران و درگیری باید پشت کشورشان بایستند و در کنار مردم سرزمینشان باشند، حالا طرف مقابل را ترجیح داده اند و در کنار افرادی ایستاده اند که صهیونیستها تاییدشان کرده و از آنها حمایت میکنند. شاید آنها بعدها ژست مردمی بودن بگیرند و خود را حامی وطنشان نشان دهند و از این دست بازیهای بی نمک، اما باید بدانند که مردم هیچوقت این کارشان را فراموش نخواهند کرد. مردم هیچوقت افرادی را که در بحران کنارشان نایستند و طرف مقابل را انتخاب کنند نمیبخشند. ممکن است هر گروه نظری متفاوت درباره آنها داشته باشند. بعضی ها از این حرکتشان متنفر شوند. بعضی عصبانی و بعضی ناراحت. بعضی هم حتی ممکن است بگویند: حالا اشتباهی کرده اند و رفته اند. باید به خاطر هنرشان آنها را بخشید...اما همه این افراد و همه گروهها از این چند نفر تا همیشه ناراحت و غصه دار خواهند بود. از افرادی که رهایشان کرده اند و با طرف مقابل عکس یادگاری گرفته اند.