کد خبر : 68619 تاریخ : ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۶ مهر - 12:13
پایان مرگبار 18 سال دوستی با مرد برج‌ ساز مرد برج‌ ساز که زن مورد علاقه‌اش را پس از 18 سال دوستی کشت و جسد مثله شده‌اش را در سطل زباله انداخت، در جلسه دادگاه انگیزه خود از قتل را فحاشی مقتول به مادرش اعلام کرد. متهم به قتل گفت به‌خاطر قطع ارتباط اعضای خانواده‌اش، مرگش فرارسیده است.

نوآوران آنلاین- 29 بهمن 94، کارگران شهرداری در محله یوسف‌آباد تهران، دست و پای قطع شده یک زن را در کیسه زباله‌ای پیدا کردند و با پلیس تماس گرفتند.

بقایای جسد به پزشکی قانونی منتقل و پس از بررسی پرونده افراد گمشده مشخص شد، خانواده‌ای دو روز پیش با حضور در کلانتری از ناپدید شدن دختر 35 ساله شان به نام سهیلا خبر داده‌اند.

به گفته آنها، سهیلا به ناخن‌هایش لاک قرمز زده و برای دیدن یکی از دوستان قدیمی‌اش به نام سعید از خانه خارج شده بود. همین سرنخ کافی بود تا مشخص شود دست و پای کشف شده متعلق به سهیلاست چون اثر لاک قرمز روی ناخن‌های بقایای جسد نیز وجود داشت و بررسی «دی ان ای» نیز هویت او را تائید می‌کرد. با مشخص شدن هویت مقتول، پرینت تماس‌های او بررسی شد و رد پای سعید 43 ساله در جنایت به‌دست آمد. او از 18 سال پیش با سهیلا دوست بود و روز حادثه نیز همراه او در پرند حضور داشت. سعید دستگیر شد و پس از انکار اولیه، سرانجام به قتل و مثله کردن جسد سهیلا به‌دلیل اختلافات شخصی اعتراف کرد و به زندان افتاد.

درخواست قصاص

صبح دیروز، جلسه محاکمه در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی برگزار شد. در ابتدا، پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند. سپس سعید در جایگاه ایستاد و گفت: «من فوق‌لیسانس کامپیوتر دارم و شغلم ساخت و ساز و خرید و فروش زمین است. 20 سال پیش با سهیلا آشنا شدم.او 17ساله بود و من 25سال داشتم.با همه دخترهایی که می‌ شناختم فرق داشت.دوستش داشتم و ارتباطم با خانواده‌اش هم خوب بود اما چون تفاهم اخلاقی نداشتیم، 18 سال با هم دوست بودیم و ازدواج نکردیم. در این مدت ارتباطی هم بین ما شکل نگرفت.»

متهم درباره روز حادثه نیز گفت: «آن روز سوار ماشین شدیم و برای دیدن یک قطعه زمین به سمت پرند حرکت کردیم. در مسیر، ناگهان سمیرا با من بحثش شد. گفت شما مردها همه از یک قماش هستید. داشتم آرامش می‌کردم اما ناگهان به مادرم فحش داد. خط قرمز من، بی‌احترامی به مادرم است. هرچیزی غیر از این را می‌توانم تحمل کنم. عصبانی شدم. با یک دست فرمان را نگه داشتم و با دست دیگرم، گردن سهیلا را فشار دادم. چند ثانیه بعد، صورتش کبود شد. همان موقع شالش را باز کردم و دو سه تا سیلی به صورتش زدم اما از حال رفته بود. ماشین را کنار خیابان نگه داشتم. از یک نفر آدرس درمانگاه را پرسیدم اما وقتی به آنجا رفتم، بسته بود. در حال خودم نبودم. به خانه‌ام در یوسف‌آباد برگشتم. جسد را بالا بردم و با دو چاقو مثله‌اش کردم. دست و پا را در یک کیسه و نیم تنه بالا را در کیسه دیگری گذاشتم و در سطل زباله‌ای در 200 متری خانه‌ام انداختم. من در لحظه مثله کردن، فقط گریه می‌کردم.»

خانواده‌ام رهایم کردند

براساس کیفرخواست، سعید اولین نفری بود که با مراجعه به پلیس اعلام مفقودی کرده بود. همچنین او در بخشی از پرونده مدعی ارتباط مقتول با مردی دیگر شده بود. سعید در جواب قاضی که آیا به‌دلیل همین موضوع، سهیلا را کشتی و جسدش را مثله کردی، گفت: «من هیچ مشکلی با سهیلا نداشتم و علت قتل هم فحاشی او به مادرم بود. از دلیل مثله کردن هم چیزی یادم نمی‌آید. تمام اعضای خانواده‌ام مرا رها کرده‌اند و مرگ من از همان موقع فرا رسید.»

او در آخرین دفاع خود نیز از اولیای‌دم درخواست بخشش کرد و افزود: «در آگاهی، تصویر چهره تقریبا تجزیه شده یک جنازه را در کامپیوتر به من نشان دادند و پرسیدند آیا این سهیلا است؟ من آن‌موقع گفتم نه اما بعدا یادم آمد که سهیلا لنز خاکستری به چشم داشت. شاید آن جنازه هم این لنز را داشته باشد. از شما می‌خواهم دستور بدهید دی‌ان‌ای آنها را با هم مقایسه کنند. من در مقابل کار زشتی که کردم، هیچ دفاعی ندارم.»

در پایان دادگاه، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.