نوآوران آنلاین-هفته نامه تماشاگران امروز: اینکه تا امروز اسمی از او نبوده دلیل نمی شود. انگار ژن «فراهانی» را نمی شود مهار کرد. حتی اگر یکی بخواهد در مقابل برانگیخته شدن و دیده شدن مقاومت کند. خیلی از آنها که آذرخش فراهانی را دورادور می شناختند و می دانستند که بچه وسط خانواده چه عشق تمام نشدنی به موسیقی دارد، شاید همیشه با این سوال مواجه بوده اند که خب، این استعداد و عشق قرار است کی بروز کند؟ با خودش که حرف بزنی، انگار تردیدی وجود نداشته. می دانسته که بالاخره روزش خواهد رسید. البته که عجله ای هم نداشته. حالا هم ندارد. همان طور که اشتیاق و عطشی برای کار کردن با چهره های مشهور موسیقی و مشهور شدن به هر شکل ندارد. اگر نام خانوادگی «فراهانی» را داشته باشی، شناخته شده بودن در جامعه سینما و تئاتر گریزناپذیر است. برادر وسطی شقایق و گلشیفته این را می داند. قبلا هم با پدر در صحنه تئاتر حاضر شده، اما همیشه دغدغه اش موسیقی بوده. الان هم با همین دغدغه است که به سینما آمده. پرویز شهبازی برای «مالاریا» دنبال یکی می گشته که نقش نوازنده خیابانی را بازی کند. بعد یاد آذرخش افتاده و همه چیز به سرعت برق اتفاق افتاده.
فراهانی پسر می گوید حتی نیازی به خواندن سناریو هم نبوده. اسم شهبازی برای هر جوانی کافی است تا پیشنهاد بازی را جدی بگیرد و پاسخ مثبت بدهد. لابد همان حس و حالی که- به شکلی مشابه- پرویز شهبازی را مجاب کرده تا برای پذیرفتن آذرخش، در کنار همه آن بازیگرانی که باید از آزمون تست بازیگری رد می شدند، شک به خود راه ندهد. و این هم شده اولین تجربه سینمایی آذرخش. خودش می گوید وقتی خودم را روی پرده می بینم خنده ام می گیرد. می گوید خیلی حس خوبی دارد که موسیقی بزنی و فکر کنی چند روز بعد آن را همراه مردم روی پرده خواهی دید. هر چند که مدام تاکید می کند که باید به کارش یعنی «موسیقی» برگردد. موسیقی فیوژن. راک. خاص و متفاوت. آذرخش در اولین حرکتی که زده یک نامزدی نقش مکمل را به حساب ریخته. این یعنی موفقیت. حتی برای بی خیال ترین آدم دنیا هم قرار گرفتن بین نامزدهای جشنواره ای که خیلی ها دنبالش می کنند و حسرت نامزدی و جایزه اش را دارند، فوق العاده است. بگذارید ببینیم خودش چه می گوید. با آن خنده های بامزه. اینقدر کول و کیوت! چه شد که تصمیم گرفتی در مترو اجرای موسیقی داشته باشی. فضای واگن مترو برای این کار خیلی بسته نیست؟ ما سوار متروهایی می شدیم که واگن هایش از سر تا ته مترو به هم راه دارد. ایده این کار چطور به ذهنت رسید؟ در اروپا دیده بودم. جدای از اینکه عنوانت آذرخش است، نام خانوادگی ات هم فراهانی است. به این فکر نکردی که کسی تو را بشناسد؟ چه اشکالی دارد؟ کار بدی نمی کردم. در خاطراتت نوشته ای که برایتان پول هم می ریختند. بله. حالا یکی از اعضای خانواده فراهانی هم بدش نمی آید یک پولی دربیاورد. دانشجو بودی؟ سال 89 بود. نزدیک عید بود و مردم شاد بودند. آن زمان دلار هنوز هزار و 300 تومان بود ولی مردم اسکناس ده هزار تومانی می ریختند. این هم از تاثیرات تحریم است که همین الان اگر بزنیم، اسکناس دوهزار تومانی می ریزند با وجودی که دلار 3 هزار و خورده ای است. گیتار می زدی؟ انواع و اقسام سازها را می زدیم. در بیشترین حالت که فیلمش را هم در یوتیوب گذاشته ام یک ارکستر کامل بودیم. چند گیتار، طبل هندی، ویولن و... داشتیم. همین سیاوش که در فیلم جزو بند مالاریاست و ویولن می زند هم، در مترو با ما بود.
چطور شد که به موسیقی علاقه مند شدی؟ تئاتر و سینما که در خانواده تان وجود دارد. من در بچگی کلاس ارف رفته ام و از همان زمان به موسیقی علاقه داشتم. در ده سالگی هم گیتار می زدم. سال 1371 هم در فرهنگسرای بهمن به مناسبت 22 بهمن کنسرت دادم. چند ساله بودی؟ یازده سالم بود. ساز زدن در مترو و شلوغی اش آن هم در سال های 88 و 89 سخت نبود؟ من آدم سیاسی نیستم و به این چیزها فکر نمی کردم. مردم اصولا در مترو د پرس هستند و خیلی شاد نیستند ولی وقتی ما شروع به زدن می کردیم همه شاد می شدند. ریتم شاد انتخاب می کردید؟ نه غمگین هم داشتیم. یک بار هم یک آقای روحانی برایمان ده هزار تومان انداخت که خیلی برایم جالب بود. اگر براساس قیمت دلار حساب کنیم حدود 40 هزار تومان الان می شود. یک بچه فال فروش هم شاید پول فروش چهار پنج فالش را برای ما انداخت که این هم برایم خیلی ارزشمند بود. ساززدن خیابانی در اروپا خیلی مرسوم است. ولی در ایران خیلی جا نیفتاده. اینجا هم الان زیاد شده. دو سه سال است خیلی باب شده. ما سال گذشته هم حوالی اسفندماه در میدان ونک می زدیم. ماموران شهرداری یا ارگان های دیگر ایرادی به شما نمی گیرند؟ پیش آمده که مثلا در یک جایی داریم می زنیم، بگویند بروید جای دیگر بزنید. اما اذیت نمی کنند. حتی راهنمایی می کنند. امسال می خواستیم در خیابان ونک بزنیم که پولش هم کمتر بود، گفتند بروید در میدان بزنید آنجا شلوغ تر است. یکی دو سال پیش موجی راه افتاد و می گفتند کسانی که در خیابان موسیقی می نوازند بیشتر قصدشان این است که فرهنگ غربی را رواج بدهند و به پول آن هم نیاز ندارند. هیچ ربطی به فرهنگ غربی ندارد. از قدیم در ایران عاشق ها و درویش ها در خیابان می زدند. این صحبت شما را نشنیده ام. شاید هم چنین موجی درست شده باشد. خودت برای پولش در خیابان ساز می زنی؟ بله پولش خیلی خوب است. من بالاترین درآمدی که تا حالا بعد از سینما داشته ام از نوازندگی در خیابان بود. چقدر درآمد دارد؟ مثال ساعتی صد هزار تومان. در چهار ساعت چهارصد هزار تومان. خوب است دیگر. البته بستگی به تعداد اعضای گروه هم دارد. اگر یک نفر باشی، ساعتی صد تومان در می آوری.
می توانی چهار ساعت متوالی اجرا کنی؟ بین آهنگ ها استراحتی می کنیم. البته من در خارج از کشور هم این کار را کرده ام. ترکیه هم خلی خوب است. یک بار در گالاتاسرای می زدیم که یک دفعه از این تظاهرات های ضداردوغان راه افتاد و گاز اشک آوری زدند که من در عمرم چنین چیزی نخورده بودم. فرار کردیم و تبدیل به تعقیب و گریز شد. تظاهرات خیلی خشنی بود و من تازه فهمیدم تظاهرات چیست. دو اجرا در فیلم مالاریا داری! همان اجرایی است که سر صحنه زدیم. کات هم دادی یا کامل زدید؟ نه همان اجرایی که سر صحنه زدیم همان را در فیلم گذاشتند. کلا شش آهنگ است که چند تای آن غیر از اجرای سر صحنه است. یک موزیک هم در سکانس آرایشگاه پخش می شود که سلکشنی از موسیقی پاپ است و من در آن نقشی نداشته ام. موزیک تیتراژ را هم همین دو هفته اخیر زدم. خیلی جالب بود که مثلا سولوی گیتار برای موسیقی تیتراژ را که داشتم می زدم، می دانستم زیر دو هفته دیگر در سینما آن را می شنوم. منظورت این است که استرس داشتی؟ نه خیلی برایم جالب است که الان هر چی می زنی کمتر از دو هفته بعد آن را می شنوی می توانی در خانه از خودت فیلم بگیری و دو دقیقه بعد ببینی. در سینما مخاطب خیلی بیشتری دارد. من سال ها موزیک کار کرده ام ولی مخاطب سینما خیلی بیشتر است. مثال ما یک کنسرت اجرا می کنیم که فقط یک اجرا است. ولی الان ده روز است که هر روز فیلم اکران شده. اولین بار فیلم را کی دیدی؟ روز اول جشنواره در سینما آزادی. خودت را که دیدی چه حسی داشتی؟ به خودم می خندیدم. خوشت می آمد؟ به نظرم بامزه بود. یک جورهایی خودگویی و خودخندی شده بود. از کجا لو رفت که آذرخش فراهانی هستی؟ من که چیزی نگفتم. همین طور راه می رفتم. بعضی ها خوششان آمده بود و بعضی ها هم از فیلم انتقاد داشتند. جالب بود. نظرات در مورد تو چطور بود؟ به نظر می رسد بهتر از نظرات نسبت به فیلم بود. درباره فیلم نمی دانم. به هر حال زحمت کشیده اند.