کد خبر : 91319 تاریخ : ۱۳۹۶ جمعه ۲۸ مهر - 12:42
8 سال با شاهرخ دوست بودم تا اینکه ازدواج کردیم ولی کاش دوست می ماندیم! 8 سال پیش نصیبه و شاهرخ با هم آشنا شده و تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند، اما مخالفت خانواده‌ها باعث شد که آنها 6 سال منتظر بمانند. تا این‌که در نهایت با یکدیگر نامزد شدند و بعد از دو سال هم زندگی مشترک خود را آغاز کردند.

نوآوران آنلاین- اما پای این زوج عاشق‌پیشه هم به دادگاه خانواده باز و زندگی‌شان به یک پرونده طلاق تبدیل شد. آن هم فقط به دلیل بی‌توجهی‌های شاهرخ به مریضی نصیبه؛ زن جوان وقتی در برابر قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت ماجرای زندگی‌اش را تعریف کرد و گفت: هشت سال پیش با شاهرخ آشنا شدم.

ما عاشق هم شدیم و بعد از مدت کوتاهی تصمیم به ازدواج گرفتیم. ولی از همان روز اول خانواده‌هایمان با ازدواجمان مخالفت کردند. اما من و شاهرخ آن‌قدر به هم علاقه داشتیم که از ازدواج منصرف نشدیم و با وجود مخالفت خانواده‌ها، باز هم کنار هم ماندیم. هرچه اصرار می‌کردیم بی فایده بود. با این حال نتوانستیم از هم جدا شویم. تا این‌که بالاخره بعد از گذشت شش سال خانواده‌ها راضی شدند و من و شاهرخ با هم نامزد شدیم. تقریبا یکی دو سال هم طول کشید تا زندگی مشترکمان آغاز شد. اما تازه متوجه شدم که اشتباه کرده‌ام. عشق چشمانم را کور کرده بود و نمی‌توانستم ایرادهای شاهرخ را ببینم. شاهرخ مرد بی‌عاطفه‌ای است. ماجرای درگیری ما هم سر همین موضوع است و در نهایت هردو تصمیم به جدایی گرفتیم. شاهرخ به من توجه نمی‌کند. وقتی بیمار می‌شوم و اتفاقی برایم می‌افتد به من اهمیت نمی‌دهد. حتی نگرانم هم نمی‌شود. همیشه نسبت به این رفتارش اعتراض می‌کردم، اما فایده‌ای نداشت. بارها حتی دلم را شکسته بود، ولی سعی نکرد رفتارش را درست کند. تا این‌که چند روز پیش من در خانه مادرم از پله‌ها افتادم و دستم شکست. مرا به بیمارستان بردند و در راه به شاهرخ خبر دادند، ولی در کمال ناباوری به جای این‌که نگران شود و سریع خودش را برساند، گفت کار دارد و آخر شب برای دیدنم می‌آید. آن روز جلوی خانواده‌ام حسابی تحقیر شدم. آبرویم رفت و دیگر نتوانستم تحمل کنم.

جالب اینجاست وقتی اعتراض کردم بشدت با من دعوا کرد. همان شب تصمیم به طلاق گرفتم و تازه متوجه شدم خانواده ام راست می‌گفتند.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی این زن بهانه‌ گیری الکی می‌کند. از وقتی با هم نامزد کردیم رفتارش با من تغییر کرده است. ما چند سال است همدیگر را می‌شناسیم و به تمام رفتارهای هم آگاهیم. نصیبه اگر اعتراضی داشت باید همان سال‌های اول آشنایی می‌گفت. نه این‌که درست بعد از ازدواج و رسمی شدن رابطه‌مان این موضوع را مطرح کند. برای همین احساس می‌کنم او به دنبال بهانه است. من آن روز کار واجبی در محل کارم داشتم و باید تا پایان ساعت کاری آنجا می‌ماندم. اما نصیبه این موضوع را درک نکرد و جلوی خانواده‌اش به من توهین کرد. بعد از آن هم پیشنهاد طلاق را مطرح کرد که من هم قبول کردم.

در پایان قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

قرار نیست همه آشنایی‌ها به ازدواج ختم شود

دکتر مهیار، روان‌شناس در این باره می‌گوید: شناخت مربوط به پیش از ازدواج است. شروع زندگی مشترک باید با شناخت و آگاهی لازم باشد. گاهی اوقات ازدواج به دلایل دیگری بجز تشکیل یک زندگی شیرین صورت می‌گیرد. دلایلی مثل فرار از خانواده، رسیدن به پول و ثروت بیشتر، مسائل کاری یا عمل کردن به خواسته خانواده؛ در این شرایط ممکن است زندگی مشترک از هم بپاشد. معمولا باید برای تشکیل یک زندگی مشترک به همه موارد توجه کرد. عشق، اخلاق خوب، تناسبات فرهنگی و توافقات فکری همه در کنار هم می‌توانند یک زندگی مشترک شیرین را تشکیل دهند که همه این موارد نیز باید پیش از ازدواج سنجیده شود. اما گاهی اوقات زنان و مردان تنها به دلیل عشق و دوست داشتن و تعهدی که به طرف مقابلشان دارند، بدون در نظر گرفتن موارد دیگر ازدواج می‌کنند و تازه پس از آغاز زندگی مشترک پی به عدم تفاهمشان می‌برند. تعهد در دوره آشنایی، به معنایی که طرفین مجبور شوند حتما و صددرصد با هم ازدواج کنند، نیست. قرار است طی این رابطه دختر و پسر با شخصیت یکدیگر آشنا شوند و بعد تصمیم بگیرند. قرار نیست همه آشنایی‌ها به ازدواج و آغاز زندگی مشترک ختم شود. زندگی مشترک شوخی نیست. بنابراین آشنایی‌های قبل از ازدواج آن هم در چارچوب مشخص ارزشی و اخلاقی باعث می‌شود افراد عاقلانه تصمیم بگیرند، عاشقانه شروع کنند و با تعهد ادامه دهند. البته نباید دوستی را بهانه آشنایی قبل از ازدواج قرار داد.