چهل سال بعد در چنین روزهایی!

علی زراندوز
«بابک زنجانی» که چهل سال قبل، شایعه آزاد شدنش از زندان خبر ساز شده بود، در حالی که سعی می کرد شناخته نشود در یکی از پاساژهای معروف شهر تهران مشاهده شد. وی در پاسخ خبرنگاری که اتفاقی وی را دیده و از او پرسیده بود: «یعنی شما بعد از این همه سال، هنوز هم از شناخته شدن در انظار عمومی خجالت می کشید؟» گفت: «پس چی که خجالت می کشم… زمانی رقمی که ما اختلاس کرده بودیم، برای خودش چنان بزرگ بود که آدم می توانست سرش را بالا نگه دارد؛ ولی الان خبر چنان اختلاس ها و سوء استفاده های مالی عظیمی منتشر می شود که من خودم شخصاً رویم نمی شود در انظار عمومی با آن رقم اندک اختلاس سرم را بالا بگیرم و همان بهتر که شناخته نشوم! شما هم شتر… ببخشید؛ یعنی بابک دیدی، ندیدی داداش!».
***
«عزت االله ضرغامی» که در همایش «قصه گویی کهن ایرانی» شرکت بود، پس از شخصیت داستانی محبوب «آقای حکایتی» به عنوان دومین چهره مطرح قصه گویی کشور شناخته و در مراسم خاصی از وی تجلیلی شد! به گفته دبیر این همایش، دلیل انتخاب آقای ضرغامی از میان خیلی عظیمی از قصه گوهای مدرن و کهن ایران این است که قصه های تاریخی وی، بسیار مورد توجه جوانان و حتی میانسالان و کهنسالان قرار می گیرد. وی در پاسخ به این درخواست خبرنگاران که گفتند: «یکی از این قصه ها را برای مان تعریف کنید لطفاً!» گفت: «مگر می شود قصه معروف ایشان را درباره این که ده ها سال قبل و وقتی داشتنِ ماهواره ممنوع بود، برای جمع آوری بشقاب های آنتن ماهواره روی پشت بام های خانه ها با طناب از آسمان فرو می آمدند را نشینده باشید؟ نفری یک پیام بدهید تا لینک این قصه تاریخی را که جناب ضرغامی خیلی شیرین و جذاب تعریف کرده برای تان ارسال کنم. شب ها قبل از خواب هم خودتان گوش بدهید و هم اجازه بدهید بچه های تان گوش کنند تا خواب های خوب ببینند!»
***
چهل سال پس از انتشار خبر تقلیل سن مهاجران از دانشجویان به دانش آموزان، مدیر یکی از مهد کودک های کشور، خبر منتشر شده درباره این که سن مهاجرت به مهدکودکی ها نزول پیدا کرده است را به شدت تکذیب کرده و به خبرنگاران گفت: «خوشبختانه خارجی ها با همه امکانات دروغین و سراب هایی که برای جوانان و نوجوانان ما می سازند و آن ها را تشویق به مهاجرت می کنند، هنوز نتوانسته اند در برابر کششی که عمو پورنگ و خاله شادونه برای بچه های مهدکودکی دارند، جایگزینی پیدا کنند و نقشه های شان در این زمینه با شکست کامل واجه شده است». در پایان این نشست خبری، خبرنگاران، مدیر مهدکودک، خاله های مهد و بقیه حاضران با خواندن دسته جمعی شعر معروف «عموپورنگ» یعنی «اردکِ تک تک، تک تکِ اردک!» مشت محکمی بر دهان آب به آسیاب دشمن ریزان کوبیدند!