ابتدای کار وی چنان بود که چون از راهی می گذشت، بزرگی صاحب کرم را بدید که می گفت: «چنین که من این هر دو طایفه را دوست دارم در جهان کس ندارد؛ یکی سپاهیان و دیگر زُهّاد را!». پس مولانا محسن رضایی او را بگفت: « شرطِ دوستی آن است که با هر دو طایفه نکویی کنی، سپاهیان را زر بده تا وفادار بمانند و زاهدان را چیزی مده تا زاهد بمانند!».
علی زراندوز
آن توسط ساواک بسیار گشته بازجویی، آن در هنرستان فنی صنعت نفت به دنبال علم و دانایی، آن مسبوق به سابقه در مبارزات چریکی، آن از پایه گذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، آن از واحد اطلاعات سپاه کرده رونمایی، آن سال ها فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آن دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام را سهم از مقامات دنیوی، آن مخالف جناح گرایی، آن گیرنده دکترای اقتصاد از دانشگاه تهران به قوت تحصیل و نه به شیوه کیلویی، آن تنظیم کننده سند چشم انداز ۲۰ ساله به طرفه العینی، آن راه نیافته به مجلس شورای اسلامی، آن با شعار “دولت عشق” حاضر شده در انتخابات ریاست جمهوری، آن مبدع شعار دولت ائتلافی، آن دهنده شعارهای “رهایی ایران از بحرانهای اقتصادی” و “فدرالیسم اقتصادی”، آن نویسنده کتاب “ایران منطقه ای”، آن معاون اقتصادی در دولت “ابراهیم رئیسی”، آن اهل بیان جملات قصار و نغز گویی، مولانا “محسن رضایی”.
سیلی زننده به ترامپ بود در پیام های پس از راهپیمایی و مخالفت می کرد با دعواهای جناحی و زرگری و هزار تومانی طلا می شد به قوتِ دست زدن وی بر آن؛ در برنامه های تلویزیونی!
ابتدای کار وی چنان بود که چون از راهی می گذشت، بزرگی صاحب کرم را بدید که می گفت: «چنین که من این هر دو طایفه را دوست دارم در جهان کس ندارد؛ یکی سپاهیان و دیگر زُهّاد را!». پس مولانا محسن رضایی او را بگفت: « شرطِ دوستی آن است که با هر دو طایفه نکویی کنی، سپاهیان را زر بده تا وفادار بمانند و زاهدان را چیزی مده تا زاهد بمانند!».
او را جملات نغز و پر مغز بسیار است. و گفت: «مردم آمریکا نمیدانند رئیس جمهورشان بایدن است یا نتانیاهو!». و (با حضور در جشنواره فیلم فجر) گفت: «تمام حقایق را نمیتوان در یک فیلم نشان داد!». و (در سال 1401) گفت: «روز به روز وضعیت اقتصادی کشور رو بهبود است و در مسیر پیشرفت، سرعت گرفتهایم!». و گفت: «مار اژدها شده در بورس (نقدینگی)، از بازار ارز، طلا، زمین و ساختمان سر در آورده است!». و (در گفت و گویی تلویزیونی) گفت: «مردم مطمئن باشند که به هیچ وجه ما خودمان را کنار آنها نمی دانیم!».
پس چون جمع مریدان را جمع بدید، گفت: «مشکل اصلی کشور ناکار آمدی ناشی از سهم خواهی است!». پس مریدان او را پرسیدند: «یا محسن! یعنی تو هیچ سهمی نخواهی؟». پس مولانا رضایی سر از جیب مکاشفت برداشت و گفت: «نه دیگر، یا همه اش یا هیچی!».
نقل است چون در دولت ابراهیم رئیسی، دو بار به سمت “دبیر شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا” منصوب شد، مریدان او را پرسیدند از سِرِّ این احکام تکراری، پس گفت: «کار از محکم کاری عیب نمی کند! شاید بار اول خوب منصوب نشده بودیم که این انتصاب، هیچ گره اقتصادی از مردم باز نکرد!».
نقل است چون در انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 تعهد نامهای را امضا همی کرد که در آن نوشته شده بود: «تعهد می دهم اگر بعد از دو سال وعدههای خود را عملیاتی نکردم از اداره قوه مجریه کنار روم تا فرصت بهتر زندگی کردن را از شما (مردم) نگیرم!». پس جمله مریدان او را پرسیدند از حکمت این وعده، گفت: «تعهد همی دهم که دو سال بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زدن برابر است با چهار صد سال بر چهار پایه نشستن و به مخده تکیه زدن!».
نقل است چون شهروندی از آمریکا، نام “محسن رضایی میرقائد» را اندر برگه رأی انتخابات این کشور و به جای کاندیداهای آمریکایی نوشت، مولانا رضایی را وقت خوش گشت و گفت: «هر چند در مملکت خویش، در هیچ انتخاباتی رأی نیاوردیم، لیک ما را در آمریکا رأی بسیار هست و باشد که در انتخابات بعدی از استان “ویسکانسین” نامزه همی شویم و رأی بسیار بگیریم و دماغ کاندیداهای آمریکایی بسوزانیم!».
پس چون مریدان او را بسیار به تئأتر شهر در رفت و آمد بدیدند، مولانا رضایی را (که در آن زمان معاون اقتصادی ابراهیم رئیسی بود)، سبب سؤال کردند؛ گفت: «از مردم میخواهیم صبر و حوصله داشته باشند تا جلوی اقدامات نمایشی بایستیم!».
پس چون گفت: «مسیر پیشرفت ملی از اجماع ملی میگذرد!». برخی مریدان او را پرسیدند که پس این پیشرفت ملی چه زمانی از اجماع ملی گذر همی کند؟ ما را که علف زیر پای سبز همی شد! مولانا رضایی بگفت: «صبر پیشه کنید که می گذرد… احتمالاً به دلیل تنگناهای اقتصادی، این “پیشرفت ملی” هم در مسیر، چند تا مسافر زده و به محض آن که آن ها را به مقصد همی رساند و کرایه ها بستاند و به زخم زندگی زند، خود را خواهد رساند!».
و (در وعده های انتخاباتی) گفت: «ما خانه داری را شغل می کنیم و در مرحله اول به تمامی مادران با دو فرزند، حقوق پرداخت میکنیم!». نقل است چون برخی مریدان این بشنیدند، او را پیام فرستادند که: «یا محسن! باشد که ما مردان به زیر خرج و مخارج کمر شکن زندگی بزاییدیم، حداقل روزی دو بار… پس ما را هم در این راستا بگنجان و از برای ما نیز حقوقی معین کن، گنجاندنی و معین کردنی!».
نقل است، طبیبی را دیدند که بر بستر بیماری نشسته و در گوش او فریاد همی زند که: «بهبود پیدا کن! بهبود پیدا کن! بهبود پیدا کن!» پس او را پرسیدند: «یا طبیب! این چگونه طبابتی باشد که بیمار را باید تیمار کردن و دارو تجویز نمودن و نسخه بیمه ای در بازار آزاد پیچیدن و بهایش چهار لا – پهنا حساب کردن و سرم با سوزن ریز وصل کردن و ب. کمپلکس و گلایکوفوز در سرم تزریق کردن، تا بهبودی حاصل شود و که را دیدی که بیماری با فریاد، شفا داده باشد؟». پس طبیب، سرزنش آغاز نمود و همی گفت: «باشد که شما را هیچ از علم روز اطلاع نباشد و ما را به دکتر محسن رضایی اقتداست که گفته است: «۲۰ سال است برای بهبود اقتصاد فریاد می زنم (!) پس من هنوز 20 دقیقه نشده که فریاد همی زنم و شما خسته شده اید؟».
نقل است چون از برای انتخابات، وعده همی داد که: «کاری خواهیم کرد که یک نفر بیکار نماند!». میلیون ها بیکار او را گرد آمدند که: «ما بیکاریم!». گفت: «فکر می کنید… همه تان سرکارید!». پس چون جماعت بیکار، غرقِ در پاسخِ مولانا رضایی شدند، بدیدند راست همی گوید که آنان سال هاست بیکار نبوده و دائم از نقل قول ها و سخنان عجیب مولانا محسن رضایی در هر انتخاباتی، یقه دریده و سر به بیابان همی نهاده اند و این بار نیز جملگی یقه دریده و سر به بیابان نهادند و باز، بیکار نماندند!
روزی برخی معاندان بر طریق طعنت او را گفتند: «یا محسن! چطور باشد که در این همه انتخابات شرکت بکردی و هیچ رای نیاوردی؟». پس مولانا رضایی آنان را پرسید: «آیا دانید با چندین فضیلت که دست راست را هست، خاتم در انگشت چپ چرا میکنند؟». گفتند: «لا!». گفت: «ندانی که اهل فضیلت همیشه در انتخابات محروم باشند؟». بیت: «آن که حظ آفرید و روزی داد / یا فضیلت همی دهد یا رای!» و گفت: «ما را همین بی رأیی، دلیلی باشد بر بسیاریِ فضیلت!». پس جمله دهان معاندان از تعجب باز ماند، فراخ تر از غار علی صدر و تاریک تر از شب های بی برقی در شهر!
پس او را پرسیدند از برخی مواضع کشورهای همسایه و ساز مخالف زدن های شان، گفت: «حق جل و علا میبیند و میپوشد و همسایه نمیبیند و میخروشد!».
پس اندر مواضع روسیه در باره جزایر سه گانه ایران، گفت: «دولتمردان روسیه تناقض مواضعشان در باره ایران را برطرف کنند!». نقل است چون این بگفت، او را پیام رسید از همسایه شمالی که: «ما را هر چه مواضع بوده در حمایت از اعراب بوده و در این زمینه هیچ تناقضی نبوده که دغدغه بر طرف کردنش موجود باشد!».
نقل است چون رخت از سرای فانی به عالم باقی برکشید، منکر و نکیر او را مختار کردند به انتخاب جایگاه خویش اندر بهشت یا اعراف یا هر جای دیگر که آرزویش باشد… پس مولانا محسن رضایی بگفت: «جایش چندان مهم نباشد، لیک ما را به جایی آرزو باشد که چون رأی بگیرند از مردمانش، رأی «محسن رضایی میرقائد» بیش از آرای باطله همی باشد!».