تا این جا دریافتیم که به تعبیر سید قطب روش خداوند (منهج ایمان) و روش جاهلی (منهج کفر) تضادی آشتی ناپذیر با یکدیگر دارند و شرک و ضلالت ذاتاً متجاوز و همواره در صدد گمراهی هدایت یافتگان است. نتیجه آنکه بنا بر مشیت الهی، جنگ میان پیروان این دو اردوگاه تا استقرار کامل روش خداوند استمرار دارد. او تأکید دارد که در این جنگ تفاوتی میان مشرکان و اهل کتاب نیست.
مهرنوش جعفری
تا این جا دریافتیم که به تعبیر سید قطب روش خداوند (منهج ایمان) و روش جاهلی (منهج کفر) تضادی آشتی ناپذیر با یکدیگر دارند و شرک و ضلالت ذاتاً متجاوز و همواره در صدد گمراهی هدایت یافتگان است. نتیجه آنکه بنا بر مشیت الهی، جنگ میان پیروان این دو اردوگاه تا استقرار کامل روش خداوند استمرار دارد. او تأکید دارد که در این جنگ تفاوتی میان مشرکان و اهل کتاب نیست.
به طور کلی دسته آیات ابتدایی سورۀ توبه (تا آیۀ 35) که ناظر بر نحوۀ تعامل با مشرکان و اهل کتاب است، از دیر باز محل بحث مفسران بوده است. برخی آیات 1 تا 5 را شامل کلیۀ مشرکان میدانند. برخی مشرکانی را که بر پیمان خود با پیامبر استوار ماندهاند، مستثنی کردهاند و برخی مفسران نیز این آیات را مخصوص مشرکان مکه و عربستان دانستهاند. اما بعضی هم چون سید قطب بر اساس دیدگاهی که آوردیم، مفاد آیات را عام و شامل تمامی مشرکان روی زمین و در هر زمان میدانند. او معتقد است این آیات حاوی احکام مرحلۀ نهایی تعامل با پیروان ادیان اعم از مشرکان و اهل کتاب هستند و دیگر هیچ عهدی جز پیمان ذمه نباید میان مسلمانان و پیروان دیگر ادیان منعقد شود. با نزول این آیات مردمان روی زمین از سه گروه خارج نخواهند بود؛ یا محارباند که با آنها جنگ میشود، یا مسلماناند که حقوقشان تابع شریعت الهی است، و یا اهل ذمّهاند که باید جزیه پرداخت نمایند.
سید قطب مفسرانی را که مشرکان وفادار به پیمان را از شمول اولتیماتوم مورد نظر این آیات خارج میدانند و بر آزادی آنان در بقای بر شرک خارج از حیطۀ حکومت اسلامی تأکید دارند، مورد انتقاد قرار داده و متهم میکند که آنان طبیعت تضاد میان شرک و ایمان را درک نکردهاند و تحت تأثیر قدرت چشمگیر مشرکان و ملحدان و اهل کتاب منفعل گشته و میخواهند ثابت کنند که اسلام دین صلح و سازش است. خلاصه این که سید قطب برای اهل کتاب و مشرکان تنها به شرطی حق حیات قائل است که شوکت و اقتدار سیاسی شان شکسته شده، تحت سلطۀ حکومت اسلامی جزیه بپردازند.
سید قطب آیات (توبه:۳۳تا۲۹) را که به جهاد با اهل کتاب اختصاص دارد، حاوی احکام نهایی و تعیین کنندۀ نحوۀ تعامل با این دسته از غیر مسلمانان میداند (1). در این آیات نیز مبنای تفسیر او تضاد میان اسلام با کفر و شرک است. به عقیدۀ او، وحی الهی هم پای تجارب عملی، مسلمانان را به این حقیقت رهنمون ساخته که میان دو روش زندگی اختلاف چنان عمیق است که امکان همزیستی میان آنان ناممکن است. از این رو خصومت یهود در مدینه و مسیحیان یمن و شام تا ابد در قبال جریان توحیدی پیامبر و ادامه آن امری تصادفی نبوده و پیروان این دو روش در این مواجهه اختیاری از خود ندارند. راه برون رفت از این مواجهۀ حتمی، زمانی است که هیچ قدرتی در زمین نباشد تا مانع دستیابی به اهداف اسلامی شود.
سید قطب بر اساس چنین نگرشی به هدف دین و روند مرحلهای نزول وحی هم پای حوادث، آیات (توبه:۳۵تا۲۹) را حاوی احکام نهایی در بارۀ نحوۀ تنظیم مناسبات با اهل کتاب تفسیر میکند. او حتی آیاتی نظیر (عنکبوت:46) را که مسلمانان را به مجادلۀ احسن با اهل کتاب فرا میخواند، احکامی مرحلهای میداند که با فرا رسیدن شرایط نهایی فاقد اعتبار هستند. او ویژگیهای مندرج در آیه (توبه:۲۹) را نه شرط جنگ با اهل کتاب، بلکه توجیه و دلیل جنگ با آنان عنوان میکند. بنابراین، “اعتقاد” تنها قاعدۀ تنظیم روابط است و اهل کتاب چون اعتقاداتی شرکآمیز دارند، نهایتاً مشرکاند و باید هم چون مشرکان با آن ها رفتار کرد. او با چنین تفسیری از آیه مزبور، نتیجه میگیرد که در جنگ با اهل کتاب تفاوتی میان کسانی که تجاوز کردهاند و آنانکه مرتکب تعدی نشدهاند، نیست. نفس عقیده منحرف آنان، جاهلیت و تجاوز به الوهیت خداوند و حقوق مردمانی است که آنها را به عبادتِ غیر خدا واداشته است و جاهلیت ناگزیر از رویا رویی و جنگ و دشمنی با آن است و لذا گریزی از جنگ و دشمنی میان دو طبیعت متضاد نیست (۲).
مؤلف کتاب اما؛ برداشت سید قطب از آیۀ (توبه:29) را چندان موجه نمیداند. زیرا در سورۀ ممتحنه که اندکی قبل از سورۀ توبه نازل شده، بر اساس همان الگوی مرحلهای بودن احکام وحی، باید همسو با آیۀ (توبه:29) باشد؛ اما روشن است آیات (ممتحنه:۹–۸) که توصیه میکند با کسانی که در دین با شما کارزار نکردهاند، نیکی و دادگری کنید)، از نظر مضمون کاملاً متعارض با آیۀ (توبه:29) است و نمیتوان آنها را احکام ماقبل نهایی و همپای سیر حوادث در روند آماده ساختن مسلمانان برای پذیرش حکم جهاد با اهل کتاب به مثابۀ حکم نهایی تلقی کرد. درواقع آیات (ممتحنه:۹–۸)
از نظر مضمون هم سو با آیاتی همچون (عنکبوت:46) است که توصیه میکند با اهل کتاب جز به شیوۀ نیکو مجادله مکنید.
تردیدی نیست که سورۀ عنکبوت مکی است و جالب این که خود سید قطب در توضیح همین آیه میپذیرد که کلیۀ اهل کتاب ستمگر و منحرف از توحید نیستند و هم زیستی مسالمت آمیز و مجادلۀ احسن با ایشان امری ممکن است. اما در تفسیر آیۀ (توبه:29)، آیه (عنکبوت:46) را حکمی مرحلهای میداند و در توجیه ضرورت جهاد با اهل کتاب تصریح میکند که صفات ذکر شده در (توبه:29)، شامل تمامی مسیحیان از زمانی است که مجامع دینی آنان منحرف شدند. علت این تناقض گویی سید قطب را باید در تفسیر او از جاهلیت و دو گانه سازیهایی نظیر جامعۀ اسلامی /جامعۀ جاهلی؛ و منهج الله / منهج غیر الله، و نیز در این عقیده دانست که وظیفۀ پیامبران و پیروانشان نابودی تمامی حکومتهای بشری از طریق جنگ و جهاد است (۳).
نکته مهم دیگر در نقد دیدگاه سید قطب نسبت به رفتار با پیروان ادیان دیگر این حقیقت است که او رفع تضاد ماهوی میان دو روش فوق را نه در ریشه کن شدن عقیدۀ شرک بلکه صرفاً نابودی شوکت و قدرت پیروان ادیان دیگر و پرداخت جزیه میداند. ادعای این که با نابودی شوکت غیر مسلمانان و از بین رفتن موانع دعوت، همۀ انسانها بنا به فطرت خود به اسلام روی میآورند، ادعایی باطل است؛ چرا که میبینیم در سرزمینهای اسلامی پیروان ادیان دیگر هم چنان وجود دارند. حتی در هند با وجود قرنها حاکمیت مسلمانان، اکثریت هندوها بر دین خود میزیستند (۴).
مؤلف از این نکات عدم سازگاری درونی الگوی تحلیلی سید قطب در تبیین روابط میان جامعۀ اسلامی با دیگر جوامع را نتیجه گرفته و تصریح میکند که صاحب “فی ظلال القرآن” تلاش کرده خدا شناسی بنیاد گرایانۀ “ابن تیمیه”، “ابنالقیم جوزی” و دیگر نظریه پردازان بزرگ عالم تسنن در قرن هشتم هجری را مبنای جنبش احیای دینی جدید قرار دهد تا انگیزه لازم را در مسلمانان برای نابودی استعمار و استقرار حاکمیت الله در زمین، ایجاد کرده باشد. در واقع سید قطب کوشیده با استفاده از مفاهیم دینی منظومۀ کاملی از یک ایدئولوژی با تمام کارکردهای یک ایدئولوژی تمامت خواهانه را با ویژگیهایی هم چون الهام بخشی، سادهسازیِ واقعیت، جزمگرایی، هویت بخشی به پیروان خود ارائه دهد که در عین نفی دیگری، تصویرگر جامعهای آرمانی باشد. در این کوشش مارکسیسم به نحو گسترده و آشکار الهام بخش او بوده است.
دو گانه سازیهای سید قطب همانند جامعۀ اسلامی / جامعۀ جاهلی؛ و حاکمیت الله / حاکمیت طاغوت، یادآور ایدئولوژی مبتنی بر تضاد مارکسیستی و متناظر با دو گانههای معروف این مکتب است؛ جامعۀ جاهلی به جای جامعۀ سرمایهداری نشسته و جامعۀ اسلامی در تعریف او یادآور جامعۀ نهایی کمونیستی، طلایه داران جنبش اسلامی در اندیشۀ او متناظر با حزب پیشتاز انقلابی، جدایی طلایه داران جنبش اسلامی برای پاک شدن از آلودگیهای جامعۀ جاهلی در تعالیم او یادآور توصیههای مارکسیسزم لنینیسم به مبارزان مبنی بر تلاش برای رهاشدن از خصلتهای خرده بورژوازی و بالاخره جهاد در تعریف او هم معنا با جنبش مبارزۀ مسلحانه برای سرنگونی حکومتهای وابسته به امپریالیسم است.
در نوبت بعد به بیان نسبت اسلام با حکومت و اجزای آن هم چون اختصاص حق قانونگذاری به خداوند، حکومت اسلامی و خواست مردم، مشخصهها و اختیارات حاکم اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، اصل شورا و حقوق و آزادیهای مدنی در اندیشۀ سید قطب خواهیم پرداخت.
—————
پاورقی:
۱) جریانهای تفسیری و مسألۀ آزادی. آرمین، محسن. ص: 211.
۲) همان. ص: 213.
۳) همان. ص: 214.
۴) همان.ص: 215.