چهل سال بعد در چنین روزهایی!

علی زراندوز
با انتشار نرخ دریافتی روان شناسان برای خدمات مشاوره ای به مردم در سال 1444، مشخص شد امسال هم روان شناسی در زمرمه لوکس ترین خدمات دریافتی کشور محسوب می شود و تنها اقشار بسیار مرفه جامعه می توانند از این خدمات استفاده کرده و پُز روان شناس رفتن را در صفحات اجتماعی به مردم عادی بدهند! یکی از فعالان این حوزه در گفت و گو با خبرنگاری اعلام کرد که هنوز یادمان نرفته که ده ها سال قبل، بیشتر مردم مراجعه به روان شناس را ننگ و عار می دانستند و با گفتن جمله کلیشه ای: «مگر من دیوانه ام که به روان شناس مراجعه کنم؟». از دریافت خدمات روان شناسی، سر باز می زدند. این در حالی است که الان چندین سال است که رفتن نزد روان شناس و تراپی هم مثل رفتن به کشورهای خارجی و پیست اسکی و رستوران های گردان برج های کشورهای حاشیه خلیج فارس، تبدیل به یکی از تفریحات لاکچری اقشار بسیار مرفه جامعه شده است!
***
“دکتر پزشکیان“ که از چهل سال قبل بر روی تشکیل FATF داخلی تاکید داشت، سرانجام اعلام کرد موفق به عملیاتی کردن این طرح شده است. وی در پاسخ به سوال خبرنگاری که از وی پرسید: «حالا چه نهادها، سازمان ها و ارگان هایی عضو این FATF داخلی هستند؟». گفت: «البته این FATF هنوز فامیلی – محلی است و در حال حاضر که فقط بنده و فرزندان و نوه هایم در آن عضو هستیم ولی خب، از نانوایی و خشکشویی و سوپرمارکت و سوپرگوشت و حلیم و آش فروش محل هم قول گرفتیم که روی پیوستن به این FATF فامیلی – محلی فکر کنند که اگر جواب شان مثبت باشد، می توان گفت به تحقق یکی از وعده هایی که چهل سال پیش داده بودیم، کمی نزدیک می شویم؛ البته خشکشویی محل می گوید ممکن است با پیوستن به این FATF محلی، این مساله که گاهی مردم در لباس های شان پول جا می گذارند و این لباس ها توسط ایشان شسته می شود، حمل بر پولشویی شود که از این رو، خیلی روی خوشی به پیشنهاد ما نشان نداد!».
***
جوانی که به همراه خانواده اش به خواستگاری یکی از نوه های “عراقچی“ (وزیر امور خارجه سابق کشور) رفته بود، در گفت و گو با یکی از صفحات اینستاگرامی زرد، از مصائب به خواستگاری نوه وزیر سابق امور خارجه رفتن گفت و تاکید کرد: «راستش ما می خواستیم مثل رسوم جاری و عادی به خواستگاری دختر مورد نظرمان برویم، ولی پدر بزرگ ایشان، یعنی آقای “عراقچی“ اعلام کرد اعتقادی به خواستگاری مستقیم ندارد و به شدت به خواستگاری غیر مستقیم عقیده دارد. از این رو قرار شد ما به خواستگاری عباس آقا … ببخشید؛ یعنی به خانه عباس آقا، که همسایه طبقه بالای خانواده نوه آقای “عراقچی“ است و اتفاقاً هم نام ایشان هم هست، برویم و شروط مان را بگوییم و شروط خانواده “عراقچی“ را هم از زبان عباس آقا بشنویم. البته ما این کار را انجام دادیم و به جای این که چای معروف خواستگاری را از دست عروس خانوم بگیریم، از دست عباس آقا گرفتیم که یک تار سبیل ایشان هم در استکان چای بنده افتاده بود که به کلی اشتهای مرا در مورد نوشیدن چای و اصولاً ازدواج و تشکیل خانواده، کور کرد!».