یکی از خسارتهای مهمی که از طریق کاهش کارآیی و اعتبار صدا و سیما به جامعه ایران وارد شده، بیپناه کردن مردم در برابر رسانههای مجازی است. چگونه؟ تعیین اعتبار یک خبر مسألهای تخصصی است. دروازهبانی خبر وجود دارد تا کارشناس رسانه خبر را بررسی کند که، آیا فلان خبر درست است یا خیر؟ پس از راستی آزمایی منتشر و از طریق رسانه در اختیار مردم یا مصرفکننده قرار گیرد. اگر این دروازهبانی نباشد، راست و دروغ به خورد جامعه داده میشود که عوارض زیانباری دارد.
یکی از خسارتهای مهمی که از طریق کاهش کارآیی و اعتبار صدا و سیما به جامعه ایران وارد شده، بیپناه کردن مردم در برابر رسانههای مجازی است. چگونه؟ تعیین اعتبار یک خبر مسألهای تخصصی است. دروازهبانی خبر وجود دارد تا کارشناس رسانه خبر را بررسی کند که، آیا فلان خبر درست است یا خیر؟ پس از راستی آزمایی منتشر و از طریق رسانه در اختیار مردم یا مصرفکننده قرار گیرد. اگر این دروازهبانی نباشد، راست و دروغ به خورد جامعه داده میشود که عوارض زیانباری دارد. این کارِ رسانهها بویژه رادیو و تلویزیونهای رسمی است. در واقع همان طور که ما دارو را با اطمینان از داروخانه میخریم، خبر را هم باید با اطمینان از فرستنده خبر دریافت کنیم. خرید دارو و قرص فلهای و آمپول از دستفروش کنار خیابان همان اندازه احمقانه است که خبر را از رسانه غیر معتبر و ناشناخته بگیریم. اگر روی کالاها علامت استاندارد یا بارکد معتبر میزنند، باید روی خبر هم چنین علامتی باشد، نشانه اصلی خبر معتبر، رسانه مرجع و منتشرکننده آن است و از آنجا که صدا و سیما مرجعیت و اعتبار خبری خود را از دست داده است، یا حداقل نزد اکثریت مردم از دست داده بنابراین مردم به صورت مستقل از اخباری بهرهمند میشوند که از دروازهبانی معتبری عبور نکرده است. این مسأله در شرایط کنونی ایران که با وضعیت ناپایداری مواجه هستیم و نوعی تشنگی خبری وجود دارد، تشدید هم میشود. در ایام تعطیلات با چند مورد از این خبرها مواجه شدم که به گمانم مصداق همین مسأله بود.
با اعلام خبر نوشتن نامه ترامپ به ایران، خیلیهای سعی کردند که از مفاد آن مطلع شوند. این کوشش برای دریافت یک نیاز طبیعی بود. ولی این نیاز موجب میشد که در غیاب رسانه داخلی معتبر هر حرفی را بپذیرند. یکی از آنها انتشار متنی بود که به عنوان ترجمه فارسی سفارت سوییس در تهران از این نامه منتشر و گفته شد که در وبسایت این سفارتخانه قرار دارد. در چندان مورد افراد محترمی آن را برای من هم فرستادند! نظر به یکی از ارسالکنندگان که صحت و سقم این متن را جویا شده بود نوشتم:
اگر سفارت سوییس متنی را منتشر کرده باشد در عرض چند ثانیه همه خبرگزاریها آن را همراه لینک خبرش منتشر و قطعا اظهار نظر رسمی هم میکنند. به علاوه این نامه چه ربطی به سفارت سوییس دارد؟ نمایندهای از دولت امارات آن را آورده است، چگونه به دست این سفارت رسیده؟ نامه در بسته بود. طبعاً آورنده نامه نیز از مفاد آن مطلع نبوده. فرض کنیم که سفارت سوییس به دلیلی اطلاع داشته، به چه مجوزی باید آن را منتشر کند؟ و مهمتر اینکه چرا باید ترجمه فارسی آن را منتشر کند؟ مگر سفارتخانه دارالترجمه است؟ روشن است کسی که انگلیسی نمیدانسته، میخواسته چنین چیزی را جعل کند، مجبور بوده به زبان فارسی آن را جعل و منتشر کند. چگونه ممکن است که چنین خبری درست باشد؟
خبر دیگر این بود که ظریف با یک هیأت بلندپایه عازم واشنگتن شده است! این را هم برخی فرستادند و نظرم را پرسیدند!! تعجب از این بود که ساختار ایران اگر یک روز بخواهد چنین کاری را هم کند که نمیکند، ظریف در انتهای لیست هم نیست. اهمیت مسأله کینه را در وضعیت کنونی، در سیاست داخلی ایران درک نکردهاند. معلوم میشود که درک روشنی از مسایل سیاست داخلی ایران نیست که چنین خبری قابلیت رسیدگی پیدا میکند.
تازه اینها اخباری است که با عقل سلیم و متعارف و چشم غیر مسلح میتوان نادرستی آنها را تشخیص داد بسیاری از اخبار جعلی هست که رد کردن آنها خیلی سختتر از تایید کردن آنهاست و برای راستی آزمایی باید به مرجع معتبر خبری دسترسی داشته باشیم. نکته مهم این است که در غیاب رسانه معتبر داخلی رسانههای فرامرزی دایره وسیعتری برای انتشار اخبار جعلی پیدا میکنند بویژه هنگامی که نتوانید شکایت کنید.
هر دو خبر به وضوح معلوم بود که از اساس نادرست است ولی مسأله اصلی این است که چرا چنین اخبار عجیبی با استقبال مواجه میشود؟ یک بار در باره شخصی به نام «هخا» نوشتم او شومن ایرانی مقیم آمریکا بود که در سال ۸۳ مدعی شد که ۱۰ مهر با ۵۰ فروند هواپیما به تهران آمده و نظام را سرنگون میکند. معلوم بود که ادعای چرتی است ولی جالب اینکه عدهای نیز باور کرده بودند. اگر او میگفت که طرفدارانش را از طریق مرز و پیاده به داخل ایران میفرستد در تهران جمع میشوند و قیام مسلحانه میکنند باورپذیرتر بود، چون این ادعاها به لحاظ اجرایی قابل تصور بود، ولی عمداً میگفت با هواپیمای مسافربری میآید مهرآباد، کاری که غیر ممکن است و اهمیت مسأله در همین است که باور مردم را به امر غیر ممکن جلب کند. مثل آقای میرباقری روحانی تندروها، که گفته فرمان ظهور در عالم جاری شده است! آن قدر هم جدی میگوید که گویی رونوشت متن مکتوب فرمان در دست اوست. بعد هم که مثل هخا خبری نشد، که قطعا نمیشود، خواهند گفت «بَداء» حاصل شد.
این پذیرشهای عجیب و غریب محصول یک جامعه منفعل و چشم انتظار است. هر کس به نحوی منتظر موعود خود است. البته همه یک موعود ندارند، انواع موعودها در ذهن این و آن هست.
سواد رسانهای مثل سواد پزشکی است، همه نمیتوانند به آن مسلط باشند، ولی در جامعهای که نظام پزشکی نداشته باشد و هر کس مجاز است نسخه بپیچد، حکمای طب اسلامی نیز میداندار درمان خواهند شد، البته نتیجه نیز پیشاپیش معلوم است. افزایش فلاکت و مرگ و میر.