سیاسی 23 تیر 1404 - 10 ساعت پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
سید محمود حسینی

تحلیل های نتانیاهویی کارشناسان تلویزیون

حمله به ایران توسط اسرائیل و در مرحله بعد توسط آمریکا صورت گرفت؛ اما روشن است که این حمله فراتر از حمله اسرائیل است .حمایت و دخالت مستقیم انگلستان، آلمان و فرانسه در دفاع از اسرائیل و رهگیری موشک های ایران آشکار است. بنابراین، باید به این سؤال اساسی فکر کرد که آن ها بر سر چه اهدافی در حمله به ایران به توافق رسیده اند؟

سید محمود حسینی یادداشت ویژه

حمله به ایران توسط اسرائیل و در مرحله بعد توسط آمریکا صورت گرفت؛ اما روشن است که این حمله فراتر از حمله اسرائیل است .حمایت و دخالت مستقیم انگلستان، آلمان و فرانسه در دفاع از اسرائیل و رهگیری موشک های ایران آشکار است. بنابراین، باید به این سؤال اساسی فکر کرد که آن ها بر سر چه اهدافی در حمله به ایران به توافق رسیده اند؟

*اهداف دشمنان از حمله به ایران
ماکرون می گوید ایران باید در مورد برنامه هسته ای، موشک های بالستیک و تولید اسلحه هسته ای با غرب به توافق برسد.
دیگران، حمایت ایران از گروه های نیابتی را هم اضافه کرده اند؛ اما یک نکته مهم در این جا وجود دارد که عراق هیچ کدام از این ها را نداشت و دروغ بودن برنامه هسته ای هم برای شان آشکار بود. در سوریه و لیبی و افغانستان هم بهانه حمله این موارد نبود.
بنابر این به نظر می رسد موضوع را باید از تحلیل چالش های ایران با غرب و حل مسائل مطرح شده توسط آن ها خارج کرد و به جای انتخاب رویکرد حل مسأله، رویکرد اهداف را دنبال کرد؛ یعنی وفی الواقع: «آمریکا و غرب در عراق به دنبال چه هدفی بودند؟ در لیبی چه هدفی را دنبال میکردند؟ و آیا به اهداف خود رسیده اند؟».
خلاف تحلیل های رایج، می توان این فرض را پذیرفت که به هدف خود که تجزیه قدرت یکپارچه عراق و لیبی بود رسیدند و کشورهایی فاقد توانایی بسیج اراده ها و امکانات ساخته اند.
در مورد ایران نیز به نظر می رسد مسائلی که مطرح می کنند اهرم های تجمیع قدرت است. مسأله اصلی آن ها توانایی بسیج قدرت است. آن ها با همین شدت بادولت خاتمی هم مخالفت کردند و آن را محور شرارت نامیدند.
اگر تجزیه قدرت و یکپارچگی توانمندی ها، هدف اصلی آمریکا باشد، نحوه برخورد با جنگ قاعدتاً باید تغییر کند و ایران در مسیر جنگ رو در رو گام نگذارد.
در هرحال، سؤال اصلی این نیست که چالش های ما با آمریکا چیست؟ سؤال اصلی این است که اهداف آن ها چیست؟ این دو سؤال شاید به نظر برسد که دو روی یک سکه هستند؛ اما ماهیت دو پرسش، کاملاً متفاوت است و باید در جست و جوی این که اهداف آن ها چیست، بیشتر فکر کرد. این، می تواند متفاوت از حل این مسائل باشد!

*تجزیه انسجام، هدف اصلی آمریکا و غرب به ایران
هدف اصلی آمریکا و غرب به ایران، تجزیه انسجام، یکپارچگی و توسعه قدرت در ایران است. این قدرت شامل همه نوع قدرت اعم از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، فناوری، علمی، مدیریتی و نظامی است و صرفاً محدود به قدرت نظامی نیست. از این رو، اهداف و استراتژی های آمریکا برای تحلیل و کاهش قدرت ایران باید محور تحلیل ها باشد؛ اما تمرکز تحلیل کارشناسان نظام در صدا و سیما بر اهدافی است که کاملاً غیر واقعی و ساختگی است. آن ها عموماً بیان می کنند که اسرائیل و آمریکا اهداف چهارگانه زیر را در حمله به ایران داشتند:
۱) نابودی سران نظام، خصوصاً فرماندهان سپاه و حمله به مراکز مهم در همان روزهای اول
حمله که شیرازه امور را فرو می پاشاند.
۲) ایجاد شورش داخلی در کشور.
۳) تصرف مراکز حساس با تیم های آموزش دیده مانند صدا و سیما.
۴) سرنگونی نظام سیاسی و حرکت به سمت تجزیه ایران.
این کارشناسان سپس با شعف و سرور اعلام می کنند که اسرائیل و آمریکا در اهداف خود شکست خوردند و علت آن را هم قابلیت های هدایت جنگ، حمایت یکپارچه مردم و موشک های ایران عنوان می کنند. استدلال آن ها هم برای تأیید نظرات شان، سخنان نتانیاهو است.
هیچ متفکر برجسته ای که با حداقل تحولات سیاسی و اجتماعی آشنا باشد، این اهداف را برای حمله اسرائیل به ایران تعریف نمی کند. اهدافی که صرفاً مصرف داخلی برای نتانیاهو و دارو دسته اش دارند.
اسرائیل در حد لبنان و حماس نتوانسته است اهداف بسیار کمتر از این را تحقق بخشد، آن گاه چه گونه می خواهد در عرض دو هفته نظام سیاسی کشوری مانند ایران را آن هم از فاصله ۱۳۰۰ کیلومتری فرو پاشانده و از آن مهم تر، انقلاب سیاسی هم در کشور به راه بیندازد و حکومت مطلوب خود را هم برسر کار بیاورد؟!
این نوع تحلیل گران؛ هم علم، هم تجربه و هم شعور متعارف مردم را به سخره گرفته اند. خودشان برای آمریکا و اسرائیل هدف تعریف می کنند و خودشان هم تحلیل می کنند که به آن اهداف خیالی نرسیده اند و طبعاً سرخوش از موفقیت به رقص و پایکوبی می پردازند و اجازه نمی دهند کارشناسان نخبه و صاحب نظر، مسائل را تحلیل کنند و در اختیار مردم و رهبران نظام قرار بدهند.
قطع و یقین به لحاظ علم مدیریت، هیچکدام از این اهداف چهارگانه نمی توانسته اهداف واقعی آمریکا و اسرائیل در این عملیات باشد.
بنابراین بایستی به دقت اهداف واقعی اسرائیل و آمریکا مورد شناسایی قرار گیرد. اهدافی که فراگیرتر از حتی نابود کردن قدرت هسته ای ایران است.
به عبارتی، هدف اصلی آن ها (آمریکا و اسرائیل) فروپاشی بنیان های اقتصادی، علمی، مدیریتی و انسجام اجتماعی و در یک کلمه، بنیان های مولد قدرت در حوزه های مختلف است. این ها باید از طریق افزایش ناامنی و در سایه جنگ و آشوبناک تر شدن محیط فعالیت نیروهای توانمند و کارآفرین و نخبه جامعه برای دشمن حاصل آید. اوضاع نا به سامان و دائماً آشوبناک تری که بر آشوب ها و ابرچالش های تحریم های هوشمند و ناترازی های بحران آفرین اضافه می گردد تا در یک روند بلند مدت و به تدریج ایران را از دنیای توسعه به بیرون پرتاب کنند. از این رو، ضرورت دارد از طرق مختلف به دولت هشدار داده شود که فریب این تحلیل های ساخته شده توسط اندیشکده های بیگانه را نخورد و به اهداف واقعی نه کاریکاتوری توجه داشته باشد. روشن است که این به معنای کم ارزش کردن کار بزرگ و موفق رهبری، دولت، سربازان وطن و مردم در مدیریت این بحران بزرگ و پیروز شدن در نبرد ۱۲ روزه علیه دشمن در کوتاه مدت نیست و قطعاً اسرائیل بهای بسیارسنگین تری از ما در حمله به کشورمان پرداخت کرده است. پیروزی راهبردی ما آشکار است، مشرط بر این که تحلیل درستی از اهداف و راهبردهای آمریکا و اسرائیل در حمله اخیر داشته باشیم.

*پیش بینی جنگ
این پیش بینی که اسرائیل به زودی و مجدداً به ایران حمله می کند – و تعدادی از بزرگان حوزه سیاست نیز تأکید بیشتری بر آن دارند – باقی ماندن دلایل شروع جنگ است که البته به لحاظ علم مدیریت چند اشکال اساسی دارد:
اولاً) چنان چه توقف عملیات به دلیل کمبود تجهیزات و وسایل مادی باشد، قابل قبول نیست؛ چرا که یک کشور برای شروع جنگ حداقل امکانات پشتیبانی برای دو یا چند ماه را تدارک می بیند، نه این که در یک مدت ۱۰ روز دچار بحران لجستیک شود.
ثانیاً) اگر غیر مترقبه بودن توانایی های ایران در پاسخ دادن علت توقف جنگ باشد تا دشمن در طراحی های جنگی خود تجدیدنظر کند، باز هم این نکته مطرح است که اسرائیل از کجا می داند که ایران تجهیزات جدیدتری نداشته باشد وپاسخ ها در آینده کوبنده تر نباشند.
ثالثاً) اسرائیل و آمریکا کاملاً به این امر واقف بوده و شده اند که تفاوت معنادار وسعت خاک ایران با سرزمین کوچک اسرائیل با دو شهر مهم تا چه اندازه در فلج کردن همه امور و ویران کردن موجودیت یک کشور تأثیرگذار است، پس چرا باید به جنگ فرسایشی تن بدهند. مضافاً این که طبق تأکید مکرر ترامپ، تأسیسات هسته ای ایران نابود شده است و اسرائیل بهانه ای برای ادامه جنگ و ویران شدن تل آویو و حیفا ندارد. از طرفی، در آمریکا نیز ترامپ با شعار ضد جنگ بودن رأی آورده است و بیش از این به صلاحش نیست بر طبل جنگ بکوبد.
دلایل دیگری را هم می توان مطرح کرد از جمله نابود شدن پایگاه های داخلی اسرائیل در ایران در حوزه پهباد و ریز پرنده و اتکاء صرف به پرواز اف ۳۵ که قاعدتاً تأثیر راهبردی ندار، مگر این که به حوزه های نفتی و گازی ایران حمله کنند که آن هم منطقه را دچار آینده ای مبهم و پر آشوب و با ریسک بالا برای جهان به ویژه آمریکا می سازد که کاملاً با اهداف ترامپ متضاد است. ترامپ دنبال اهداف و روابط اقتصادی در این منطقه و غرب آسیا و اوراسیا برای حذف چین است و اجازه نمی دهد اسرائیل به حوزه نفت و گاز ایران حمله کند.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *