پس از جنگ، اقتصاد کشور با چالشهای متعددی روبرو شد که مهمترین آنها آسیب دیدن بنگاههای اقتصادی و کسبوکارهاست. کسبوکارها ستون فقرات اقتصاد هر کشور هستند و نقش حیاتی در تولید، اشتغال و رفاه عمومی ایفا میکنند. در شرایط پساجنگ که زیرساختها تخریب شده و فضای اقتصادی نامطمئن است، حمایت مسئولان از کسبوکارها نه تنها یک ضرورت استراتژیک بلکه یک سیاست حیاتی برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی محسوب میشود.
پس از جنگ، اقتصاد کشور با چالشهای متعددی روبرو شد که مهمترین آنها آسیب دیدن بنگاههای اقتصادی و کسبوکارهاست. کسبوکارها ستون فقرات اقتصاد هر کشور هستند و نقش حیاتی در تولید، اشتغال و رفاه عمومی ایفا میکنند. در شرایط پساجنگ که زیرساختها تخریب شده و فضای اقتصادی نامطمئن است، حمایت مسئولان از کسبوکارها نه تنها یک ضرورت استراتژیک بلکه یک سیاست حیاتی برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی محسوب میشود.
کسبوکارها، اعم از کوچک، متوسط و بزرگ، موتور محرک اقتصاد و ایجاد اشتغال هستند. پس از جنگ، اقتصاد کشور دچار رکود و بیثباتی میشود و بنگاهها به دلیل کاهش تقاضا، افزایش هزینهها، و آسیب دیدگی زیرساختها، توان عملیاتی خود را از دست میدهند. در این شرایط، اگر کسبوکارها نتوانند فعالیت خود را ادامه دهند یا مجبور به تعطیلی شوند، نه تنها تولید کاهش مییابد بلکه میلیونها شغل نیز از بین میرود. این امر موج بیکاری گستردهای ایجاد میکند که پیامدهای اجتماعی، امنیتی و اقتصادی جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
از سوی دیگر، حفظ و حمایت از کسبوکارها در این دوران میتواند به بازسازی سریعتر اقتصاد کمک کند. بنگاهها به عنوان حلقه اتصال بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، موجب گردش سرمایه و افزایش تقاضا میشوند و زمینه ایجاد اشتغال را فراهم میآورند. این روند باعث میشود چرخههای اقتصادی مجدداً فعال شده و از رکود عمیق اقتصادی جلوگیری شود.
وقتی کسبوکارها تعطیل میشوند، اولین قربانیان آن نیروی انسانی هستند. تعدیل نیرو به معنی از دست رفتن درآمد خانوادهها، کاهش قدرت خرید، افزایش فقر و در نهایت بروز ناآرامیهای اجتماعی است. موج بیکاری پس از جنگ، میتواند سبب افزایش آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، جرم و جنایت، و کاهش سرمایه اجتماعی شود.
از منظر اقتصادی، بیکاری گسترده، درآمد ملی را کاهش داده و موجب کاهش تقاضا در بازار داخلی میشود. این مسئله باعث میشود اقتصاد کشور در چرخهای معیوب گرفتار شود که به سختی میتوان از آن خارج شد. در نتیجه، تعطیلی کسبوکارها و افزایش بیکاری پساجنگی، نه تنها بر اقتصاد کلان تاثیرگذار است، بلکه به انسجام اجتماعی و امنیت ملی نیز ضربه میزند.
مسئولان اقتصادی و سیاستگذاران نقش بسیار مهمی در حمایت از کسبوکارها در دوران پساجنگ دارند. این حمایتها باید در قالب سیاستهای مالی، اعتباری، تسهیلات مالی، اصلاح مقررات، کاهش مالیاتها، و ایجاد زیرساختهای لازم برای فعالیت بنگاهها باشد. دولتها میتوانند از طریق ایجاد صندوقهای حمایتی، تخصیص تسهیلات ارزانقیمت، و تضمین امنیت سرمایهگذاری، کسبوکارها را در مسیر بازسازی و توسعه یاری کنند.
همچنین مسئولان باید در فرآیند بازسازی پساجنگ، با تدوین برنامههای جامع و بلندمدت، فضای کسبوکار را به گونهای مدیریت کنند که ریسکها کاهش یابد و بنگاهها بتوانند به سرعت به حالت عادی بازگردند. تسهیل دسترسی به منابع مالی و سرمایه در گردش، ایجاد بازارهای جدید، و ارتقای کیفیت زیرساختها از جمله سیاستهای کلیدی هستند.
حفظ نیروی انسانی متخصص و توانمند از مهمترین عوامل بازسازی اقتصادی پساجنگ است. تعدیل نیرو و بیکاری گسترده، موجب مهاجرت نیروی کار به مناطق دیگر یا حتی خارج از کشور میشود که به نوبه خود بحران نیروی انسانی ماهر را تشدید میکند. از این رو، حمایت مسئولان باید به گونهای باشد که بنگاهها بتوانند نیروی کار خود را حفظ کنند و حتی توسعه دهند.
برنامههای آموزشی و توانمندسازی نیروی کار نیز از دیگر سیاستهای کلیدی هستند که باید به موازات حمایت از کسبوکارها اجرا شوند تا ظرفیتهای داخلی افزایش یافته و اشتغال پایدار ایجاد شود. اشتغال پایدار باعث افزایش رفاه خانوارها، تقویت تقاضای داخلی و رونق اقتصادی خواهد شد.
اتخاذ سیاستهای حمایتی هوشمندانه و برنامهریزی شده میتواند فرصت بازسازی را به نقطه قوت تبدیل کرده و کشور را از آسیبهای بلندمدت نجات دهد.
حمایت مسئولان از کسبوکارها در دوران پساجنگ نه تنها یک الزام اقتصادی بلکه یک ضرورت است. این حمایتها باید با درک عمیق از اهمیت بنگاهها در تولید، اشتغال و ثبات اقتصادی طراحی و اجرا شود. در غیر این صورت، تعطیلی کسبوکارها و تعدیل نیروی انسانی به موجی از بیکاری و ناآرامیهای اجتماعی منجر خواهد شد که بازسازی پساجنگ را دشوارتر و طولانیتر میکند. از این رو، مسئولان باید با برنامهریزی دقیق و سیاستهای حمایتی مؤثر، زمینه بقای کسبوکارها و توسعه اشتغال پایدار را فراهم کنند تا اقتصاد کشور بتواند به سرعت به مسیر رشد بازگردد و رفاه عمومی تأمین شود.