نوآوران آنلاین- در ماههای اخیر شنیدم بحثی با موضوع «استانداردسازی کتاب کودکان» مطرح شده و جلساتی هم با حضور تعدادی از مدیران و کارشناسان فرهنگی در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برای پرداختن به این موضوع برگزار شده است. نمیدانم ایده «استانداردسازی کتاب کودک» توسط چه کسی یا چه نهادی ارائه شده اما جای تاسف است که با این همه تجربههای انباشتهشده در حوزه کتاب و حتی ممیزی، همچنان ایدههایی مطرح میشود که صرفا به درد شلتاق پلتاق کردن میخورد، فاقد هر نوع نگاه کارشناسی است و در نهایت، فقط وقت و بودجهای برای پرداختن به چنین موضوعات بیهودهای هدر میرود. نخستین پرسشی که در اینجا مطرح میشد این بود که قرار است چه چیز کتاب کودک استاندارد شود؟ کمیت یا کیفیت؟ بر چه اساسی؟ اصلا ضرورت این کار چیست؟ ظاهرا عدهای از پایین بودن کیفیت محتوای کتابهای حوزه کودک (و نوجوان) گله دارند! اما واقعیت این است که این موضوع ربطی به اصطلاح و مفهوم «استاندارد» و «استانداردسازی» دارد؟ کمی در استفاده از اصطلاحات محتاط باشیم.
«استاندارد» یعنی وجود معیارهای کمی و قابل سنجش تا بتوان بر اساس آن محصولی (کالایی) را تولید کرد! استانداردها یک مرجع واحد و به شیوهای علمی (سنجشپذیر) وضع میکند؛ رعایت کردن چنین معیارهایی در تولید هر کالا مساوی است با دریافت مُهر استاندارد و مهر استاندارد بر روی هر کالا یعنی که سطحی از کیفیت این کالا توسط یک مرجع مطمئن تائید شده است؛ آیا شما در حوزه کتاب هم قرار است شاخصهای کمی و قابل سنجش وضع کنید و بگویید از این به بعد کتابهای کودک باید بر اساس این استاندارد تولید شود؟ پس الان بخش «ممیزی» کتاب در اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه کاری انجام میدهد؟ همه کتابها برای اخذ مجوز انتشار در این اداره بررسی میشود و چنانچه از نظر محتوایی مناسب قوانین، ارزشها و هنجارهای مورد تائید نظام نباشد، اجازه انتشار نمییابد.
ما حتی درباره کارهای کمیتپذیرتری چون طراحی جلد هم نمیتوانیم از اصطلاح «استانداردسازی» استفاده کنیم، چه رسد به محتوای کتابها! نهادهای متولی در نهایت میتوانند ضوابط و معیارهایی کلی و عمومی وضع کنند اما شما نمیتوانید سبک نوشتاری و نوع ارائه مطالب را به نویسنده دیکته کنید. مثلا میشود استانداردی وضع کرد که همه شبیه به هوشنگ مرادی کرمانی یا فلان نویسنده خارجی بنویسند؟
این که عدهای علاقهمند هستند کیفیت محتوایی کتابهای کودک ارتقا پیدا کند، دغدغه ارزشمندی است؛ هرچند در اینجا نیز مفهوم «ارتقای کیفی» بستگی به بینش، سبک زندگی یا ایدئولوژی مخاطبان دارد و هر مخاطبی «کیفیت بهتر» را بر اساس نگرش و سبک زندگی خودش تعریف میکندـ با این حال رسیدن به این هدف، با به کاربردن یا پرداختن به مفهوم «استانداردسازی» میسر نمیشود؛ نمیتوان اداره ممیزی دیگری برای کتاب کودک راه انداخت با این هدف که میخواهیم از نظر محتوایی «کتاب باکیفیت»(!؟) برای گروههای کودک و نوجوان تولید کنیم. کتاب یک بار در ممیزی اداره کتاب، مجوز میگیرد، از این به بعد این گروههای مرجع و کارشناسان هستند که میتوانند کتابهایی را که ارزشمندتر تلقی میکنند به شیوههای گوناگون به مخاطبان توصیه کنند. از سوی دیگر، ناشران میتوانند در این زمینه نقش مهمی داشته باشند و هر کتابی را منتشر نکنند؛ یقینا ناشری که برای انتشار کتاب از نویسنده پول میگیرد ممکن است هر کتاب را با هر کیفیتی منتشر کند.
«استانداردسازی» اصطلاحی است که در صنعت برای تولید نوعی از کالا با یک شکل واحد بهکار برده میشود؛ این شکل الگویی واحد که کمیتپذیر یا با معیارهای کمی قابل سنجش است، پیش از این توسط یک مرجع (برای مثال سازمان ملی استاندارد) تائید شده و به عنوان استاندارد ارائه شده است و هر کالایی که فاقد این شاخصها باشد، کالای بیکیفیتی تلقی میشود.
یقیناً نه در موضوع کتاب بلکه در سایر محصولات فرهنگی از قبیل تئاتر، موسیقی، سینما، هنرهای تجسمی و هنرهای تلفیقی نیز اصطلاح «استانداردسازی» نمیتواند کاربرد داشته باشد. اگرچه ممکن است هر حکومتی یا سازمانی معیارها یا ضوابطی برای ممیزی این محتواهای فرهنگی وضع کند. به هر حال تاریخ نشر در جهان تجربههای گوناگون و درخشانی را پشت سر گذاشته است؛ آیا نباید از این تجربهها استفاده کرد؟ موضوع «استانداردسازی کتاب کودک» در کدام کشور جهان، بهویژه کشورهایی که پیشتاز کتاب کودک هستند، انجام شده است که ما دومین آن باشیم؟
البته خوشحالم که انجمن نویسندگان کودک و نوجوان قاطعانه با موضوع استانداردسازی کتاب کودک مخالفت کرده است؛ با اینحال ظاهرا کسانی به پروراندن چنین ایدهای علاقهمند هستند؛ از جمله مدیرعامل موسسه خانه کتاب که در نشست «استانداردسازی کتاب کودک» ضمن تاکید بر ضرورت استانداردسازی کتاب کودک از نظر فیزیکی و محتوایی، برای همکاری جهت اجرایی شدن این مساله اعلام آمادگی کرده است (به نقل از خبرگزاری کتاب ایران؛ ایبنا)ـ لااقل ابتدا اجازه بدهید بررسی شود که این کار شدنی است یا نه، بعد برای اجرایی شدن آن اعلام آمادگی کنید.
حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده و مدیرعامل انتشارات مدرسه، نیز در همین نشست، بر ضرورت استانداردسازی کتاب کودک تاکید کرده و گفته است: «مدتی است که من به فکر تدوین برنامهای برای استانداردسازی کتاب کودک هستم و اینکه موازینی تعریف شود تا بتوانیم براساس آنها کتابها را استانداردسازی کنیم. همانطور که مواد غذایی، اسباببازیها و ... مولفههایی برای استاندارد بودنشان تعریف شده است میتوانیم استاندارد ملی نیز برای کتاب شامل ظاهر و محتوای اثر در نظر بگیریم» (به نقل از همان خبرگزاری).
صرفا همین که محتوای کتاب با مواد غذایی مقایسه شده است، نشاندهنده سست بودن موضوع «استانداردسازی کتاب کودک» است. چگونه میتوان محتوای یک کتاب، پیام، سبک نوشتاری، دانش، و معلومات و نوع نگاه یک نویسنده در یک کتاب را با مواد غذایی مقایسه کرد؟ شما برای آبگوشت یا سوسیس میتوانید استاندارد واحد (معیارهای کمی سنجش) مشخص کنید اما برای کتاب ...! مضافا اینکه اگر به زعم شما ایده استانداردسازی کتاب، امکانپذیر و منطقی است ابتدا آن را برای کتاب بزرگسال پیاده کنید و جایگاه اداره کتاب و ممیزی فعلی را نیز مشخص کنید.
صرفا کاربرد اشتباه اصطلاح «استانداردسازی» برای چنین موضوعی چندان مهم نیست اما اینکه هنوز عدهای، به ویژه در بین مدیران، کارشناسان فرهنگی، ناشران و حتی نویسندگان وجود دارند که همچنان ایدههای تمامیتطلبانه و در عین حال غیرکارشناسی، هزینهبر و تحققناپذیری را ارائه میکنند، واقعا نگرانکننده است.
البته بعد از گذشت نزدیک به یک ماه، مشخص نشد نتیجه و جمعبندی دو نشست با موضوع «استانداردسازی کتاب کودک» چه شد و به کجا انجامید.