اجتماعی 08 اردیبهشت 1404 - 3 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
نوآوران بررسی می کند

وقتی سازها گریستند؛ خاموشیِ نغمه‌ها در هفدهمین رویداد موسیقی نواحی ایران

باد در بندرعباس دیگر ساز نمی‌زند. دمام‌ها، که در شادی و عزا همیشه قلب تپنده‌ی جنوب بوده‌اند، این بار با زخمی بر سینه و آهی در گلو به صدا درآمدند. هفدهمین رویداد ملی موسیقی نواحی ایران، که از پنجم اردیبهشت با شور و امید در بندرعباس آغاز شده بود، در میانه‌ی راه، بی‌آنکه قصه‌اش را به پایان برساند، در آغوش سوگ خاموش شد.

فستیوال موسیقی

ساره زندیه

باد در بندرعباس دیگر ساز نمی‌زند. دمام‌ها، که در شادی و عزا همیشه قلب تپنده‌ی جنوب بوده‌اند، این بار با زخمی بر سینه و آهی در گلو به صدا درآمدند.
هفدهمین رویداد ملی موسیقی نواحی ایران، که از پنجم اردیبهشت با شور و امید در بندرعباس آغاز شده بود، در میانه‌ی راه، بی‌آنکه قصه‌اش را به پایان برساند، در آغوش سوگ خاموش شد.
آسمان بندر که باید میزبان آوازهای نواحی مختلف ایران می‌شد، غبارگرفته و گرفته‌تر از همیشه به سوگ نشست. با انفجار در بندر شهید رجایی، خاک و دود و درد از دریا برخاست و خود را به هر گوشه‌ی شهر رساند.در آن لحظه‌های مه‌آلود، نه جای ساز بود و نه مجال ترانه. فقط سکوت بود؛ سکوتی که فریاد می‌زد.
دومین روز جشنواره با اتفاقی چنان تلخ آغاز شد که گویی زمان از حرکت باز ایستاده بود. اتفاقی که بندر را، جشن را، مردم را و حتی سازها را در بهتی سنگین فروبرد. نه اشکی سیراب می‌کرد این غم را، نه فریادی توانِ شکستن این سکوت را داشت. همه چیز در چشمان مردم یخ زده بود؛ نگاهی سنگین، نفس‌هایی فروخورده، دل‌هایی شکسته.
در آن شبِ غم‌زده، سالن انتظار دیگر نامی بی‌مسما نبود. انتظارِ آوازی برای زندگی، برای مقاومت، برای همدردی. دسته‌ی عزاداری در حالی که سنج و دمام را به صدا درآورده بودند، وارد سالن اجرا شدند.
صدای سازهای شان، کوبش سنج‌ها، ناله‌ی دمام‌ها، دیگر ریتم زندگی نبود؛ ریتمی بود از مرگ و فقدان، فریادی بی‌کلام از دردی که بر قلب این شهر نشست.
هنرمندان، که آمده بودند تا شادی بپراکنند، اینک سوگوار شدند. محمد رام، نوازنده‌ی عود، که قرار بود با نغمه‌هایی شاد بندر را به رقص درآورد، دست‌هایش روی سیم‌های غم نشست. نت‌های شروه، نوای جان‌داده‌ی دل‌های داغدار شد.
مجید ایرانمنش، با شروه‌خوانی، انگار برای هر مادر عزاداری، برای هر کودکی بی‌پناه، برای هر بغضی که در گلوی مردم بندر گره خورده بود، می‌خواند.
آن شب دیگر شب جشن نبود. شب همدردی بود، شب همراهی با سوگ، شب تبدیل شدن موسیقی به زبان تسکین و همدلی.
دومین اجرا سوگ خوانی لری کیخسرو طاهری مقام‌خوان و شاهنامه‌خوان از منطقه باشت و باوی استان کهگلویه و بویراحمد با نوای غمگین مقام‌های موسیقی لری بود.
کیخسرو طاهری در این دوره از جشنواره، همراه با میلاد خالویی (کمانچه) و جاوید جمالی (نی) به اجرای قطعات مقامی لری که در سوگ خوانده می‌شود حاضران را با خود همراه کرد.
او در آغاز اجرای خود با ابراز همدردی با حادثه دیدگان اسکله شهید رجایی بندرعباس گفت: «اجرای امشب من تحت تاثیرحادثه انفجار اسکله شهید رجایی غمانه است.»
گروه سوم، گروه موسیقی «دیلمان» به سرپرستی محمود فرضی‌نژاد بود. این گروه در ابتدای اجرای خود، همدردی عمیق خود را با حادثه‌دیدگان انفجار در اسکله شهید رجایی بندرعباس ابراز کرد.
محمود فرضی‌نژاد در این مراسم با اشاره به غم‌انگیز بودن حوادث اخیر، گفت: «از بلندای البرز و منطقه گیلان تسلیت می‌گویم و با قطعاتی از جلگه گیلان، این احساس همدردی را به شما تقدیم می‌کنم».
اجرای چهارم به موسیقی کرمان اختصاص داشت با هنرنمایی حسن سالار در مقام خواننده و علیرضا امیری نوازنده نی.
حسن سالار در این برنامه در ادای احترام به حادثه دیدگان بندر رجائی شهر بندرعباس با همراهی ساز نی آواهای موسیقی کرمان را در آواز دشتی به اجرا درآورد که مورد استقبال قرار گرفت.
عاشیق ارشد جمالی، پنجمین اجرای این شب را به عهده داشت و موسیقی عاشیقی از روستای کرووس، شهرستان قروه درگزین واقع در استان همدان با نوای غمگین ساز و آواز خود به این سوگ ملی ادای احترام کرد.
ششمین اجرا به گروهی از آذربایجان غربی اختصاص داشت و گروه موسیقی «آرنگ» در این بخش به اجرای برنامه پرداخت.
ساسان صمدی نوازنده کمانچه، آرمین دباغی نوازنده نرمه نای، از نوازندگان این گروه موسیقی بودند که به اجرای برنامه پرداختند.
در پایان، گروه موسیقی خراسان جنوبی به صحنه آمد. غفور محمدزاده و رسول دوستی، دل‌های خسته‌شان را برداشتند و چهار بیتی‌های محزون سر دادند.
آوازهایی که از دل کویرهای خراسان برخاسته بود، در بندرِ داغدیده پژواک یافت؛ آوازهایی که قصه‌ی غم و تنهایی و از دست دادن بودند.
آن‌ها با زبان خراسانی خود، بی‌واسطه از اندوه گفتند، و این اندوه چنان صادقانه بود که نیازی به ترجمه نداشت؛ دل‌ها زبان هم را می‌فهمیدند.
و آنگاه که شب به پایان رسید، تصمیمی سنگین گرفته شد؛ هفدهمین رویداد ملی موسیقی نواحی ایران، برای همدردی با مردم بندرعباس، برای احترام به قربانیان، برای حرمت به درد، اجرای خود را پایان داد.
بیانیه‌ای منتشر شد؛ بیانیه‌ای کوتاه اما پر از اندوه. در آن گفته شد که در پی اعلام سه روز عزای عمومی در استان هرمزگان و تعطیلی بندرعباس، ادامه‌ی رویداد جایز نیست.
هفدهمین جشنواره، با آرزوی سلامت برای آسیب‌دیدگان و با تسلیت به خانواده‌های داغدیده، کار خود را نیمه‌کاره رها کرد؛ اما این رها کردن، نشانی از بی‌تفاوتی نبود، بلکه سرشار از احساس بود؛ احساس همراهی، مسئولیت و احترام.
موسیقی نواحی ایران همیشه صدای مردم بوده است؛ صدای زمین، صدای تاریخ، صدای رنج و امید. و حالا، در این غم بزرگ، همین موسیقی، با همه‌ی زیبایی و قدرتش، سر تعظیم فرود آورد. سرزمین نغمه‌ها دانست که در برابر سوگ و فقدان، گاه تنها سکوت شایسته‌ترین پاسخ است.
این پایان، پایان یک جشن نبود؛ آغاز یک همدلی بی‌صدا بود. آغازی برای اینکه بفهمیم در دل هر نغمه، رنجی نهفته است، و در هر رنجی، نغمه‌ای برای زنده ماندن. رویداد موسیقی نواحی ایران، در این هفدهمین دوره‌اش، معنایی ورای اجراهای صحنه‌ای یافت.
آموختیم که موسیقی، بیش از آنکه برای طرب باشد، برای همدردی است؛ بیش از آنکه برای شنیدن باشد، برای حس کردن است. هنرمندان این جشنواره، بی‌آن که کلامی بگویند، با سکوتشان، با لغو اجرای خود، با نواختن نغمه‌های محزون، در کنار مردمی ایستادند که سوگوار عزیزانشان بودند. هر ساز خاموش شده، هر آوازی که نیمه‌کاره ماند، گویی ادای احترامی بود به ارواح جان‌باختگان بندر شهید رجایی. در روزهایی که خاکستر و دود هنوز بر بندر نشسته بود، دل‌ها هنوز سنگین و چشم‌ها هنوز تر بودند، جشنواره به پایان رسید. اما شاید پایان یافتن جشن، آغاز شدنی دیگر بود؛ آغاز درک عمیق‌تری از معنای موسیقی و هنر.
در این پایان تلخ، در این سکوت سنگین، در این خاموشیِ موسیقی، شاید ما به جوهره‌ی انسانی‌تر هنر دست یافتیم: اینکه هنر، در اصل خود، پاسخی است به رنج‌های انسان؛ و هنرمند، وارث درد و امید نسل‌هاست.
باد هنوز در کوچه‌های بندرعباس می‌پیچد. بندری که صدای دمام‌هایش همیشه تا دل دریا می‌رفت، حالا صدای اشک‌هایش تا دل آدمی می‌رسد. هفدهمین رویداد ملی موسیقی نواحی ایران به پایان رسید؛ اما نوای عزایش، در جان ما ماند. نوایی که نه از ساز، که از دل برخاسته بود و دل‌ها، بهتر از هر سازی، سوگ را می‌نوازند.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *