در حالی که تا کنون کلیه تلاش های پیگیرانه و صادقانه مذاکره کنندگان و مسئولان سیاست خارجی ایران ظرف یک سال اخیر برای دستیابی به راه حلی حتی نیمه شرافتمندانه برای حل مسأله هسته ای به نتیجه نرسیده، تا زمان نوشتن این نوشتار، آخرین تلاش ها از طرف دو قدرت هسته ای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تصویب قطعنامه ای در شورای امنیت مبتنی بر تعویق چند ماهه مکانیسم “Snap Back” در جریان بحث و بررسی است و احتمالاً تا پایان وقت جمعه (دیروز) درباره آن توسط ۱۵ کشور عضو شورا اخذ رأی و تصمیم گیری شده باشد. شواهد مبتنی بر تحولات سیاسی و میدانی در ماه های اخیر نشان می دهد که احتمال تصویب این پیش نویسِ تهیه شده توسط روسیه و چین و تبدیل آن به قطعنامه ای حاوی تمدید مهلت اعمال مکانیسم ماشه را نباید چندان بالا فرض کرد.
زیرا در به ویژه دو ماه اخیر، با یا بدون اعلام رسمی، طرف ایرانی تقریباً به همه خواسته های مذاکره کنندگان غربی تن داده؛ اما بلافاصله پس از پذیرش شروط طرف غربی از سوی ایران، با شرط تهدید آمیز جدیدی رو به رو شده است. این، تحقق همان پیش بینی های متعدد و تلخی است که ما بارها پیرامون آن به مسئولان ایرانی هشدار داده بودیم و از روز تخست اطمینان داشتیم که حتی اگر همه تأسیسات هسته ای و موشکی و نظامی ایران تا سطح تیر و کمان را هم اصطلاحاً از بیخ و بن برکنیم و به طرف غربی هدیه بدهیم، آن ها دست از جمهوری اسلامی ایران تا سرنگونی و احتمالاً تکه پاره کردن آن بر نخواهند داشت. اکنون همه این پیش بینی ها – گرچه ابداً از تحقق کامل آن ها خشنود نیستیم – تحقق یافته و عقب نشینی گام به گام تهران تا لبه های تسلیم نیز، نتیجه ای در بر نداشته است.
اکنون نیز توصیه ما به همه ایرانیان، اعم از مردم و مسئولان، اصلاح طلب و اصولگرا، داخل نشین و خارج نشین، موافق و مخالف نظام یا دولت و… این است که بیایید فرض کنیم آخرین تیر ترکش تلاش های دیپلماتیک تهران و متحدان روسی و چینی در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد شکست خورده است. حتی اگر هنگام خواندن این سطور، پیش نویس دو قدرت هوادار ایران به تصویب هم رسیده باشد، باز در ۶ ماه آینده آش همین آش، و کاسه همین کاسه خواهد بود و طرف غربی از فروختن زمان به تهران ابا و هراسی نخواهدداشت؛ زیرا اگر ما در تمام ۱۰، ۲۰ و حتی ۳۰ سال گذشته، از خریدن این همه فرصت و زمان گرانبها درس عبرت نیاموختیم و کوچک ترین اقدامی در جهت بهبود وضعیت اقتصاد ملی، سرمایه گذاری داخلی، کاهش تورم، افزایش و رضایتمندی مردم و ارتقاء سطح کیفی و کمی زندگی آن ها نکردیم، چگونه ممکن است در ۶ ماه آینده همه این اهداف ۳۰ ساله را انجام دهیم و علاوه بر آن با فساد سراسری مبارزه کنیم و با ملت خود آب رفته را به جوی بازگردانیم و قدرت چانه زنی خود را در پی همه این اقدامات و تحقق آن افزایش دهیم؟ همین حالا، امروز در ۵ مهر ماه ۱۴۰۴ خورشیدی، نرخ رشد اقتصادی کشور منفی، نرخ رشد سرمایه گذرای منفی، نرخ رشد اشتغال منفی، نرخ تورم بیش از ۴۳ درصد… است.
پس زمان تحریم چه کنیم و چه پروژه ای را در جهت تقویت قدرت چانه زنی مذاکره کنندگان هسته ای کشور پیش ببریم؟ غرب، اگر به ما زمان بدهد، اولاً در پی خریدن افکار عمومی و توجیه آن در سطح جهان برای برخورد های نظامی و سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی آینده با ایران است؛ به ویژه آن که مردم در جهان غرب کاملاً به سیاست های رذیلانه دولت های خود در حمایت از اسرائیل و علیه فلسطینیان پی برده و بسیج شده اند، و ثانیاً در هر مدت از افزایش زمان در آینده، اقتصاد ایران درست مانند دو دهه گذشته بیش تر در باتلاق بورکراسی و فساد و ناکارآمدی و بی تصمیمی خود و مسئولانش فرو خواهد رفت؛ سازمان صدا و سیما و رسانه ملی مانند چهار دهه گذشته بیش تر در مسیر لجبازی با مردم و عصبانی کردن آن ها و بی اعتنایی به خواسته ها و گرایش های شان خواهد تاخت، تریبون داران رسمی ایران بیش تر و بیش تر اظهارات عجیب و غریب بر زبان خواهند راند، سیاست پیشگان بیش تر بر آتش منازعات داخلی و تضعیف اتحاد ملی خواهند دمید و… .
زمان خریدن؛ هنگامی سودمند خواهد بود که برای آن برنامه ای داشته باشیم: اقتصاد را از رکود خارج کنیم، نرخ تورم را فوراً و منظماً بکاهیم، آشتی ملی ولو در سطح اجتماعی و فرهنگی برقرار کنیم، طبقه متوسط شهری را به عنوان بزرگ ترین و کیفی ترین و مؤثرترین گروه اجتماعی کشور عملاً و واقعاً به رسمیت بشناسیم، توان فنی و تکنولوژیک و معیشتی نیروی های مسلح را ارتقا دهیم و هزار کار و برنامه دیگر که از همین لحظه می توان بی وقفه شروع کرد و در چشم بر هم زدنی، به همان اندازه کوشش در آن، نتیجه هم گرفت.
وقتی نمی دانیم قطاری که در آن هستیم به کجا می رود، دعوا و جدل بر سر سرعت و تزئینات داخلی آن چه فایده ای دارد؟
بنابراین، امید بستن به تحولات دیپلماتیک، هنگامی که ما میدان را تقریباً بی هیچ تحرکی به حال خود رها کرده ایم، بی فایده است و تنها شرایط مادی و روانی رویارویی با مشکلات واقعی کشور را که اغلب آن ها نیز ربطی به تحریم ندارند، بدتر و بدتر کرده ایم. همین که پس از ۶۵ ماه رشد اقتصادی بی وقفه، و در حالی که هیچ اتفاق منفی مهمی در درآمد های نفتی کشور رخ نداده، نرخ رشد اقتصادی سه ماه نخست امسال – پیش از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه – منفی شده، نشان می دهد که مسئولان و مردم، باید رد پای مشکلات، ناترازی ها، و کمبود ها را در داخل جست و جو کنند. با این وضع و این روند، ۶ ماه یا ۶۰ ماه زمان خریدن، کار را به پایه و فرجام بدتر و وخیم تر و تلخ تری می رساند. مسأله ما، زمان نیست که از این و آن قدرت خارجی گدایی کنیم؛ مسأله ما، مسیر است.