دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی، عموماً مهم ترین یا یکی از مهم ترین تجلی ها و شاخص ها در اندازه گیری و پیش بینی ثبات سیاسی و اجتماعی کشورها را میزان الحراره ای به اسم “شاخص بورس” آن کشور می دانند.
مدیر مسئول
دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی، عموماً مهم ترین یا یکی از مهم ترین تجلی ها و شاخص ها در اندازه گیری و پیش بینی ثبات سیاسی و اجتماعی کشورها را میزان الحراره ای به اسم “شاخص بورس” آن کشور می دانند. مطابق این نظریه، ارزش کل بازار بورس اوراق بهادار هر کشور و تحولات و نوسانات آن تنها نشانگر وضعیت کنونی و چشم انداز پیش روی شرکت های عضو بازار سرمایه نیست، بلکه بسیار فراتر از شرکت ها و حتی کل اقتصاد، نگرش کلی فعالان اقتصادی و به طریق اولی مردم به آینده ثبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… هر کشور را بازتاب می دهد و از همه مهم تر، میزان امید به آینده را در میان مردم می نمایاند.
این شاخص، از شاخص قیمت “دلار” در بازار آزاد هم به مراتب مهم تر است؛ زیرا اولاً اندازه و درصد دخالت زودگذر دولت ها به ویژه در ایران بر شاخص قیمت دلار بسیار آسان تر، ارزان تر و ماندگارتر از بورس است و ثانیاً در حالی که ارزهای معتبر در بازار آزاد را به راحتی می توان خرید و در منازل و صندوق ها برای روز “مبادا” نگاه داری کرد. بنابراین، دلار یک دارایی فیزیکی و ملموس بسیار کم حجم و سریع الانتقال به شما می آید که حتی از طلا هم از این جنبه مهم تر و نمادین تر است، دارایی بورسی حتی در سال های اخیر یک کاغذ ممهور به مهر شرکت ها ندارد و صد در صد “مجازی” و انتزاعی است و بازیگران و فعالان عرصه بورس به خوبی می دانند که در صورت بروز هر گونه تلاطم سیاسی – اجتماعی یا امنیتی، صاحب مالک “هیچ” هم نیستند. از این جنبه، اهمیت سرمایه گذاری و فعالیت در بازار سرمایه و بورس، به مراتب بیشتر و نمادین تر از خرید و فروش دلار و طلا به حساب می آید و توجه ویژه ناظران و نگرانی بابت ثبات سیاسی – اجتماعی هر کشور در آینده، از همین جا ناشی می شود. سقوط یا صعود یک باره شاخص های سهام در کشورهای عمدتاً پیشرفته جهان، بر اثر رویدادهای سیاسی مانند ترور یا نتیجه انتخابات یا آن حادثه نظامی مانند کودتا و غیره از همین دست است.
ظرف هفته ها و ماه های پس از تحولات سیاسی اخیر در منطقه غرب آسیا و به ویژه ترور اسماعیل هنیه و شهید حسن نصرالله دو فرمانده بزرگ مقاومت علیه رژیم اسرائیلی و در صدر همه آن ها سقوط حکومت بشار اسد در سوریه که با سرعت و غافلگیری هم اتفاق افتاد، فضایی عمدتاً رسانه ای در سطح کانال های تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشور و بر بستر فضای مجازی شکل گرفت که کوشش اصلی آن، جا انداختن پیش بینی بی ثباتی سیاسی – اجتماعی در آینده نه چندان دور ایران بوده و هست. در این فرایند فضا سازی از جمله کوشش بسیار به عمل آمد – و هنوز هم می آید – که افزایش قیمت دلار در بازار آزاد، تا حدی نشان نگرش منفی و نا امیدانه جامعه و فعالان اقتصادی ایران به آینده پیش روی کشور است. اگر بخواهیم تعارفات و رو در بایستی ها و تجاهل های بی ارزش و کودکانه را کنار بگذاریم، اکنون هستند در گوشه و کنار فضای رسانه ای داخل از جمله میان سلبریتی ها و برخی نخبگان و مخالفان سیاسی دولت مسعود پزشکیان که به این شایعات منفی نگرانه دامن می زنند و می کوشند از آب گل آلود سیاسی، ماهی بگیرند.
شواهد و آمارهای به تازگی منتشر شده از عملکرد بورس ایران اما؛ این نگرش و اغراض و اهداف پسِ پشت آن را تأیید نمی کنند. مطابق اطلاعات منتشره از سوی سازمان اوراق بهادار تهران، ظرف تقریباً یک سال منتهی به ۲۰ دی ماه ۱۴۰۳، شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران ۳۶ درصد افزایش یافته و به ۳ میلیون واحد رسیده؛ اما در همین مدت، قیمت دلار در بازار آزاد تهران ۶۰ درصد بیشتر شده که نشان دهنده گرایش بیشتر سرمایه گذاران به خرید و انباشت دلار در یک سال اخیر است. اما در مقایسه با شهریور امسال که همه رویدادهای سیاسی منفی منطقه از جمله ترورها و سقوط رژیم اسد و… در آن اتفاق افتاده، تا بیستم دی ماه جاری شاخص بورس ۴۳ درصد و قیمت دلار ۳۵ درصد افزایش یافته است که دقیقاً بر عکس، نماینگر آن است که در ۱۱۰ روز اخیر رویکرد مثبت بازار پول و سرمایه ایران به ثبات سیاسی – اجتماعی و امنیتی ایران، به طرز معنا داری تقویت شده و همین موجب شده تا سرمایه مردم از بازار فیزیکی و دارایی های ملموسی مانند ارز و مسکن، به بازار کاملاً مجازی و انتزاعی بورس منتقل شود. همین روند بیانگر آن است که در ۳ ماه نخست امسال، بازدهی کل بازار بورس حدود ۷ درصد منفی بوده؛ اما در ۳ ماهه دوم و سوم امسال، به ترتیب ۳ و ۲۸ درصد مثبت شده است.
ارزش معاملات بازار سهام بورس تهران در آذر ماه گذشته، معادل عملکرد تجمعی ۳ ماه پیش از آن بود و نسبت قیمت به درآمد متوسط (P÷E) از 5.7 در مهر ماه که کمترین در یک سال گذشته بوده، به 7.1 در دی ماه رسید که بالاترین رسد طی یک سال اخیر است و نشان می دهد ثبات بازار در نظر فعالان اقتصادی ایران رو به افزایش گذاشته است.
گر چه به نظر می رسد دستیابی شاخص بورس اوراق بهادار تهران به مثابه نماگر اصلی بازار اصلی سرمایه ایران به قله ۴ میلیون واحدی تا پایان سال ۱۴۰۳ چندان نا محتمل ننماید، اما برای رسیدن به استنتاجی کلی و قطعی در مورد سمت و سو، گرایش و سرعت حرکت این شاخص بسیار مهم اجتماعی – اقتصادی و سیاسی، هنوز زود است. البته، در ابتدای ۱۴۰۳ و حتی تا همین پایان تابستان امسال، کمتر کسی تصور و باور می کرد که حتی با فرض تثبیت شرایط سیاسی منطقه، شاخص بورس تهران تا دی ماه به قله ۳ میلیون واحد برسد. اما به نظر می رسد سرمایه گذاران ایران، اخبار مربوط به سرگردانی ۲۵ میلیون بشکه نفت ایران در آب های ساحلی چین، اراده دولت چین به کاهش خرید نفت از ایران تحت فشار دولت ترامپ، احتمالاً روی کار آمدن قریب الوقوع دولت ترامپ از ابتدای بهمن ماه پیش رو و افزایش فشارهای اقتصادی – سیاسی بر ایران و سرانجام خطر درگیری نظامی گسترده میان ایران و اسرائیل تا پیش از مراسم تحلیف را دیگر چندان جدی نمی گیرند. این تحول، بار دیگر ثابت کننده این واقعیت است که “انتظارات بورس” و عوامل روانی، گر چه نقشی مهمی در اقتصاد و تغییرات قیمت کالاها و نرخ تورم دارند؛ اما در مجموع و در تحلیل نهایی هم تعیین کننده نیستند و هم ماندگاری بالایی ندارند.
هدف این نوشتار کم اهمیت جلوه دادن خطرات بر سر راه آینده ایران در ماه های پیش رو و آثار آن ها بر اقتصاد کشور نیست. هم چنین، قصد این نیست که گفته شود همه امور اقتصادی ایران به روال معقول و طبیعی در جریان است، بر عکس، ایران هزار مشکل داخلی و خارجی بزرگ و کوچک در پیش دارد و به ویژه یک سال آینده برای تعیین سمت و سوی ساختار اجتماعی – اقتصادی و سیاسی ایران، اهمیت فوق العاده دارد. اما این ها هیچ یک نباید مانع نگرش صحیح به روندهای اقتصادی کشور باشد که مثلاً طی آن، اکنون امید به آینده در میان سرمایه گذاران – ولو به صورت ابتدایی و خام – رو به افزایش است. هم چنین، نباید در چاره نا پذیری این کوه مشکلات خارجی و داخلی اغراق کرد. اگر به تعیین موقعیتی آخرالزمانی در تاریخ ایران برای موقعیتی که خطرناک تر از آن قابل تصور نیست باشد، سال های ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ که طی آن هم زمان هم تحریم با استراتژی فشار حداکثری بر ایران تحمیل شد، هم ویروس کرونا کشتار بی سابقه در کشور به راه انداخت، هم شهادت سردار سلیمانی کشور را تا آستانه جنگ تمام عیار با آمریکای ترامپی – که همه دنیا خواب آن را هم توان دیدن ندارند – پیش برد و هم سوء مدیریت و غارت سازمان یافته داخلی لحظه ای کشور را رها نکرد، هرگز تکرار نخواهد شد. همواره و همگی باید هوشیار باشیم و لحظه ای در آماده سازی کشور برای تحولات در بدترین حالت های ممکن درنگ نکنیم؛ اما ایران مشکل و مسأله ای در داخل و مناسبات مردم با حکومت ندارد. اگر این حل یا مدیریت شود، کوه کشور را تکان نخواهد داد.